سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه


بگو... بسم الله الرحمن الرحیم

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست...

رهیافت سنتی در مطالعه

جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۲۳ ب.ظ

باسمه تعالی

روش سنتی مطالعه، کلید فتح علم

سیدمهدی ناظمی قره باغ

1-     اگر کسی به شما گفت: “درس خواندن باید به روش سنتی باشد.”، سریعاً فرار نکنید! منظورش لزوماً این نیست که شما باید درسهایی که قدیم متداول بوده است، بخوانید. مثلاً بروید برای خواندن فیزیک از “المناظر” ابن هیثم شروع کنید. منظور از روش سنتی در علم، یک نوع خاصی از درس خواندن و علم آموزی است. نوعی که ثمرات خاص خودش را دارد یا انتظار می رود که داشته باشد. منظور از روش هم، دقیقاً جزئیاتی فرمولیزه و جهان شمول نیست (مگر در عالم انسانی چنین چیزی می توان یافت؟) بلکه منظور بیشتر رهیافتی کلی است که کمابیش روح مشترکی دارد اما از هر فرهنگی به فرهنگ دیگر، یا از هر زمانی به زمان دیگر، تفاوتهایی پیدا می کند. بنابراین دقت کنیم که قرار نیست درباره یک کارخانه صحبت کنیم که در ورودیِ آن، چیز کاملاً مشخصی (مثلاً یک انسان بی سواد، فارغ از سایر خصوصیات فرهنگی و زبانی و استعدادها و علایق شخصی و امکانات مطالعه و...) داشته باشیم و در خروجیِ آن، چیز کاملاً یکسانی (مثلاً بزرگترین پروفسورها یا فلاسفه یا نوابغ دنیا) را تحویل بگیریم. رهیافت سنتی، می خواهد بگوید اگر شما اصول کلی مسیر علم آموزی را با اقتباس از بزرگترین دانشمندان و اندیشمندان رعایت کنید، اگر چه که سخت است، اگر چه که دیرتر به نتیجه می رسید، اگر چه که ابهاماتی در کار خواهد بود، اگر چه که در خروجی هیچ تضمینی برای رسیدن به ایده آل شما نیست، اما در مجموع بالاترین انتظار ممکن وجود دارد که شما در پایان نسبیِ این مسیر، بتوانید از هم ردیفان خود، توان علمی بیشتری پیدا کنید. توانی که در میزان اطلاعات خلاصه نمی شود، بلکه اساساً شما و سایر متعلمان و معلمان را دو نوع مختلف می کند. مانند تفاوت فرد بینا و فرد نابینا.

2-    از اول شروع می کنیم: سنت چیست؟ منظور از سنتی، اینجا چیزی در برابر مدرن نیست، بلکه منظور از روش سنتی، روش درست تسلط بر یک روایت یا گفتمان علمی است که فراتر از صرف اطلاعات و آگاهی صرف از منازعات، فرد را به مقام اجتهاد (PHD) در آن رشته نائل می کند. این معنا از روش سنتی، کمابیش مورد عنایت بزرگان فکر و علم در سرتاسر دنیا و فرهنگهای مختلف بوده است و جز کمی خدشه در دنیای معاصر، مخالف جدی ندارد. البته اَشکال آن در هر فرهنگی با دیگری طبعاً متفاوت است و فی نفسه تضادی با شکستن ساختارهای کلیشه ای هم ندارد. دست برقضا کلیشه ها معمولا روح سنتی ندارند و فقط ادای اسلوب سنتی هستند. کلمه سنت در لغت به معنای راهی است که قبلاً باز شده و ما آن را طی می کنیم. در ذهن ما، سنت به عنوان یک مجموعه متجسد یا بسته ای از مفاهیم و ... مطرح می شود. اما اگر به معنای “راه” دقت کنیم، می بینیم که در ذات آن حرکت و تلاش بی پایان قرار داده شده است. ضمن این که راه منتظر ماست تا آن را بپیماییم و هر کسی بر اساس ظرفیت خودش آن را طی می کند. به عبارت بهتر، یافته های ما از راه، تا حد زیادی وابسته به این است که ما چقدر و چگونه این راه را رفته باشیم. البته گاهی می تواند راه تغییر کند. اما به ندرت بتوان تصور کرد که کسی یک تنه راه را تغییر دهد. راه به شکل محتاطانه و به مرور زمان توسط راه پیمایان، تغییر می کند.

3-     قبل از ادامه بحث، نظر شما را به تلقی هرمنوتیکی از سنت جلب می کنم. (البته دوستانی که فلسفه نمی دانند، نیازی ندارند این بخش را بخوانند و می توانند به ادامه متن مراجعه کنند.) مفهوم “سنت” در تفکر گادامر آنچنان کلیدی و مهم هست که برای معرفی آن به تفصیل زیادی نیاز نداشته باشیم. گادامر معتقد است آگاهی انسان، ذاتاً تاریخی و برآمده از دل یک سنت است. به این معنا چونان که دیدگاه هیدگر نیز بود، انسان برای فهم، ناگزیر از پیش داشتهای خود نیز بهره میبرد. این بدان معنا نیست که انسان همچون یک ماشین و به صورت مکانیکی ـ منطقی، از مفاهیم قبلی به مفاهیم جدید میرسد. بلکه بدین معناست که انسان هرگونه تغییر وجودی خود را ـ که البته با زبان بیان خواهد شد ـ از دل آنچه قبلاً بوده است و یافت کرده است، استخراج میکند. اما نه اینکه استخراج صرف بازگویی آنچه قبلاً بوده است باشد، بلکه چیزی به مثابه چیزی منکشف میشود. چنان که مثلاً ملاصدرا در بیان اصالت وجود از امکانات فلسفه‌ی مشاء بهره میبرد ولی هر چند در بستر این امکان (مثلاً تفکیک وجود از ماهیت) می‌اندیشد اما خود به حقیقت دیگری (مثلاً اصالت وجود) نایل میشود. بنابراین زمان گذشته، همواره در اکنون ما حاضر است و اگر انسان متفکر و جویای فهم، از امکانات گذشته خود که در سنت به او ارث میرسد، غافل شود در واقع شأنی از شؤون و وجهی از وجوه خود را فراموش و انکار میکند. البته نمی‌توان گذشته را تبدیل به یک شیء کرد و پیش روی خود قرار داد، چون گذشته‌ی ما همواره ما را فرا می‌گیرد، اما می‌توان در آن و با آن اندیشید، میتوان آن را از حالت اختفا به آشکارگی آورد تا بهتر بدانیم کیستیم و چه می‌خواهیم (پالمر، 1331، ص 191) همچنین گادامر یادآور می‌شود ـ باز همچونان هیدگر ـ که این زبان است که حافظ سنت و وسیله‌ی تفاهم و تعامل ما با آن است. زبان واسطه‌ی شفافی است که ما را با گذشته‌ی خود در تعامل قرار می‌دهد و به ما می‌گوید که کیستیم. تاریخ را با زبان می‌توان دریافت و انسان را هم با زبان. با زبان باید از اکنون خود گذر کرد و برای آینده طرح‌افکنی نمود (همان، ص 191) گادامر هر چند از الگوی اثر هنری برای وجود شناسی فهم استفاده می‌کند، اما به دنبال وجودشناسی فهم است و آن را در همه‌ی حوزه‌ها ساری و جاری می‌داند. به نظر می‌رسد در برخی اوقات او به الگوی واعظ دینی متوسل می‌شود. مثلاً آنجا که می‌گوید برای گذر کردن به گذشته و پر کردن فاصله بین حقایق قبلی و اکنون و امروز خود باید به الگوی عالِم دینی توجه داشت. همچنان که عالِم دینی برای بیان و معرفی خواست خدا در اکنون، بسیار تلاش می‌کند تا متون مقدس را از قیود صرفاً گذشته و مطلق آنها، رها کند و با این تلاش، متن مقدس برای انسان امروز هم فهمیدنی می‌شود (همان، ص 203) سخن جدید و فهم جدید، نه تنها با سنت محدود نمی‌شود، بلکه اصلاً همان مقداری حاصل می‌شود که با سنت و زبان، گفت‌وگو صورت گرفته باشد. دیالکتیک بین پرسشگر با متن، (متن به مثابه موجود زنده)، باعث می‌شود که فهم جدید، متولد شود. پرسشگر در ناحیه باز وجود قرار می‌گیرد و سعی می‌کند از دل گفت‌وگو با همه‌ی آنچه که قبلاً بوده است، وضع کنونی خود را به تعلیق ببرد و با این تعلیق، طرح جدید خود را نشان دهد. واضح است که این مواجهه‌ی پرسشگر با ناحیه باز، مواجهه‌ای انتزاعی و معلق نیست، بلکه پرسشِ پرسشگر از درون سنتی خارج شده است. چنان که پرسش اصالت وجود یا ماهیت ملاصدرا، حداقل از فارابی تا میرداماد سوابقی ـ کم یا زیاد ـ داشته است (همان، ص 220ـ213) بنابراین اگر از گادامر، هیدگر و اغلب متفکران هرمنوتیک فلسفی پرسش شود، تحول فکری و تاریخی یا حتی تفهم مقطعی در بستر یک متن چگونه رخ می‌دهد، پاسخ خواهند داد که هیچ نقطه‌ی انتزاعی فراتر از متن سنت برای این تحول، قابل وصول نیست، حتی زمانی که با یک غیریت در حال مواجهه و تعامل هستیم، باید آن را در آمیزش با افق سنت قرار دهیم و اگر چنین آمیزشی رخ ندهد، برخورد تحمیلی و غیردیالکتیکی یکطرفه، فهم جدیدی را ایجاد نخواهد کرد. به بیان نگارنده، فهم در دام توهمات ایدئولوژیک و غیرایدئولوژیک خواهد افتاد و زندگی توهمی، جای زندگی حقیقی را خواهد گرفت. نیم نگاهی به تاریخ تحولات فکر و فلسفه، نشان مهمی است بر صدق ادعای اصحاب هرمنوتیک. هگل، فیلسوفی است که نشان می‌دهد تطورات فکری و فلسفی بشر ـ هر چند به ادعای نادرست او به صورت استکمالی برسازنده‌ی فلسفه‌های بعدی هستند و او فلسفه‌ی خود را محصول و برساخته‌ی همه تطورات می‌دید. اگر هگل دربارة تأثیر هراکلیتوس اغراق کرده باشد یا ما در صحت آن شک داشته باشیم، چطور درباره‌ی نگاه هگل به شلینگ و فیخته و کانت شک کنیم؟ اصلاً اگر نگاه کانت به حقیقت انسان به مثابه سوژه‌ی آزاد آگاه نبود، هگل بر چه مبنایی می‌خواست بایستد؟ فیلسوفان معاصر و امروز غرب اصلاً بخش قابل توجهی از آثار خود را به تفسیر آثار فیلسوفان قبلی اختصاص می‌دهند و سعی می‌کنند از رهگذر تفسیر جدیدی که بر آرای آن فیلسوف دارند، فکر خود را بیان کنند. تفاسیر مشهور هیدگر بر هگل و نیچه، دریدا بر هگل، ریکور بر فروید و لکان بر فروید و ...، شهره‌ی عام و خاص است. این تفاسیر و این ارتباط زنده و انضمامی متفکر با سنت خویش، نه تنها باعث پسروی، ضعف، رکود و ... نمی‌شود، بلکه اصلاً از دل همین ارتباط حقیقی با سنت است که تحولات فکری زمانه، حاصل شده است. حتی وقتی سخن از تحوالت تاریخی می‌رود، مثلاً تاریخ قرون وسطی به مدرن، باز هم چنین ادعا می‌شود که درآمیختن دین با فلسفه در مسیحیت، نقش مهمی‌ برای پذیرا شدن فکر مدرن در انسان غربی داشت. رهروان تاریخ اندیشه، یکی پس از دیگری و در ادامه‌ی سنت پرسشها و پاسخهای همدیگر حرکت کرده اند. توجه به پاسخها و پرسشهای قبلی و خوب و دقیق آموختن آنها، محدودکننده‌ی ما نیست، بلکه فهمیدن حدّ ما و چیستی فکر ماست و به آن سبب است که می‌توانیم دریابیم چه خواسته‌ها و هویت هایی داریم.

4-    عجیب آنکه حوزه‌ی علمیه قم، طی سالهای اخیر، به تبع فضای ایدئولوژی زده‌ی موجود، درست برابر سنت فکری بشر قرار گرفته است و قصد داشته است تا با نفی داشته‌های سنتی خود، تحولاتی سریع و برنامه ریزی شده را تجربه کند. چون تحول فکری امری مصنوع دست ما و محکوم به برنامه ریزی ما نیست و از هیچ هویت انتزاعی بهره نمی‌برد، نتیجه آن شده است که امروز نه تنها حوزه در حرکت کلان خود به آن آرمانها دست نیابد، (وحدت حوزه و دانشگاه، اسلامی کردن علوم، تخصصی کردن طالب و...( بلکه اساساً وظایف سنتی آن هم به محاق برود و پرسشهای رایج دینی هم به راحتی پاسخ نگیرد. امروز کسی از حوزه انتظار ندارد که دوباره شخصیت‌های برجسته قدیمی خود را ببیند. خوف آن هست که به زودی روزی برسد که از حوزه هیچ انتظاری نرود.

گام اول نفی سنت و بی‌توجهی به سنت را باید در نفی زبان حوزوی دانست. زبان حوزه، زبان دین، یعنی عربی است و طی چند دهه‌ی اخیر تلاش‌های فراوانی صورت گرفت تا علوم حوزوی به صورت فرازبان فهمیده شوند و به زبانهای مختلف ترجمه گردند. به جرأت میتوان گفت که ادبیات عرب در حوزه‌ی امروز، تقریباً در طرد کامل قرار دارد و کسانی که با آن انس دارند، معمولا محل عنایت نیستند. این درست برخلاف هر نوع تفکر سنتی است که تحول و تفهم را جز با زبان و در زبان و انس طولانی مدت و فکورانه با آن، ممکن نمی‌داند. در حوزه‌ی علمیه نیز نقش بزرگی که مثلاً مرحوم مدرس افغانی در تربیت بسیاری از بزرگان و اساتید داشته است، مغفول می‌ماند. راه فهم خود، فهم آینده و راهگشایی برای تاریخ و انسان، در تفکربه کلمات و با زبان میسر است و این همه یعنی سنتی بودن به معنای حقیقی.

5-    در کشورهای غربی صاحب سنت در علوم انسانی، بی شک آلمان، فرانسه و انگلستان دارای مهمترین جایگاه هستند. هر سه این کشورها، در روش مطالعه دانشگاهی خود (در جریان اصلی) سنتی هستند. دانشگاه‌های بزرگ این کشورها، درست بر عکس جهان سوم، همان حوزه های علمیه دوران قرون وسطی بودند که فیلسوفان بزرگ قرون وسطی مانند توماس، اسکوتوس، سوآرز و... از آنها برخاسته اند و امروز هم فیلسوفان و اندیشمندان مدرن برآمده از همین سنت دانشگاهی هستند.

در آلمان، رهیافتِ Altertumswissenschaften یا علوم فهم باستان، که در واقع ارزیابی منضبط و موشکافانه سنت یونانی-رومی در غرب است، بسیار مهم و در عین حال دشوار است. دانشگاه‌های آلمان سنتی ترین دانشگاه‌های دنیا هستند. دانشجویان تحصیلات تکمیلی باید بر چند زبان زنده دنیا، (از جمله زبان سخت خودشان)! مسلط شوند. آنها سپس باید زبانهای مورد نیاز رشته خودشان را هر چقدر هم سخت باشد، یاد بگیرند. مثلاً اگر درباره فرهنگهای شرقی است باید این زبانها را بدانند. پس از آن است که اجازه می یابند بطور جدی وارد آموزش و پژوهش علمی شوند. از نظر شغلی نیز اساتید دانشگاه و حتی معلمان ابتدایی در آلمان دارای اعتبار مادی و معنوی فراوان هستند. دانشگاه‌های آلمان بهترین تسهیلات ممکن را برای دانشجویان در نظر میگیرند تا آنان کاملاً محدود به درس باشند. غرور و نخوت خاصی هم طبعاً در فارغ التحصیلان دانشگاه‌های آلمان به وجود می آید که نتیجه همین انضباط و برتری نسبی علمی است. البته ما ایرانی ها نباید این برتری روش آموزشی را با برتری محتوای آموزش داده شده خلط کنیم که متاسفانه می‌کنیم! دقت داشته باشیم که تیپ روش سنتی در دانشگاه‌های دنیا متفاوت است و معمولا طرفداران هر یک، دیگری را قبول ندارند. اما این خیلی به بحث ما ارتباط مستقیم ندارد. در واقع شما چه در ادینبورا درس بخوانید و چه در پاریس و چه در توبینگن، اگر می‌خواهید بجایی برسید باید با روش سنتی آنها بخوانید. آیا همه دانشگاه‌ها اینطور هستند؟ نه امروز در غرب نیز بسیاری از دانشگاه‌ها، حالت میان‌مایگی و کسب اشتغال برای اساتید دارد که در آنها ما ایرانی ها می توانیم براحتی دانشجو شویم و براحتی دکتری بگیریم و برای کاسبی به کشور خود برگردیم. بسیاری از این شبه-دانشگاه‌ها، وابسته به کلیسا، سازمانهای دولتی و نهادهای حقوق بشر هستند. آیا آمریکائیان هم سنتی هستند؟ بله، دانشگاه‌های اصلی آمریکا هم سنت خاص خود را دارند که اغلب برآمده از سنت بریتانیایی هست و البته تغییراتی در آن داده شده است. مثلاً مطالعه تاریخ در آن اهمیت بیشتری یافته است. همچنین است دانشگاه‌های استرالیا و کانادا. آیا آوانگاردیسم فرانسوی در تقابل با روش سنتی نیست؟ اولا که نه چون بسیاری از بزرگان فکر در فرانسه از همین دانشگاه‌های فرانسوی بیرون آمده اند. دیگر آن که خیلی اوقات آوانگارد بودن فرانسوی ها در تقابل با کلیشه های بی روحی است که مانع علم و تفکر حقیقی هستند. در واقع همین مطالعه منضبط و جدی، آنها را به تقابل با وضع رایج کشیده است. ضمن این که سنت فرانسوی در ذات خود دل آشوب و عمل گراست. به عبارتی، کافی شاپ و روزنامه های فرانسوی، تداوم همان سنت علمیِ این کشور است. البته هیچگاه نباید منکر استثنائات شد. اما حتی استنائات خیلی وقتها در سیستم دانشگاهی منحل می شوند مانند ویتگنشتاین. در کشور ما هر چند متاسفانه سنت علمی-دانشگاهی به وجود نیامده است، اما بزرگان علم، چه در دانشگاه، چه به ویژه در حوزه، کمابیش از دل سنت بیرون آمده اند. هر چند چون ما سیستم سنتی نداریم، این امر دیده نمی شود. به دلیل این که خیلی از این افراد، بطور فردی کار کرده اند. روش سنتی، همچنان که از نظر علمی، شخصیت علمی خاصی را ایجاد می کند، از نظر اخلاقی نیز کمابیش ویژگی های خاصی ایجاد می کند. ویژگی هایی مانند صبور بودن، محتاط و دقیق بودن، تواضع، بلند نظری و دوری از اکتفا به وضع کنونی و... . اگر دقت داشته باشید، این ویژگی های اخلاقی، دیگر در بین متعلمان جوان ایرانی ارزشی ندارد!

6-    پس به عبارت بهتر، متضاد روش سنتی، روشی است که کم سوادی و ضعف بنیه علمی و ایجاد خلل جدی در کار به بار می آورد و در بهترین حالت فرد می تواند یک مقلد خوب باشد. اما در کار علمی اصیل، مقلد به درد نمی خورد و دین هم چنین توصیه ای ندارد. اسلوبی که به شما معرفی می کنیم به حداقلها اکتفا می کند تا قابل اجرا باشد، یعنی با ملاحظه همه شرایط کنونی، سعی می شود تلفیقی از آنچه را اساتید بزرگ کشور رفته اند تهیه و عرض کنیم که شدنی باشد، هر چند کمی صبر و حوصله می خواهد و همت، البته و توفیق.

الف- اصول اخلاقی روش سنتی:

 اگر چه بنده به هیچ وجه صلاحیت نظر دادن دراین باره را ندارم ولی طبق نظر بزرگان موانع اخلاقی نیل به یک جایگاه علمی جدی در بین متعلمان جوان اینها هستند: 1- پرگویی و حرافی به هر دلیلی که باشد (شاید از همه مهمتر باشد.) 2- اشتغال بیش از حد به مسائل جنسی 3- ضعف اراده 4- تزلزل در تصمیم گیری و دم دمی مزاج بودن 5-تحت تاثیر سخنان دیگران قرار گرفتن 6- پرداختن به فعالیتهای متفرقه مانند امور سیاسی، امور مذهبی، امور فرهنگی و هر کار خوب دیگری که باعث تضعیف روش سنتی مطالعه شود.

ب- اصول بهداشتی:

 از نظر اینجانب که طب سنتی را رهیافت درست در بهداشت و درمان می دانم، اکثر ایرانی ها کمابیش بیمار هستند. جوانان علی رغم این که انرژی زیادی دارند به دلیل استفاده از غذاهای مسموم و آب و هوای آلوده و... خیلی زود توان ذهنی و انگیزه خود را برای علم آموزی جدی از دست می دهند. شما برای به دست آوردن سلامت جسمانی خود به هر رهیافتی که اعتقاد دارید، مراجعه کنید. من صرفاً جهت نمونه به چند دستور طبی اشاره می کنم: از طریق سرد شدن دستگاه گوارش که امروزه بسیار شایع است، مغز هم سرد می شود، در نتیجه تخیل قوی می شود و ذهن پراکنده می گردد. همچنین اشتها به شکل کاذب افزایش پیدا کرده، خواب زیاد می شود و هنگام بیداری هم انسان کسل است. مواردی که در ادامه بیان خواهم کرد برای هر فردی که می خواهد در عصر کنونی سالم بماند، لازم است، چه رسد به کسی که می خواهد عالم شود. افراد سرد مزاج بیشتر در معرض این مشکلات هستند. (طبع اکثر جوانان به ویژه خانمها هم سرد است) سعی کنید از غذاهای بیرون استفاده نکنید. ماهی را حذف کنید و مرغ و گوشت گوساله را به حداقل برسانید. کباب با گوشت گوسفندی ( مثلاً برگ)، آش فصل و آبگوشت از بهترین غذاها هستند که سعی کنید اکثر وعده ها را با آنها پر کنید. اگر از غذای عمومی استفاده می کنید، سعی کنید برنج نخورید یا با سبوس بخورید و خورشت را با نون بخورید. همیشه همراه خود زیره داشته باشید و هر غذایی که خوردید مقدار قابل توجهی زیره با آن مخلوط کنید. از خرما، کشمش، مویز و میوه فصل در میان وعده ها استفاده کنید و به فست فود و نوشیدنی های مصنوعی و سایر تنقلات مصنوعی نزدیک نشوید. 30 دقیقه قبل از غذا تا 90 دقیقه بعد از آن، نوشیدنی نخورید. همراه صبحانه یک قاشق چایخوری سیاه دانه بخورید. خوردن شیره انگور انبوهی از فواید دارد(از جمله خون سازی) و جز در مواقع سرماخوردگی، همیشه می توان از آن استفاده کرد. سعی کنید از رایانه استفاده نکنید، به ویژه اینترنت که ذهن را متشتت و ناتوان می سازد. شاید هیچ دشمنی برای ضربه زدن به قدرت فکر و تمرکز حواس، بدتر از رایانه (یا معادلهای آن مانند گوشی همراه) نباشد. تلویزیون هم تقریباً چنین است و ذهن را تنبل و ساده می کند. اولویت را به شنیدنی ها و خواندنی ها بدهید و نه دیدنی ها. خوردن 21 عدد مویز بی دانه، به صورت ناشتا که شب قبل در آب خیس خورده باشند، خوردن سیاهدانه با صبحانه، بوییدن گلهای طبیعی معطر مانند گل نرگس یا محمدی و نیز اسفند می تواند به قدرت یافتن بیشتر ذهن کمک کند.

ج-  اصول مطالعه:

 اول؛ در انتخاب ترتیب موضوعات دقت کنید. اول مقدمات از جمله زبان آن علم را خوب بخوانید. بهترین منابع را انتخاب کنید. منابع زیادی را انتخاب نکنید. یک منبع را خوب بفهمید و بعد به سراغ سایر منابع بروید. اگر لازم شد یک کتاب خوب را ده بار بخوانید ولی ده کتاب معمولی را نخوانید. (جز در مراحل پایانی کار که متخصص شده اید) دوم؛ بهترین استادان را شناسایی و انتخاب کنید و هر مرارت و سختی که پیش آمد، آنها را از دست ندهید، آن قدر پیش آنها باشید و منابع را با ایشان کار کنید تا کم کم رموز علمی کارشان و رموز روش شناختی شان، برایتان برملا شود. با توجه به این که در شرایط فعلی دسترسی به خیلی از استادان ممکن نیست، درس گفتارهای آنها را بگیرید و با دقت گوش دهید و بعد اشکالات را از طریق ایمیل یا سایر استادان برطرف کنید. سوم؛ قبل از هر کلاسی، حتماً پیش مطالعه کنید و سؤالات و نکاتتان را از بحث مکتوب کنید. چهارم؛ بعد از هر کلاسی (یا ضبط شده آن) مطالب طرح شده را به بحث بگذارید برای این کار نیاز دارید به یک هم مباحثه که تقریباً با شما هم هدف باشد و اگر هم کاملاً با شما هم هدف نیست، حداقل در برخی موضوعات حاضر باشد پا به پای شما مطالعه و مباحثه کند. اگر علی رغم جستجو نتوانستید چنین افرادی را بیابید، با خود به صورت بلند، گفتگو کنید. پنجم؛ کتابهای اصلی را حاشیه نویسی کنید یا اگر نمی خواهید کتاب آسیب ببیند، در کاغذ یادداشت، هر سؤال یا تأملی که درباره آن دارید طرح کنید. سرفرصت باز بدان حاشیه ها مراجعه کنید. ششم؛ پس از هرفصل یا بخشی از کتاب، ضمن مطالعه مجدد آن، خلاصه برداری کنید. هفتم؛ منبعی را که انتخاب می کنید، سعی کنید از ابتدا تا انتها مطالعه کنید. (جز مواردی که توسط سنت همان رشته استثنا شده باشد) هشتم؛ پس از تبحر در یک درس، سعی کنید آن را تدریس کنید. مثلاً دوستانی را جمع کنید و بگویید: “فلان درس را در ده جلسه به شما می دهم و شما سعی کنید تا می توانید از من اشکال بگیرید.” نهم؛ برای مطالعه درسهای سنگین، (مانند فلسفه)، نیم ساعت و برای درسهای راحت تر مانند زبان، یک ساعت بیشتر در نظر نگیرید و بین آنها چند دقیقه استراحت کنید. دهم؛ درسها را سعی کنید متنوع بخوانید. یعنی همه درسها را هر روز بخوانید هر چند اندک. نه این که یک روز فقط بر یک یا دو درس متمرکز باشید و روز بعد بر دروس دیگر. یازدهم؛ به مرور و در آینده سعی کنید درباره دروسی که تمام کردید مقالات و یادداشتهای متوسطی برای نشریات و سایتها ارسال کنید. مهارت نوشتن، بسیار مهم است و در آن بسیار ضعیفیم.

    موفق باشید.          

 سید مهدی ناظمی قره باغ   

 پی نوشت: بخشهایی از این یادداشت، قبلاً در شماره 13 و 19 نشریه سوره اندیشه، 1392 منتشر شده بود.

 بازنشر این یادداشت بدون دخل و تصرف در آن، بلامانع است.

نظرات (۵)

سلام علیکم

جهت مطالب مفیدی که ارسال می فرمایید، بی نهایت سپاسگزارم.

در پناه حق تعالی باشید.
پاسخ:
و علیکم السلام

لطف دارید، موفق و سلامت باشید.
سلام. خیلی مفید بود . سپاس
پاسخ:
علیکم السلام
سلامت باشید.

سلام علیکم

خدا قوت بخاطر بروز رسانی وبتون

پاسخ:
سلام بر شما
سلامت باشید
احسنت
لکن مطالب زیاد و انا تعبان و لا خواند..
پس گذاشت مطالب کم که توان خواند..
افرین..
پاسخ:
شکراً
کلامکم صحیح و لکن بعض المطالب یصبح ناقصاً ان أحذف منه.
فی امان الله
واقعا قابل استفاده و جالب بود
ممنون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی