سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه


بگو... بسم الله الرحمن الرحیم

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست...

مسیر

من درباره‌ى علوم انسانى گلایه‌اى از مجموعه‌هاى دانشگاهى کردم -بارها، این اواخر هم همین جور- ماعلوم انسانى‌مان بر مبادى و مبانى متعارض با مبانى قرآنى و اسلامى بنا شده است. علوم انسانى غرب مبتنى بر جهان‌بینى دیگرى است؛ مبتنى بر فهم دیگرى از عالم آفرینش است و غالباً مبتنى بر نگاه مادى است. خوب، این نگاه، نگاه غلطى است؛ این مبنا، مبناى غلطى است. این علوم انسانى را ما به صورت ترجمه‌اى، بدون اینکه هیچ‌گونه فکرتحقیقىِ اسلامى را اجازه بدهیم در آن راه پیدا کند، می‌آوریم تو دانشگاه‌هاى خودمانو در بخش‌هاى مختلف این‌ها را تعلیم میدهیم؛ در حالى که ریشه و پایه و اساس علوم انسانى را در قرآن باید پیدا کرد. یکى از بخش‌هاى مهم پژوهش قرآنى این است. باید درزمینه‌هاى گوناگون به نکات و دقائق قرآن توجه کرد و مبانى علوم انسانى را در قرآن کریم جستجو کرد و پیدا کرد. این یک کار بسیار اساسى و مهمى است. اگر این شد، آن‌وقت متفکرین و پژوهندگان و صاحب‌نظران در علوم مختلف انسانى می‌توانند بر این پایه و براین اساس بناهاى رفیعى را بنا کنند. البته آن‌وقت می‌توانند از پیشرفت‌هاى دیگران،غربى‌ها و کسانى که در علوم انسانى پیشرفت داشتند، استفاده هم بکنند، لکن مبنا بایدمبناى قرآنى باشد. (بیانات در دیدار جمعى از بانوان قرآن‌پژوه کشور ۲۸/۷/۱۳۸۸)

**********************

اینکه بنده درباره‌ى علوم انسانى در دانشگاه‌ها و خطر این دانش‌هاى ذاتاً مسموم هشدار دادم -هم به دانشگاه‌ها، هم به مسئولان به خاطر همین است. این علوم انسانى‌اى که امروز رائج است، محتواهائى دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامى و نظام اسلامى است؛ متکى بر جهان‌بینى دیگرى است؛ حرف دیگرى دارد، هدف دیگرى دارد. وقتى اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت می‌شوند؛ همین مدیران مى‌آیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسى داخلى، خارجى، امنیت، غیره و غیره قرار می‌گیرند. حوزه‌هاى علمیه و علماى دین پشتوانه‌هائى هستند که موظفند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، براى برنامه‌ریزى، براى زمینه‌سازى‌هاى گوناگون. پس نظام اسلامى پشتوانه‌اش علماى دین و علماى صاحب‌نظر و نظریات اسلامى است؛ لذا نظام موظف به حمایت از حوزه‌هاى علمیه است، چون تکیه‌گاه اوست.(بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم ۲۹/۷/۱۳۸۹)

**********************

در مورد شعار امسال و کارى که امسال باید انجام بگیرد. البته سرفصل‌هاى مهمى وجود دارد که همه داراى اولویتند. مثلاً تحول نظام ادارى یک کار لازم است که باید انجام بگیرد؛ تحول آموزش و پرورش، یک کار بنیانى است؛ جایگاه علوم انسانى در دانشگاه‌ها و در مراکز آموزش و تحقیق، یک کار اساسى است. (بیانات در حرم مطهر رضوی در آغاز سال ۹۰)

**********************

در دانشگاه پرورش انسانِ در تراز شهید چمران لازم است؛ این را لازم داریم. خب پس استاد بسیجى می‌داند در دانشگاه بایست چه کار کند؛ این حضور دائم، این حضور بجا و بهنگام، این حضور مخلصانه و مجاهدانه براى استاد بسیجى به این معناهاست که گفته شد. و استاد خیلى نقش دارد. نقش استاد در محیطهاى آموزشى نقش بسیار برجسته و مهمى است. استاد فقط آموزنده‌ى دانش نیست؛ بلکه منش استاد و روش استاد میتواند مربى باشد؛ استاد، تربیت کننده است. تأثیر استاد روى شاگرد، على‌الظاهر از تأثیر بقیه‌ى عوامل مؤثر در پیشرفت علمى و معنوى و مادى متعلم بیشتر است؛ از بعضى که خیلى بیشتر است. گاهى استاد میتواند یک کلاس را، یک مجموعه‌ى دانشجو یا دانش‌آموز را با یک جمله‌ى بجا تبدیل کند به انسانهاى متدین. لازم هم نیست حتماً رشته‌ى علوم دینى یا معارف را تدریس کند؛ نه، شما گاهى یک جا در درس فیزیک، یا در درس ریاضى، یا در هر درس دیگرى علوم انسانى و غیر انسانى میتوانید یک کلمه بر زبانتان جارى کنید، یا یک استفاده‌ى خوب از یک آیه‌ى قرآن بکنید، یا یک انگشت اشاره به قدرت پروردگار و صنع الهى بکنید که در دل این جوان میماند و او را تبدیل میکند به یک انسان مؤمن. استاد اینجورى است.

عکسش هم البته هست. متأسفانه اساتیدى در دانشگاه‌هاى امروز ما هستند اگرچه کمند که درست نقطه‌ى مقابل عمل میکنند حالا درسشان هرچى هم که است؛ مربوط است یا نیست و با یک کلمه، این جوان را از آینده‌ى خودش ناامید میکنند، از آینده‌ى کشورش ناامید میکنند، از آینده‌ى حضورش در کشور ناامید میکنند، او را به میراث گذشته‌ى خودش بى‌اعتنا میکنند، او را تشنه‌ى نوشیدن از سرچشمه‌هاى ناسالم و آلوده‌ى بیگانگان میکنند و رها میکنند. از این قبیل هم داریم. استاد یک چنین نقشى دارد. بنابراین با معنائى که براى بسیج میکنیم، با معنائى که براى استاد میکنیم و با تلقى‌اى که از استاد بسیجى داریم، معلوم میشود که نقش شماها در دانشگاه چقدر نقش حساسى است. (بیانات در دیدار اعضاى بسیجى‌ هیئت علمى دانشگاه‌ها ۲/۴/۱۳۸۹)

 **********************

ما نباید بگذاریم وقت بگذرد. هر سالى از سالهائى که دوران انقلاب گذرانده است، و در هر سالى هر ماهى، و در هر ماهى هر روزى، وزن و مقدارى دارد، ارزشى دارد؛ نباید این را از دست داد. ممکن است در هشت ماه از سال ۸۸ که اشتغالات فتنه‌انگیزان بعضى از ذهنها را به خود مشغول کرد، برخى از کارها نیمه‌کاره مانده باشد؛ باید جبران بشود. باید حرکت، یک حرکت سریعى باشد. عرصه‌هاى گوناگونى وجود دارد: عرصه‌ى علم و تحقیق در درجه‌ى اول، دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتى در همه‌ى زمینه‌ها، علوم تجربى، علوم انسانى در همه‌ى بخشهائى که براى کشور مورد نیاز است، بایستى همتشان را در تحقیق و علم افزایش بدهند؛ مراحل دورترى را در مقابل چشمشان و مد نظرشان قرار بدهند؛ کار را باید متراکم‌تر کنند.

من عرض کردم؛ باید جوانان ما همتشان این باشد که با گذشت یکى دو دهه‌ى دیگر، کشورشان را یک مرجع علمى براى دانشمندان جهان قرار بدهند. پس این شد همت مضاعف و کار مضاعف در عرصه‌ى علم و تحقیق. (بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱/۱/۱۳۸۹)

 **********************

حالا مقدارى اختراعات انجام گرفته، کارهاى جدیدى انجام گرفته. پیشرفتها را شاید من یک مقدار بیشتر هم بدانم؛ چون گزارشهاى گوناگون از جاهاى مختلف به ما خیلى میرسد؛ اما حقیقتاً بنده راضى نیستم و این مقدار پیشرفت علم راضى کننده نیست. حالا اینها مطالبى است که فقط در این جمعها میشود گفت. وقتى میگوئیم از این مقدار پیشرفت راضى نیستیم، نه اینکه ما میتوانستیم و نکردیم؛ نه، ممکن است هیچ کس هم مقصر نباشد، و بیشتر از این هم نمیشده. ممکن است واقع مطلب هم همین باشد، اما همین واقعیت براى بنده واقعاً خشنود کننده نیست؛ ما هنوز خیلى فاصله داریم تا آنجائى که باید به آن برسیم. من توقع زیادى هم ندارم. بنده عرض نمیکنم که حتماً در ظرف ده سال یا بیست سال بایستى به ردیفهاى اول علمى دنیا برسیم حالا نمیگویم ردیف اول لیکن باید هدف ما این باشد؛ ولو در ظرف پنجاه سال کشور از اسارت علمى مطلقاً خارج بشود. تولید علم معنایش این است. علم یک محصولى نیست که تولیدش مثل تولیدهاى دیگر باشد؛ به خیلى مقدمات نیازمند است؛ ولى باید بالاخره ما به آنجا برسیم که دانش را گسترش و بسط بدهیم، به ژرفاى دانش برسیم، دانشهاى جدیدى را پیدا کنیم. دانشهاى ممکنِ براى بشر فقط همین دانشهائى نیست که ما امروز داریم؛ بسیارى دانشها قطعاً وجود دارد که بعدها بشر به آنها خواهد رسید؛ کمااینکه بسیارى از دانشها تا صد سال پیش نبود. خیلى از این علوم انسانى که صحبت کردند، تا صد سال پیش، از اینها خبرى نبود؛ نه علم وجود داشت، نه تحقیقات علمى در آن رشته‌ها وجود داشت؛ بعد به وجود آمد. بشر قابلیت اتساعش خیلى بیش از اینهاست. عالَم قابلیت معرفت و شناختش خیلى بیشتر از اینهاست. ما باید به جائى برسیم که در این عرصه‌ها هرچه ممکن است، پیش برویم؛ هرچه ممکن است، بفهمیم. و البته علم را وسیله‌ى سعادت انسان قرار بدهیم. تفاوت نگاه دین یعنى اسلام به علم، با نگاهى که دنیاى مادى به علم مینگریست، در همین است. ما علم را میخواهیم براى سعادت بشر، براى رشد بشر، براى شکوفائى بشر، براى استقرار عدالت و آرزوهاى قدیمى بشر. (بیانات در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران‌ ۱۳/۱۱/۱۳۸۸)

**********************

طبق آنچه که به ما گزارش دادند، در بین این مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى عظیم دانشجوئى کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلاً دانشجوى دولتى و آزاد و پیام نور و بقیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانى‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى علوم انسانى، کار بومى، تحقیقات اسلامى چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى علوم انسانى مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزى که معتقد به جهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌بینى اسلامى باشد و بخواهد جامعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناسى یا روانشناسى یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو براى این رشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها میگیریم؟

این نگران کننده است. بسیارى از مباحث علوم انسانى، مبتنى بر فلسفه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هائى هستند که مبنایش مادیگرى است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوى به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانى را ترجمه کنیم، آنچه را که غربى‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها گفتند و نوشتند، عیناً ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌اعتقادى به مبانى الهى و اسلامى و ارزشهاى خودمان را در قالبهاى درسى به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلى مطلوبى نیست. این از جمله‌‌‌‌‌‌‌‌‌ى چیزهائى است که بایستى مورد توجه قرار بگیرد؛ هم در مجموعه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى دولتى مثل وزارت علوم، هم در شوراى عالى انقلاب فرهنگى، هم در هر مرکز تصمیم‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیرى که در اینجا وجود دارد؛ اعم از خود دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و بیرون دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها. (بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها ۸/۶/۱۳۸۸)

**********************

خوشبختانه من مى‌بینم در دانشگاه‌ها تولید علم و لزوم عبور از مرزهاى دانش به یک گفتمان عمومى تبدیل شده. این خیلى براى من خرسند کننده و نویدبخش است. باید اجرائى کنید. این پیشنهادهائى که این عزیزان من در زمینه‌هاى دانش و تحقیق و پژوهش و ایجاد مراکز و نخبه‌پرورى و ارتباطات و غیره گفتند، همه در جهت همین مسئله‌ى تولید علم است. این بسیار باارزش است. این راه را باید دنبال کرد. ما عقبیم. امروز سرعت پیشرفت ما خوب است؛ اما با توجه به عقب‌ماندگى‌هاى گذشته که کشور ما دارد، هر چه سرعت‌مان بیشتر باشد باز هم زیادى نیست. ما باید خیلى پیش برویم؛ از راههاى میان‌بر استفاده کنیم؛ از شتابِ فراوان بهره ببریم؛ ما باید در همه‌ى علوم تولید داشته باشیم.

رابطه‌ى بین کشورها در زمینه‌ى علم باید رابطه‌ى صادرات و واردات باشد؛ یعنى در آن تعادل و توازن وجود داشته باشد. همچنانى‌که در باب مسائل اقتصادى و بازرگانى، اگر کشورى وارداتش بیشتر از صادراتش شد، ترازش منفى میشود و احساس غبن میکند، در زمینه‌ى علم هم باید همین جور باشد. علم را وارد کنید، عیبى ندارد؛ اما حداقل به همان اندازه که وارد میکنید یا بیشتر صادر کنید. باید جریان دو طرفه باشد. والّا اگر شما دائماً ریزه‌خوار خوان علم دیگران باشید، این پیشرفت نیست. علم را بگیرید، طلب کنید، از دیگران فرا بگیرید؛ اما شما هم تولید کنید و به دیگران بدهید. مواظب باشید تراز بازرگانى شما در این جا هم منفى نباشد. متأسفانه در این یکى دو قرن شکوفائى علم در دنیا، تراز ما تراز منفى بوده. از اول انقلاب کارهاى خوبى شده؛ اما این کارها بایستى با سرعت و شدت هرچه بیشتر ادامه پیدا کند.

البته منظورم فقط هم علوم طبیعى نیست؛ اهمیت علوم انسانى کمتر از آن نیست: جامعه‌شناسى، روانشناسى، فلسفه. نظریه‌هاى جامعه‌شناسى غرب، مثل قرآن براى بعضى‌ها معتبر است؛ از قرآن هم معتبرتر! فلان جامعه‌شناس این جورى گفته؛ این دیگر برو برگرد ندارد! چرا؟! بنشینید فکر کنید؛ نظریه‌پردازى کنید؛ از موجودى این دانشها در دنیا استفاده کنیم؛ بر آن چیزى بیفزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جمله‌ى کارهائى است که جزو الزامات حتمى پیشرفت است. (بیانات در دیدار استادان و دانشجویان کردستان ۲۷/۲/۱۳۸۸)

**********************

تحول و ارتقاء علوم انسانى با: تقویت جایگاه و منزلت این علوم، جذب افراد مستعد و با انگیزه، اصلاح و بازنگرى در متون و برنامه‌ها و روش‌هاى آموزشى، ارتقاء کمى و کیفى مراکز و فعالیتهاى پژوهشى و ترویج نظریه‌پردازى، نقد و آزاداندیشی. (سیاستهاى کلى برنامه پنـجم توسعه اقتصادى، اجتماعى و فرهنگی جمهورى اسلامى ایران ابلاغـی توسـط «مقـــام معـــظم رهــبـری» ۲۱/۱۰/۱۳۸۷)

**********************

از بیراهه‌ها باید ترسید. گاهى اوقات یک چیزها و راه‌هائى را براى پیشرفت پیشنهاد میکنند که بیراهه است. یک نمونه‌اش را گفتم؛ مثل پیشرفتهاى دوره‌ى پهلوى که حقیقتاً بعضى‌اش توقف و بعضى‌اش پسرفت و سقوط بود که حالا جاى تفاصیلش در این جلسه نیست؛ چون وقت نیست آن یک الگو بود که واقعاً بیراهه بود؛ به ظواهر دلخوش کردن، غربى‌ها را معیار و ملاک قرار دادن و دنبال آنها حرکت کردن که نتیجه‌اش همین میشود که در آن پنجاه شصت سالِ شوم و سیاه در دوران پهلوى مشاهده شد.

یک نمونه‌ى دیگر از این بیراهه‌ها، نمونه‌هائى است که گاهى ممکن است در زمان ما هم پیدا بشود؛ باید توجه داشت. در این نمونه‌ى دوم، اسمى از ظواهر آورده نمیشود، هویت ایرانى و اسلامى هم مثل آنچه که در آن شکل اول دیده میشد، نفى نمیشود؛ لیکن یک حالت نومیدىِ از تحرک و پیشرفت در این مسابقه در سیاستگذاران و سررشته‌داران امور و سخنگویان جامعه مشاهده میشود.

یعنى نگاهى که به غرب میکنند، یک نگاه به یک نقطه‌ى والا و دست‌نیافتنى است، اسمش را هم میگذارند واقع‌بینى! میگویند آقا واقع قضیه چیست؛ امروز اینها از لحاظ علمى اینقدر جلویند، در زمینه‌هاى گوناگون این همه پیشرفت کرده‌اند؛ این همه نظریات مختلف در علوم انسانى، در زمینه‌هاى مسائل اجتماعى، مسائل سیاسى؛ این همه نظر، این همه فکر، این همه نظریه‌ى نو، ابتکارى ارائه داده‌اند؛ ما کِى میتوانیم به گرد اینها برسیم؟ یعنى یک چنین روحیه‌اى در آنها وجود دارد. بارها در طول این سى سال، بنده خودم با افرادى از این قبیل مواجه بودم که چه با زبان صریح یا نیمه صریح یا با زبان حال، همین معنا را بیان میکردند که «آقا ما البته باید پیشرفت کنیم، اما دنبال اینها باید حرکت کنیم! ما که نمیتوانیم به گرد اینها برسیم، چه برسد به اینکه از اینها جلو بزنیم؛ چرا بیخود زحمت میدهید خودتان را؟». این هم یک بیراهه است. (بیانات در دیدار دانشجویان ۷/۷/۱۳۸۷)

**********************

مسیرِ پیشرفت، مسیر غربى نیست، مسیر منسوخ و برافتاده‌ى اردوگاه شرقِ قدیم هم نیست. بحرانهائى که در غرب اتفاق افتاده است، همه پیش روى ماست، میدانیم که این بحرانها گریبانگیر هر کشورى خواهد شد که از آن مسیر حرکت کند. پس ما بایستى مسیرِ مشخصِ ایرانى اسلامى خودمان را در پیش بگیریم و این را با سرعت حرکت کنیم؛ با سرعت مناسب. راه حلى که بر اساس این مقدمات وجود دارد، این راه حل را شما باید پیدا کنید. شما باید به نتیجه برسید، به این استنتاج برسید، اما آنچه که من میتوانم به عنوان راهنمائى و راهبرد کلى به شما عرض کنم، تلاش و مجاهدت جوانانه و پیگیر است. شما که در دانشگاهید، فعالیت شما فعالیت دانشگاهى است؛ باید درس بخوانید، تحقیق کنید، به فکر نظریه‌سازى باشید. الگو گرفتن بى قید و شرط از نظریه‌پردازهاى غربى و شیوه‌ى ترجمه‌گرائى را غلط و خطرناک بدانید. ما در زمینه‌ى علوم انسانى احتیاج داریم به نظریه‌سازى. بسیارى از حوادث دنیا حتّى در زمینه‌هاى اقتصادى و سیاسى و غیره، محکومِ نظرات صاحبنظران در علوم انسانى است؛ در جامعه‌شناسى، در روان‌شناسى، در فلسفه؛ آنها هستند که شاخصها را مشخص میکنند. در این زمینه‌ها ما باید نظریه‌پردازى‌هاى خودمان را داشته باشیم و باید کار کنیم؛ باید تلاش کنیم؛ دانشجو باید تلاش کند. دانشجو و محیط دانشگاه باید نگاه کلان به هدفهاى انقلاب داشته باشد؛ دنبال آنها برود. مراقب باشید دشمن نتواند از محیط دانشگاه و از عنصر دانشجو و استاد استفاده کند. این آن چیزى است که من روى آن تأکید میکنم. مى‌بینید یک حادثه‌ى کوچکى اتفاق مى‌افتاد، حالا در همین دانشگاه خودتان، یک تعدادى مثلاً شاید در یک قضیه‌اى گله‌مندند، معترضند؛ ببینید بلافاصله در دنیا روى آن تفسیر میگذارند، تحلیل میگذارند، نه با جهتى که آن دانشجو به خاطر آن جهت این حرکت را انجام داده، این اقدام را کرده، بلکه درست در نقطه‌ى مقابل آن جهت.

یعنى حاکمیت را، نظام را، اسلام را زیر سؤال میبرند با این وسائل. باید هشیار بود؛ در محیط دانشگاه این هشیارى از همیشه لازمتر است. (بیانات‌ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى شیراز ۱۴/۲/۱۳۸۷)

**********************

آنچه که اساتید ما براى پیشرفت علم، وجهه‏ى همت خودشان باید قرار بدهند، اولاً «شجاعت علمى» در همه‏ى بخشهاست؛ هم در بخشهاى علوم انسانى، هم در بخشهاى علوم تجربى، هم در بخشهاى نزدیک به عمل و فناورى، و هم در بخشهاى علوم پایه. نظریه را دنبال کنند، تولید کنند، خلق کنند، ابداع کنند، نقد کنند؛ چشم‏بسته و تقلیدى نباید کار را دنبال کرد. مشکل ما در گذشته همیشه این بوده که در زمینه‏هاى مختلف در همه‏ى زمینه‏هاى علمى چشم‏بسته و تقلیدى نگاه کردیم که ببینیم غربیها چه میگویند.

درست است که غربیها حداقل دو قرن، دو قرن و نیم از ما در حرکت علمى جلوتر بودند و به مناطق خیلى عجیب و باورنکردنى‏اى هم رسیدند؛ در این تردیدى نیست. ما هم عقب ماندیم؛ با همه‏ى افتخارات گذشته‏مان، به خاطر تنبلیها و سوءسیاستها؛ در این تردیدى نیست. اما من قبلاً هم گفته‏ام، ما از شاگردى کردنِ پیش کسى که بلد است، ننگمان نمیآید؛ ولى میگوییم نباید فکر کنیم که ما همیشه باید شاگرد بمانیم. معناى این نگاه تقلیدى، این است: ما همیشه باید شاگرد بمانیم. نوآورى لازم است. اعتماد به نفسِ شخصى و اعتماد به نفسِ ملى در اساتید ما، یک ضرورت است. اولاً، استاد ما شخصاً اعتماد به نفس داشته باشد و کار علمى بکند. به آن کار علمى‏اش تکیه بکند و افتخار کند. ثانیاً، اعتماد به نفسِ ملى داشته باشد. به قابلیت و تواناییهاى این ملت اعتماد داشته باشد. اگر این معنا در یک استاد وجود داشته باشد، این سرریز خواهد شد در محیط درس، در کلاس درس، در انتقال به دانشجو و تأثیر تربیتى خودش را خواهد گذاشت. و ثالثاً پرکارى؛ ما یک مقدارى از ناحیه‏ى کم‏کاریهایمان و تنبلیهایمان در بخشها و سطوح مختلف ضربه خوردیم. باید کار کرد و از کار نباید خسته شد. بنابراین نوآورى و ابتکار، شجاعت علمى، اعتماد به نفس شخصى و ملى و کارِ متراکم و انبوه، علاج کارِ پیشرفت علمى ماست. مخاطب این هم اساتید دانشگاهند.

نکته‏ى سوم این است که این شاید دنباله‏ى آن مطلب قبلى باشد -بنده از چند سال قبل از این، مسئله‏ى تولید علم و نهضت علم و خط‌شکنى علمى را مطرح و درخواست کردم. امروز خوشبختانه این به یک خواست عمومى در محیطهاى دانشجویى و علمى تبدیل شده است. مى‏بینیم بارها از زبان دانشجوها و اساتید تکرار میشود. ما هم با پیشرفتهایى که در زمینه‏هاى مختلف علمى و فناورى داشته‏ایم که خوب، خیلى‏هایش هم آشکار است و در تبلیغات آمده؛ مثل مسائل مربوط به انرژى هسته‏اى و غیره؛ خیلى‏هایش هم نیامده؛ یعنى واقعاً کارهاى نیمه‏کاره‏اى است که در جهت کاملتر شدن و کامل شدن هست، و ما در کشور زیاد داریم به این چیزها افتخار میکنیم. و همین‏طورى که گفتم، نگاهمان نگاهِ امیدوارانه است و به عنوان اینکه «ما میتوانیم».

ما یک نکته را باید بگوییم: خط‌شکنى علمى و عبور از مرزهاى علم همچنان در کشور ما، جدى نشده است. ما میخواهیم علما و دانشمندان ما، راههاى میانبر را پیدا کنند؛ راههاى کشف نشده را از این بینهایت مسیرهایى که در عالم طبیعت وجود دارد و بشر باید یکى پس از دیگرى کشف بکند. ما میخواهیم راههاى کشف نشده را کشف بکنیم. اینى که میتوانیم فلان ابزارِ فناورى را، فرض کنید سانتریفیوژ را براى کار هسته‏اى، که دیگران قبل از ما، سالها پیش، پیدا کردند و تولید کردند و استفاده و بهره‏بردارى کردند، خودمان بسازیم، البته کار بزرگى است که بدون کمک دیگران توانسته‏ایم انجام بدهیم و نسلهاى جدید آن را تولید کنیم، در این شکى نیست؛ اما این یک کار بکر نیست؛ این کار انجام شده و راه رفته‏اى است که دیگران رفته‏اند و ما هم که بنا بوده تا پنجاه سال دیگر، تا صد سال دیگر محروم بمانیم بنا نبود این فناورى و این دانش به کشورى مثل کشور ما و ملت ما داده بشود جوانها، دانشمندان و پژوهشگران ما توانسته‏اند با پیگیرى و تلاش خودشان به دست آورند و این چیز باارزشى است؛ اما من میگویم در زمینه‏ى علم و فناورى، آن کارى را که ذهن بشر به آن دست نیافته است، آن را وجهه‏ى همت قرار بدهید و دنبال بکنید؛ این طورى است که ما خط مقدم علم را شکسته‏ایم و یک قدم به جلو برداشته‏ایم.

آن وقت میتوانیم این را ادعا بکنیم؛ و این ممکن است. البته برداشتن قدمهاى جدید، مستلزم پیمودن راههاى رفته‏شده و طى‏شده‏ى به وسیله‏ى دیگران است؛ در این شکى نیست. اما هیچ‏وقت نباید ذهن را از کاوش و جستجو براى یافتن راههاى میانبر محروم و ممنوع کرد. ما این را در کشور لازم داریم. (بیانات در دیدار استادان و اعضاى هیئت علمى دانشگاه‌ها ۱۳/۷/۱۳۸۵)

**********************

من در جلسه‌ى شوراى عالى انقلاب فرهنگى هم به آن آقایانى که مؤثرین در فرهنگ هستند، گفته‌ام که شماها جایگاه مهندسى فرهنگى را در این کشور دارید. در آن جلسه گفته‌ام که دو تا شاخه‌ى اصلى وجود دارد: علوم انسانى و علوم پایه؛ هر کدام به جاى خود. اگر ما این‌جا روى علوم انسانى تکیه مى‌کنیم، معنایش این نیست که روى ریاضى و فیزیک و شیمى و علوم زیستى

تکیه نمى‌کنیم، چرا؛ آن‌جا هم بنده یک تکیه‌ى صددرصدى دارم؛ آنها هم براى خودشان مردانى و کسانى دارند؛ علوم انسانى هم بایستى مردان و کسانى براى خودشان داشته باشد. باید روى این دو شاخه دو شاخه‌ى اصلى؛ یعنى علوم انسانى و علوم پایه در کشور، سرمایه‌گذارى فکرى، علمى، پولى و تبلیغى بشود تا این‌که پیش بروند. علم را بایستى در حدّ اعلا دنبال کنید.

شکى نیست که بسیارى از علوم انسانى، پایه‌ها و مایه‌هاى محکمى در این‌جا دارد؛ یعنى در فرهنگ گذشته‌ى خود ما. برخى از علوم انسانى هم تولید شده‌ى غرب است؛ یعنى به عنوان

یک علم، وجود نداشته، اما غربى‌ها که در دنیاى علم پیشروى کرده‌اند، اینها را هم به وجود آورده‌اند؛ مثل روانشناسى و علوم دیگر. خیلى خوب، ما، هم براى سرجمع کردن، مدوّن کردن، منظم کردن و نظام‌مند کردن آنچه که خودمان داریم، به یک تفکر و تجربه‌ى علمى احتیاج داریم، هم براى مواد و پایه‌هایى که آنها در این علم جمع آورده‌اند، به یک نگاه علمى احتیاج داریم. منتها گرفتن پایه‌هاى یک علم از یک مجموعه‌ى خارج از محدوده‌ى مورد قبول ما، به معناى قبول نتایج آن نیست. مثل این مى‌ماند که شما یک کارخانه را وارد مى‌کنید، آنها با این کارخانه یک چیز بد درست مى‌کرده‌اند، حالا شما با آن کارخانه، یک چیز خوب درست مى‌کنید؛ هیچ اشکالى ندارد. ما تلفیق بین علوم انسانى غربى و علوم انسانى اسلامى، اگر به معناى مجذوب شدن، دلباخته شدن،

مغلوب شدن و جوّ زده شدن در مقابل آن علوم نباشد، قبول داریم و اشکال ندارد. ببینید در علوم انسانى، تفکر ایمانى و میراث عظیم و عمیق شما، به شما چه مى‌گوید. امروز غربى‌ها یک منطقه‌ى ممنوعه‌اى در زمینه‌ى علوم انسانى به وجود آورده‌اند؛ در همه‌ى بخش‌هاى مختلف؛ از اقتصاد و سیاست و جامعه‌شناسى و روانشناسى بگیرید تا تاریخ و ادبیات و هنر و حتى فلسفه و حتى فلسفه‌ى دین. یک عده آدم ضعیف‌النفس هم دلباخته‌ى اینها شده‌اند و نگاه مى‌کنند به دهن اینها که ببینند چه مى‌گویند؛ هر چه آنها گفته‌اند، برایشان مى‌شود وحى مُنزل؛ این است که بد و غلط است. مثلاً چند تا فکر داراى اقتدار علمى، در یک نقطه‌ى دنیا به یک نتیجه‌اى رسیده‌اند، این معنایش این نیست که هر آنچه که آنها فهمیده‌اند، درست است! شما به مبانى خودتان نگاه کنید؛ ما تاریخ، فلسفه، فلسفه‌ى دین، هنر و ادبیات، و بسیارى از علوم انسانى دیگرى که دیگران حتى آنها را ساخته‌اند و به صورت یک علم در آورده‌اند یعنى یک بناى علمى به آن داده‌اند مواد آن در فرهنگ و میراث علمى، فرهنگى و دینى خود ما وجود دارد. باید یک بناى این‌چنینى و مستقل بسازیم. البته مقدارى از خود این سخن، مربوط به آن سخنِ خطاب به شما به عنوان دانشجوى امام صادق است، که دوستان در زمینه‏ى اقتصاد مطالبى را بیان کردند. خوب، مطالب خوبى هم هست و باید دنبال بشود. (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(علیه‏السّلام) ۲۹/۱۰/۱۳۸۴)

**********************

شما باید در علم، یک حرکتى به وجود آورید؛ باید در دنیاى دانش‌آموزى و پیشرفت علم و بناى علمى کشور، یک تحرّکى به وجود آورید؛ این است آن رسالت اصلى شما. کارى کنید که دانشمندان مسلمان و مؤمن ما، در رشته‌هاى مختلف علوم انسانى، صاحب‌نظرانى شوند که دنیا از نظرات اینها استفاده کند؛ امروز در دنیا و حتى در همین دنیاى گمراه غربى، افراد بسیارى هستند که به دنبال حقیقت‌اند؛ انسان‌هاى دانشمند و دانش‌پژوهى هم در بین اینها هستند و فراوان‌اند، و کم هم نیستند که دنبال حرف حساب و حق‌اند؛ یک چنین انسانى در هر نقطه‌ى دنیا در کشورهاى اروپایى، آسیایى، امریکا و جاهاى دیگر وقتى دارد دنبال یک مطلبى مى‌گردد، باید بتواند اثر علمى شما را در این پایگاه رایانه‌اى پیدا کند؛ حرف و فکر و راه تازه‌اى را که شما دارید نشان مى‌دهید. این را ما از دانشگاه امام صادق مى‏خواهیم. خروجى دانشگاه امام صادق باید با این نیّت و فکر، بتواند متخرج این دانشگاه بشود. بنابراین دانشگاه را قوى کنید.

همین نهضت نرم‌افزارى و تولید علم که بنده گفته‌ام، در دانشگاه شما و در رشته‌ى علوم انسانى، همین است که هر چه مى‌توانید بیشتر بیاموزید و تحقیق کنید. البته همان‌طور که گفتم، اساتیدى هستند که فرآورده‌هاى اندیشه‌هاى غربى در علوم انسانى، بت آنهاست. در مقابل خدا مى‌گویند سجده نکنید؛ اما در مقابل بت‌ها به راحتى سجده مى‌کنند؛ دانشجوى جوان را دست او بدهى، بافت و ساخت فکرى او را همان‌طورى که متناسب با آن بت خود او است، مى‌سازد؛ این ارزشى ندارد و درست نیست. بنده به این‌طور افراد، هیچ اعتقادى ندارم. این استاد هر چه هم دانشمند باشد، وجودش نافع نیست، مضرّ است. امروز خوشبختانه ما دانشمندان جوانِ مؤمن و تحصیل‌کرده‌هاى باایمان داریم که مى‌توانند یک حرکت علمىِ فراگیر و به معناى واقعى کلمه، در عرصه‌ى علوم انسانى به وجود آورند؛ از اینها باید استفاده بشود. مواظب باشید دچار آن بت‌پرستى نشوید؛ آن کسى که در فلسفه، اقتصاد، علوم ارتباطات و سیاست، همان حرفى که از دهن یک متفکر غربى درآمده، آن را حجت مى‌داند؛ حالا گاهى اوقات آن حرف هم در خود غرب نسخ شده! از این نمونه‌ها ما زیاد هم داریم. یک مطلبى را چهل، پنجاه سال پیش، یک فیلسوف اجتماعى یا سیاسى در غرب گفته و بعد آمدند ده تا نقد بر آن نوشته‌اند؛ این آقا تازه به حرف آن پنجاه سال قبل دست یافته و به عنوان حرف نو، به داخل کشور مى‌آورد و با بَه‌بَه و چَه‌چَه آن را به خوردِ دانشجو و شاگرد و محیط خودش مى‌دهد؛ از این قبیل هم داریم. چقدر براساس همین نظرات اقتصادى غربى، بانک جهانى و مجامع پولى و مالى جهانى به ملت‌ها و دولت‌ها برنامه‌ها دادند و چقدر از طرف خود غربى‌ها علیه آنها موارد نقض نوشته شده! باز هم کسانى را داریم که همان توصیه‌ها را مى‌آیند عیناً تکرار مى‌کنند و عیناً همان نسخه‌ها را مى‌نویسند. این غلط است. تحقیق علمى به معناى فقط فراگیرى و تقلید نیست؛ تحقیق، ضد تقلید است. این کار، کار شماست. (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(علیه‏السّلام) ۲۹/۱۰/۱۳۸۴)

**********************

مسأله‌ى دیگر، مسأله‌ى توسعه‌ى علمى کشور است که من البته عمیقاً و جداً باور دارم که مشکلات این کشور جز با توسعه‌ى علم و تعمیم و تعمیق علم در کشور پیش نخواهد رفت. ما ناگزیر بایست این فاصله‌ى چندین ده‌ساله‌یى را که براى ما به وجود آورده‌اند، پُر کنیم. داریم مى‌بینیم که دنیاى دانشمند با تکیه به علم، چه حرف زورى را به همه مى‌زند و چطور به برکت علمى که دارند، ناحق‌هایى را حق مى‌کنند. شما امروز ملاحظه کنید: شنود تلفنى غیرقانونى و بدون اجازه‌ى قاضى، شکنجه در گوانتانامو، بردن و آوردن زندانى‌ها و ربودن انسان‌ها از کشورهاى اروپایى بدون اجازه‌ى دولت‌ها یا با قرارداد با سرویس‌هاى امنیتى دنیا، حمله‌ى به یک کشور و بردن نفت و خوردن اموال، کشتن آدم‌ها؛ همه‌ى این کارها را قدرتى از قدرت‌هاى دنیا انجام مى‌دهد و در دنیا انکار هم نمى‌کنند! در حالى‌که ما استدلال مى‌کنیم، محاجه مى‌کنیم، بحث مى‌کنیم؛ او بدون این‌که به‌ظاهر خم به ابرو بیاورد، کار خودش را دنبال مى‌کند! چرا؟ چون علم دارد و این علم توانسته او را مجهز کند به ثروت، به ابزارجنگى و به قدرت سیاسى. اگر ما بخواهیم کشورمان، ملت‌مان و امت اسلامى خود را به نقطه‌یى برسانیم که بتواند حرف حق خودش را با همین شجاعت بزند، احتیاج به علم داریم. این، مخصوص ما هم نیست، بلکه متعلق به همه‌ى کشورهاى اسلامى است و ما باید براى کشورهاى اسلامى مادرِ علم بشویم. بار به دوش ماست؛ ماییم که هم امید داریم، هم ایمان داریم، هم احساس توانایى در خودمان مى‌کنیم براى این کار و هم ابزارش را داریم؛ یک ملت خوب و بااستعداد. ما که این‌همه جوان بااستعداد داریم، بایست یک خیزِ بلند برداریم و یک کار بنیانى و عمیق در زمینه‌ى علم انجام بدهیم، بعد باب علم را باز کنیم به روى کشورهاى مسلمان. بنابراین، مسأله‌ى توسعه‌ى علمى کشور چیز مهمى اس (بیانات در دیدار اعضای شوراى عالى انقلاب فرهنگى‌‌ ۱۳/۱۰/۱۳۸۴)

**********************

در زمینه‌ى علم، من بر نقطه‌ى خاص مى‌خواهم تأکید کنم: یکى، علوم پایه است؛ یکى، علوم انسانی. ما به دنیا که نگاه مى‌کنیم، مى‌بینیم آن چیزى که کشورهاى پیشرفته را توانسته به این اوج و قله برساند، ریاضى، فیزیک، شیمى و علوم زیستى است؛ ما باید به این علوم بپردازیم. البته در سال‌هاى بعد از انقلاب قبل از انقلاب هم به شکل جریان ضعیف‌تر پزشک، مهندس و به میزان زیاد حقوق‌دان تربیت کردیم که این تخصص‌ها لازم است و براى یک کشور مثل آب و هواست؛ منتها توجه بکنیم که تربیت پزشک، تربیت مهندس، تربیت حقوق‌دان، تربیت معلم، تربیتِ نیازهاى روزمره‌ى جامعه است و ما باید محقق هم تربیت کنیم که بتواند آینده را براى ما صاف کند. مهندس، این بنا را براى امروزِ ما مى‌سازد و نیازهاى امروزِ ما را برآورده مى‌کند که اگر ما مهندس و دکتر نداشته باشیم، باید برویم از بنگلادش بیاوریم؛ مثل زمان رژیم طاغوت. همین مسأله درباره‌ى نداشتن مهندس هم صدق مى‌کند، که الحمدللَّه ما امروز در زمینه‌ى مسائل راه، سد، بناهاى مهم و کارهاى عظیم، مهندسانى داریم که خودشان کارها را انجام مى‌دهند و پزشکان عالى‌قدرى هم داریم که کارهاى بزرگى را انجام مى‌دهند که یک وقت در این کشور کسى خوابش را هم نمى‌دید که بتوانند انجام بدهند؛ لیکن اینها امکانات مصرفى هستند؛ این، پولى است که ما در جیب‌مان مى‌گذاریم براى این‌که خرج کنیم و غیر از آن مرکزِ پول‌سازى است که بایستى در آن‌جا سرمایه‌گذارى کرد، که ما آن را هم لازم داریم؛ بخصوص در دانشگاه‌ها. بنابراین، به علوم پایه در دانشگاه‌ها اهمیت داده شود.

و اما علوم انسانى. با این همه تأکیدى که بر علوم انسانى شده، تقریباً علوم انسانى هم به همان شکلِ علوم پایه اداره مى‌شود و باز همچنان همان اشکال به قوّت خودش باقى است. ما آغوش‌مان را باز کرده‌ایم و حرف‌هایى که الان در زمینه‌هاى جامعه‌شناسى، روان‌شناسى، تاریخ و حتّى فلسفه و ادبیات مطرح است، از خارج براى ما دیکته مى‌شود! ما باید در زمینه‌ى علوم انسانى یک کار اساسى بکنیم و این حرف، حرفى نیست که امروز به ذهن کسى رسیده باشد؛ نه، این حرف، سال‌هاست که گفته شده و باید تحقق پیدا کند. چه کسانى باید این کار را بکنند؟ این مجموعه‌ى حاضر و همان مجموعه‌یى که ما ان‌شاءاللَّه پیش خداى متعال با آنها احتجاج خواهیم کرد و امیدواریم که از عهده‌ى احتجاج هم بربیایند؛ اگر خداى متعال سؤال کرد.

مسأله‌ى دیگرى که در همین زمینه‌ى پرداختن به این علوم علوم پایه، علوم انسانى مطرح است، مسأله‌ى ورودى، خروجى دانشگاه‌هاست که این هم یکى از آن وظایف سنگین وزارت علوم است. ما ببینیم که واقعاً دانشگاه‌ها چه کسانى را جذب کنند و براى چه رشته‌هایى جذب کنند، بعد خروجى ما از دانشگاه‌ها در چه رشته‌هایى باشد که ما به آنها بیشتر نیاز داریم؛ حالا یا نیازهاى گذرا که نیاز فعلى ماست، یا نیازهاى بنیانى. براى این مسأله هم بایستى یک ترتیبى داده شود. (بیانات در دیدار اعضای شوراى عالى انقلاب فرهنگى‌‌ ۱۳/۱۰/۱۳۸۴)

**********************

علم، فقط علم مادى نیست؛ علوم انسانى هم مقوله‌ى بسیار مهمى است که ان‌شاءاللَّه اگر در خلال صحبت یادم بود، عرض خواهم کرد. در همه‌ى رشته‌هاى علوم، ما باید به معناى حقیقى کلمه، احساس عزت‌نفس، احساس مولد علم بودن و فتوحات علمى ایجاد کردن را در خود به‌عنوان یک ملت و یک جامعه‌ى علمى به‌وجود بیاوریم. این کارِ کیست؟ یکى از مهمترین ارکانش دانشگاه‌هاست. (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار وزیر علوم و رؤساى دانشگاه‏ها۱۷/۱۰/۱۳۸۳)

**********************

ما در زمینه‌ى کارهاى تحقیقاتى و درج مقالات علمىِ خود در مجلات I.S.I گاهى دچار مشکلاتى مى‌شویم. البته همان‌طور که ذکر کردند، حجم مقالاتى که از ما چاپ شده، خوب است؛ اما من اطلاع دارم بخصوص در زمینه‌ى علوم انسانى که بعضى از مجلات I.S.I اصلاً مقاله‌ى محقق ما را چاپ نمى‌کنند؛ چرا؟ به ‌خاطر این‌که با مبانى آنها سازگار نیست. بله، ممکن است ما درباره‌ى فلسفه، روان‌شناسى، تربیت و دیگر مباحث حرفهایى داشته باشیم؛ پژوهشگر ما تحقیقى کرده و به نقطه‌یى رسیده همان چیزى که ما مى‌خواهیم و مرزى را باز کرده که با خاستگاه این دانش که غرب است و با ارزشهاى آن هماهنگ است سازگار نیست؛ لذا مقاله را چاپ نمى‌کنند! این هم پاسخ ساده‌لوحىِ بعضى‌ها که خیال مى‌کنند دنیاى لیبرال  دموکراسى به معناى واقعى کلمه باز است و هرکس هرچه مى‌خواهد، مى‌تواند بگوید؛ نه، آنها حتّى پژوهش علمى را هم با میزان کار مى‌کنند! این، از جمله‌ى چیزهاى هشداردهنده عبرت‌انگیز است. اگر شما اطلاع ندارید، تحقیق کنید؛ خواهید رسید به آنچه من عرض مى‌کنم.

ما شنیده بودیم که زمان استالین مى‌گفتند حکومت استالین به پژوهشگاه‌هاى علمىِ خود مى‌گوید من این نتیجه را مى‌خواهم دربیاورید! علم، آزاد نبود. البته این قضیه را هم امریکایى‌ها و غربى‌ها مى‌گفتند. آن‌وقت‌ها ما یقین مى‌کردیم که همین‌طور است، ولى الان بنده شک مى‌کنم. از بس مى‌بینم حرفهاى خلاف مى‌زنند، مى‌گویم شاید این هم تهمتِ به استالین بوده! مى‌گفتند راست یا دروغ اگر یک کاوش علمى، نتیجه‌اش برخلاف اصول دیالکتیک درمى‌آمد، استالین این را قبول نمى‌کرد؛ مى‌گفت باید طورى تحقیق کنید که به این نتیجه برسد! الان ما در دنیاى لیبرال دموکراسى این را به چشمِ خودمان داریم مى‌بینیم؛ منتها به شکل مدرن و منظم و با نزاکت و اتوکشیده و کراوات بسته‌اش! تحقیق علمىِ پژوهشگر مسلمانى که در فلان موضوع برخلاف چارچوب‌هاى داوران I.S.I حرفى زده، قابل درج در آن مجله نیست! بیایید روى ایجاد یک مرکز I.S.I اسلامى فکر کنید و در این خصوص با کشورهاى اسلامى وارد مذاکره شوید. ما خوشبختانه در بین کشورهاى اسلامى، پیشرفته هستیم. البته ایجاد این مرکز اسلامى معنایش این نیست که رابطه‌ى خود را با مجلات I.S.I در دنیا قطع کنیم؛ نه، این مرکز را هم به‌وجود بیاوریم تا متعلق به خودمان باشد؛ این هم بشود یک مرجع معتبر. از این کارها هرچه بیشتر بکنید، ان‌شاءاللَّه به پیشرفت کشور بیشتر کمک خواهید کرد. (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در دیدار وزیر علوم و رؤساى دانشگاه‏ها ۱۷/۱۰/۱۳۸۳)

**********************

آنچه مهم است، تولید علم است. دوستان آمارهایى دادند، من هم این آمارها را قبول دارم، به ما هم در زمینه‌ى پیشرفتهاى تحقیقى و مقالات منتشره‌ى در مجلات علمى و معتبر دنیا هم گزارشهایى داده شده؛ منتها توجه کنید که تولید علم یعنى شکستن مرزهاى علم و پیشرفت کردن با تحصیل علم و تبحر در علم تفاوت دارد؛ ما اوّلى را نیاز داریم. نه این‌که به دومى نیاز نیست، اما دومى کافى نیست. این‌که نوشته و تحقیق و فرآورده‌ى ذهن دانشمندان در زمینه‌ى علوم مختلف چه علوم انسانى، چه علوم تجربى بیاید و خوب دانسته شود و همین‌ها محور تشخیص و معرفت‌نهایى انسان شود، چیز مطلوبى نیست. ما مى‌بینیم که در زمینه‌هاى مختلف، تحقیق و پژوهش و رسیدن به نظریه در دنیاى مادى و دنیاى غرب، مبناى قابل قبول و مورد اعتمادى نبوده؛ بخصوص در زمینه‌ى علوم انسانى، که در علوم تجربى و در فناورى هم اثر خودش را نشان مى‌دهد. نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگى بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهى است که معرفت نوینى را در اختیار انسان مى‌گذارد. این نگاه، زیربنا و قاعده و مبناى تحقیقات علمى در غرب نبوده. تحقیقات علمى در غرب، در ستیز با آنچه آن را دین مى‌پنداشتند، آغاز شده. البته آنها حق داشتند؛ دینى که رنسانس علیه آن قیام کرد و خط فکرى و علمى دنیا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسیم کرد، دین نبود؛ توهمات و خرافاتى بود با عنوان دین. دینِ کلیسایىِ قرون وسطایى، دین و معرفت دینى نبود. بدیهى بود که عقده‌ها و گره‌ها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فکرى باقى بماند و برایش راه علاجهاى ضددینى و غیردینى پیدا کنند. لذا هنوز چگونگى کنار آمدن علم و دین براى آنها مسأله است؛ لیکن مسأله‌ى ما این نیست. در جهان‌بینى ما، علم از دل دین مى‌جوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینى که ما مى‌شناسیم، جهان‌بینى دینى‌یى که ما از قرآن مى‌گیریم، تصویرى که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراءالطبیعه و از توحید و از مشیت الهى و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویق‌کننده‌ى علم است. نمونه‌اش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمى در قرون اولیه‌ى اسلام بر اثر تشویق اسلام آن‌چنان اوج گرفت که تا آن‌روز در دنیا بى‌سابقه بود در همه‌ى زمینه‌ها و علم و دین با هم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد. پایه و مبناى علوم انسانى‌یى که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعه‌شناسى و مدیریت و انواع و اقسام رشته‌هاى علوم انسانى، بر مبناى یک معرفت ضددینى و غیردینى و نامعتبر از نظر کسانى است که به معرفت والا و توحیدىِ اسلامى رسیده باشند. ما در این زمینه‌ها باید کار کنیم. در زمینه‌ى علوم تجربى باید کار و تلاش کنیم. قدرت پیشرفت علمى و باز کردن راه‌هاى نو و گشودن افقهاى جدید را باید در خودمان به‌وجود بیاوریم؛ همت ما باید این باشد؛ توقع، این است. خوشبختانه ما پیشرفت کرده‌ایم؛ بوضوح مى‌شود این را دید. اگر قرار بود در محیط غیردینى و ضددینى، علم پیشرفت کند، از لحاظ علمى لااقل پیشرفت مى‌کردیم. ما از لحاظ علمى، عقب‌مانده و عقب نگه‌داشته شده بودیم. بیش از پنجاه سال، تحرک و جوشش علمى در این کشور کُند بود؛ در بعضى از بخشها تعطیل بود. موانعى که به‌وجود آوردند، براى این ملت مثل سم کشنده‌یى بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهاى ما را به هر آنچه از بیرون این مرزهاست، آن‌چنان دلبسته کردند که اصلاً کسى این مجال و این جرأت و این شجاعت را پیدا نکند که فکر کند مى‌توان برخلاف آن حرفها یا غیر از آن حرفها و آن نظریه‌ها، نظریه‌یى ارائه کرد. ما هنوز هم تا حدودى گرفتار آن حرفها هستیم. البته اسلام به ما خودباورى داد و انقلاب به ما جرأت بخشید. آنچه امروز مشاهده مى‌کنیم، نتیجه‌ى همین جرأت است؛ باید این جرأت را تقویت کرد و پیش رفت. استعدادهاى ما خوب است. (‏‏بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید دانشگاه‏ها ۲۶/۹/۱۳۸۳)

**********************

چرا ایران باید در ردیف کشورهاى به‌اصطلاح در حال توسعه یعنى توسعه‌نیافته قرار بگیرد؟ «در حال توسعه» یک تعبیر تعارف‌آمیز است؛ یعنى عقب‌مانده و توسعه‌نیافته. مگر ذهن و استعداد و قدرت فکرى ما از کسانى که امروز دویست سال در دنیاى علم پیشتازند، کمتر است؟ مى‌بینید که کمتر نیست. آنها از لحاظ علمى دویست سال از ما جلوترند؛ این گناهِ پادشاهان است؛ گناهِ نظام دیکتاتورى است؛ گناهِ خاندان‌هاى پلیدى است که بر این کشور حکومت کردند؛ گناهِ خاندان پهلوى است. همین احساسى که امروز من و شما داریم و باید در این کشور حاکم مى‌بود، یک روز آن را کوبیدند و خفه کردند. چرا خفه کردند؟ چون رؤساى این کشور، دست‌نشانده‌هاى همان قدرتهایى بودند که نمى‌خواستند این کشور این‌طور حرکت و رشد کند؛ نمى‌خواستند این منبع ثروتِ مفت و مجانى را از دست بدهند. اگر صاحب خانه بیدار باشد، دزد نمى‌تواند وسایل خانه را جلوى چشم او جمع کند و ببرد.

یا باید صاحب‌خانه را خواب کنند، یا باید دست و پایش را ببندند؛ والّا اگر بیدار باشد، دست و پایش باز باشد و قدرت هم داشته باشد، مگر به دزد اجازه مى‌دهد؟ کسانى که مى‌خواستند ایرانى خواب باشد، دست و پایش بسته باشد و حرکتى در راه مالک شدنِ موجودى و ثروت طبیعى خود نکند، آمدند کسانى را در رأس این مملکت گذاشتند. رضاخان را انگلیسى‌ها گذاشتند؛ محمدرضا را اتحادى میان انگلیس و امریکا بر این مملکت گذاشت. پنجاه‌وچند سال اینها این مملکت را در درخشان‌ترینِ فرصتهاى جهانى معطل و معوق گذاشتند. نه فقط از لحاظ سیاسى و امنیتى، بلکه از لحاظ فرهنگى نیز ما را عقب نگه داشتند. من که مى‌گویم تهاجم فرهنگى، عده‌یى خیال مى‌کنند مراد من این است که مثلاً پسرى موهایش را تا این‌جا بلند کند. خیال مى‌کنند بنده با موى بلندِ تا این‌جا مخالفم. مسأله‌ى تهاجم فرهنگى این نیست.

البته بى‌بندوبارى و فساد هم یکى از شاخه‌هاى تهاجم فرهنگى است؛ اما تهاجم فرهنگىِ بزرگتر این است که اینها در طول سالهاى متمادى به مغز ایرانى و باور ایرانى تزریق کردند که تو نمى‌توانى؛ باید دنباله‌رو غرب و اروپا باشى. نمى‌گذارند خودمان را باور کنیم. الان شما اگر در علوم انسانى، در علوم طبیعى، در فیزیک و در ریاضى و غیره یک نظریه‌ى علمى داشته باشید، چنانچه برخلاف نظریات رایج و نوشته شده‌ى دنیا باشد، عده‌یى مى‌ایستند و مى‌گویند حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظریه‌ى فلانى است؛ حرف شما در روان‌شناسى، مخالف با نظریه‌ى

فلانى است. یعنى آن‌طورى که مؤمنین نسبت به قرآن و کلام خدا و وحى الهى اعتقاد دارند، اینها به نظرات فلان دانشمند اروپایى همان اندازه یا بیشتر اعتقاد دارند! جالب این‌جاست که آن نظریات کهنه و منسوخ مى‌شود و جایش نظریات جدیدى مى‌آید؛ اما اینها همان نظریات پنجاه سال پیش را به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست مى‌گیرند! دهها سال است که نظریات پوپر در زمینه‌هاى سیاسى و اجتماعى کهنه و منسوخ شده و دهها کتاب علیه نظریات او در اروپا نوشته‌اند؛ اما در سالهاى اخیر آدمهایى پیدا شدند که با ادعاى فهم فلسفى، شروع کردند به ترویج نظریات پوپر! سالهاى متمادى است که نظریات حاکم بر مراکز اقتصادى دنیا منسوخ شده و حرفهاى جدیدى به بازار آمده است؛ اما عده‌یى هنوز وقتى مى‌خواهند طراحى اقتصادى بکنند، به آن نظریاتِ کهنه‌ى قدیمى نگاه مى‌کنند! اینها دو عیب دارند: یکى این‌که مقلدند، دوم این‌که از تحولات جدید بى‌خبرند؛ همان متن خارجى را که براى آنها تدریس کرده‌اند، مثل یک کتابِ مقدس در سینه‌ى خود نگه داشته‌اند و امروز به جوانهاى ما مى‌دهند. کشور ما مهد فلسفه است، اما براى فهم فلسفه به دیگران مراجعه مى‌کنند! (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاه‏هاى استان همدان‏ ۱۳۸۳/۴/۱۷)

**********************

در دنیا براى این‌که ثابت کنند که علم ذات سکولار دارد و دانش با ارزشها کارى ندارد، خیلى سعى شد و برایش فلسفه درست کردند؛ استدلال کردند و بحث کردند براى این‌که مفهوم دانش را یک مفهوم مجردِ از ارزشها معرفى کنند؛ درست نقطه‌ى مقابل کارى که الان شما کرده‌اید. شما مى‌گویید جهاد دانشگاهى؛ جهاد یک ارزش است. حقیقت مطلب هم این است که علم و عقل ابزار دو جنبه‌یى است؛ مى‌تواند در خدمت ارزشها قرار بگیرد، مى‌تواند در خدمت حیوانیت و سَبُعیت قرار بگیرد. بستگى به این دارد که مدیریت علم با چه کسى است. اگر مدیریت علم به دست انسانهاى دنیاطلب و قدرت‌طلب و زراندوز و سلطه‌طلب بود، همین مى‌شود که امروز شما در دنیا مشاهده مى‌کنید؛ یعنى علم ابزارى براى استعمار، استثمار، تحقیر ملتها، اشغالگرى و براى ترویج فحشاء، سکس و هروئین خواهد شد. اگر علم نبود، استعمار هم نبود. اروپاییها به برکت علمشان توانستند در دنیا راه بیفتند و ملتها را زیر سلطه‌ى استعمار بگیرند و به اختلاف مناطق، صد، صدوپنجاه و دویست سال ملتها را عقب نگه دارند و آنها را از سرمایه‌هاى مادى خودشان محروم کنند؛ استعدادهاى انسانى‌شان را سرکوب کنند و کشتار به راه بیندازند. وقتى علم در مدیریت انسانهایى قرار گرفت که جز به جنبه‌هاى حیوانى زندگى نمى‌اندیشند، همین خواهد شد. اما اگر علم به‌وسیله‌ى بندگان صالح مدیریت شد، آن‌وقت خدمت مى‌کند و زیان نمى‌رساند. اگر آن کسانى که انرژى هسته‌یى را کشف کردند، اهل فضیلت و تقوا بودند، اگر آن کسانى که آن را به‌کار گرفتند، اهل فضیلت بودند و بندگان صالح، هرگز حادثه‌ى هیروشیما پیش نمى‌آمد. تا امروز هم که شما نگاه مى‌کنید، مى‌بینید که اینها تا آن‌جایى که مى‌توانند، همچنان از این نیروى مخرب استفاده مى‌کنند. این قدرتها توان هسته‌یىِ ضعیف شده را در جنگ ده، دوازده سال پیش که با عراق داشتند به‌کار بردند، در همین حوادث هم از آن استفاده کردند، و در بعضى از مناطق دیگر دنیا هم این سلاح را به‌کار بردند که مایه‌ى قطع نسل و حرث شد؛ «یهلک الحرث و النّسل واللَّه لایحبّ الفساد»، که منطبق بر آیه‌ى قرآنى است. انسانها را مقطوع‌النسل و زمینها را ضایع کردند. سالهاى متمادى خدا مى‌داند آثار مخرب آن اشعه‌ى مسموم‌کننده و نابودکننده را براى ملتها و براى نسلهاى آینده باقى گذاشتند. اگر مدیریت علم دست انسانهاى صالح باشد، این مسائل پیش نمى‌آید و علم در خدمت بشریت قرار خواهد گرفت؛ چون این ظرفیت را دارد و مى‌تواند این‌طور باشد.

بنابراین، این‌که ما بیاییم علم را سکولاریزه کنیم؛ ثابت کنیم که علم نمى‌تواند با ارزش همراه باشد، یک مغالطه‌ى بسیار بزرگ و فریب بزرگ براى ذهن انسانهاست؛ نخیر، علم مى‌تواند با ارزش همراه باشد. معنویت اسلامى با حیوانیت، با فساد و با سوءاستفاده‌ى از علم مشکل دارد، نه با دانش و فناورى و تحقیق. مى‌تواند معنویت همراه با علم باشد و مى‌تواند نتایج دانش و پژوهش در جهت معنویت حرکت کند.

ما راهى که به سمت مرزهاى پیشرفته‌ى دانش در همه‌ى زمینه‌ها داریم، مسلم بدانید که جز با روحیه‌ى استقلال، روحیه‌ى توکلِ به خدا و روحیه‌ى کار براى ایمان طى نخواهد شد. باید این راه را سریع طى کنیم و راههاى میانبُر را پیدا کنیم و خودمان را برسانیم؛ مرزهاى دانش را باز و مرزهاى جدیدى را ایجاد کنیم؛ این کار ممکن است؛ زیرا این‌جا سرزمین علم‌خیز است و شماها نشان دادید که مى‌شود. درهاى بسیارى از این دانشها بر روى کشورهایى مثل کشور ما و غیردارندگانش بسته است و وقتى اجازه مى‌دهند دانش منتقل شود، که کهنه و دستمالى شده است و از نویى و طراوت افتاده است. البته در همه‌ى زمینه‌ها همین‌طور است؛ در زمینه‌هاى علوم انسانى هم همین‌طور است. من آن‌روز به دوستانى که در زمینه‌هاى اقتصاد و مدیریتهاى گوناگون کشورى کار مى‌کنند و در این‌جا بودند، گفتم که مطالبى را امروز بعضى‌ها در این‌جا دنبال مى‌کنند، که منسوخ شده است. نظریات برتر آنها به بازار آمده و مورد عمل قرار گرفته و آنها مشغول کار هستند، ولى تعدادى در این‌جا کسانى که مجذوب حرف آنها هستند تازه دارند آن دنباله‌ها را مطرح مى‌کنند! بعضى مى‌گویند تعبد پیش خداى متعال و پیش دین نداشته باشیم، اما خودشان در مقابل غرب و در مقابل اروپا و امریکا تعبد دارند! این افراد تعبد در مقابل خدا را قبول نمى‌کنند، ولى تعبد در مقابل سرمایه‌دارى غرب و دستگاه‌هاى قدرت سیاسى متکى به آن سرمایه‌دارى را با جان و دل مى‌پذیرند. (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار هیأت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى ۱/۴/۱۳۸۳)

**********************

مسأله‌ى تولید علم فقط مربوط به علوم پایه، تجربى و نیست، بلکه شامل همه‌ى علوم و از جمله علوم انسانى است. ما بخصوص در زمینه‌ى علوم انسانى، برخلاف آنچه که انتظار مى‌رفت و توقّع بود، حرکت متناسب و خوبى نکرده‌ایم، بلکه مفاهیم گوناگون مربوط به این علم را چه در زمینه‌ى اقتصاد و چه در زمینه‌هاى جامعه‌شناسى، روان‌شناسى و سیاست به شکل وحی مُنزل از مراکز و خاستگاههاى غربى گرفته‌ایم و به‌صورت فرمولهاى تغییر نکردنى در ذهنمان جا داده‌ایم و بر اساس آن مى‌خواهیم عمل و برنامه‌ى خودمان را تنظیم کنیم! گاهى که این فرمولها جواب نمى‌دهد و خراب درمى‌آید، خودمان را ملامت مى‌کنیم که ما درست به‌کار نگرفته‌ایم؛ در حالى‌که این روش، روشِ غلطى است. ما در زمینه‌ى علوم انسانى احتیاج به تحقیق و نوآورى داریم. مواد و مفاهیم اساسى‌اى هم که بر اساس آن مى‌توان حقوق، اقتصاد، سیاست و سایر بخشهاى اساسى علوم انسانى را شکل داد و تولید و فراورى کرد، به معناى حقیقى کلمه در فرهنگ عریق و عمیق اسلامى ما وجود دارد که باید از آن استفاده کنیم. البته در این قسمت، حوزه و استادان مؤمن و معتقد به اسلام مى‌توانند با جستجو و تفحّص، نقش ایفا کنند. این‌جا از آن‌جاهایى است که ما باید به تولید علم برسیم. (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار جمعى از استادان دانشگاههاى سراسر کشور ۸/۸/۱۳۸۲)

**********************

این ایده چه در قالب «مناظره‌هاى قانونمند و توأم با امکان داورى» و با حضور «هیئت داورى علمى» و چه در قالب تمهید «فرصت براى نظریه‌سازان» و سپس «نقد و بررسى» ایده آنان توسط نخبگان فن و در محضر وجدان علمى حوزه و دانشگاه، تنها محدود به برخى قلمروهاى فکر دینى یا علوم انسانى و اجتماعى نیز نماند بلکه در کلیه علوم و رشته‌هاى نظرى و عملى (حتى علوم پایه و علوم کاربردى و ) و در جهت حمایت از کاشفان و مخترعان و نظریه‌سازان در این علوم و در فنون و صنایع نیز چنین فضائى پدید آید و البته براى آن‌که ضریب «علمى بودن» این نظریات و مناظرات، پائین نیاید و پخته گوئى شود و سطح گفتگوها نازل و عوامانه و تبلیغاتى نشود، باید تمهیداتى اندیشید و قواعدى نوشت. این‌جانب با چنین طرحهائى همواره موافق بوده‌ام و از آن حمایت خواهم کرد و از شوراى محترم مدیریت حوزه علمیه قم مى‌خواهم تا با اطلاع و مساعدت «مراجع بزرگوار و محترم» و با همکارى و مشارکت «اساتید و محققین برجسته حوزه»، براى بالندگى بیشتر فقه و اصول و فلسفه و کلام و تفسیر و سایر موضوعات تحقیق و تألیف دینى، و نیز فعال کردن «نهضت پاسخ به سؤالات نظرى و عملى جامعه»، تدارک چنین فرصتى را ببینند. از شوراى محترم انقلاب فرهنگى و بویژه ریاست محترم آن نیز مى‌خواهم که این ایده را در اولویت دستور کار شورا براى رشد کلیه علوم دانشگاهى و نقد متون ترجمه اى و آغاز «دوران خلاقیت و تولید» در عرصه علوم و فنون و صنایع و بویژه رشته‌هاى علوم انسانى و نیز معارف اسلامى قرار دهند تا زمینه براى اینکار بزرگ بتدریج فراهم گردد و دانشگاه‌هاى ما بار دیگر در صف مقدم تمدن سازى اسلامى و رشد علوم و تولید فناورى و فرهنگ، قرار گیرند. (پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسی‌های نظریه‌پرداز ۱۶/۱۱/۱۳۸۱)

**********************

اگر بخواهیم در زمینه‌ى گسترش و توسعه‌ى واقعى فرهنگ و اندیشه و علم حقیقتا کار کنیم، احتیاج داریم به این‌که از مواهب خدادادى و در درجه‌ى اول آزاداندیشى استفاده کنیم. آزاداندیشى در جامعه‌ى ما یک شعار مظلوم است. تا گفته مى‌شود آزاداندیشى، عده‌اى فورى خیال مى‌کنند که بناست همه‌ى بنیانهاى اصیل در هم شکسته شود، و آنها چون به آن بنیانها دلبسته‌اند، مى‌ترسند. عده‌اى دیگر هم تلقى مى‌کنند که با آزاداندیشى باید این بنیانها شکسته شود. هر دو گروه به آزاداندیشى که شرط لازم براى رشد فرهنگ و علم است ظلم مى‌کنند. ما به آزاداندیشى احتیاج داریم. متأسفانه گذشته‌ى فرهنگ کشور ما فضا را براى این آزاداندیشى بسیار تنگ کرده بود. همین مطلبى که راجع به ترجمه فرمودند، درست است. منظور از ترجمه فقط ترجمه‌ى کتاب نیست، بلکه ترجمه‌ى فرهنگ، ترجمه‌ى فکر، ترجمه‌ى نظریات بیگانه، آنها را به شکل وحى منزل تلقى کردن و در یک جایگاه غیرقابل خدشه قرار دادن، بلایى بوده که در

جامعه‌ى ما وجود داشته است. همان ترجمه‌ها را تکرار کرده‌ایم؛ هر چه را که دیگران گفته‌اند، تکرار کرده‌ایم و دچار جمود شده‌ایم. اگر بخواهیم رشد کنیم، بایستى بتوانیم در فضاى لایتناهى فکر بال و پر بزنیم؛ باید حرکت کنیم. اگر بخواهیم در اقتصاد، فرهنگ، علوم انسانى، فلسفه و در همه‌ى زمینه‌هاى علمى و فرهنگى در چارچوب آن نظرى که فردى در جایى گفته و یک عده طرفدار هم پیدا کرده و حالا مترجمى آن را ترجمه کرده یا خود ما آن را یاد گرفته‌ایم؛ یعنى در چارچوب آن فکر به‌عنوان یک شى‌ء مقدس غیرقابل دست زدن، حرکت کنیم، این آزاداندیشى نیست، بلکه دنباله‌ى «کاغذباد» شدن است. ما در مشهد به این بادبادکها، کاغذباد مى‌گوییم. خیال مى‌کند در هوا پرواز مى‌کند، اما دنباله‌ى کاغذباد است، نخ آن هم دست یکى دیگر است. این کار آزاداندیشى نیست. محیط آزاداندیشى، محیط خاصى است که باید آن را ایجاد کرد؛ آن هم کار شماهاست. البته به نظر من، گفتگوى آزاد باید از حوزه و دانشگاه شروع شود. (بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اعضاى انجمن اهل قلم ۷/۱۱/۱۳۸۱)

**********************

و اما مطلبى که مى‏خواهم با شما در میان بگذارم: من مى‏خواستم به برادران عزیز در جلسه اساتید این مطلب را بگویم، اما فرصت نشد. لذا آن را ابتدا عرض مى‏کنم، و آن این است که یکى از وظایف مهم دانشگاهها عبارت است از نواندیشى علمى. مسأله‌ى تحجّر، فقط بلاى محیطهاى دینى و افکار دینى نیست؛ در همه‌ى محیطها، تحجّر، ایستایى و پایبند بودن به جزمى‌گرایی‌هایى

که بر انسان تحمیل شده بدون این‌که منطق درستى به دنبالش باشد یک بلاست. آنچه که براى یک محیط علمى و دانشگاهى وظیفه‌ى آرمانى محسوب مى‌شود، این است که در زمینه‌ى مسائل علمى، نواندیش باشد. معناى واقعى تولید علم این است. تولید علم، فقط انتقال علم نیست؛ نوآورى علمى در درجه‌ى اوّلِ اهمیت است. این را من از این جهت مى‌گویم که باید یک فرهنگ بشود. این نو اندیشى، فقط مخصوص اساتید نیست؛ مخاطب آن، دانشجویان و کلّ محیط علمى هم است. البته براى نوآورى علمى که در فرهنگ معارف اسلامى از آن به اجتهاد تعبیر مى‌شود دو چیز لازم است: یکى قدرت علمى و دیگرى جرأت علمى. البته قدرت علمى چیز مهمى است. هوش وافر، ذخیره‌ى علمىِ لازم و مجاهدت فراوان براى فراگیرى، از عواملى است که براى به دست آمدن قدرت علمى، لازم است؛ اما این کافى نیست. اى بسا کسانى که از قدرت علمى هم برخوردارند، اما ذخیره‌ى انباشته‌ى علمى آنها هیچ جا کاربُرد ندارد؛ کاروان علم را جلو نمى‌برد و یک ملت را از لحاظ علمى به اعتلاء نمى‌رساند. بنابراین جرأت علمى لازم است.

البته وقتى از علم صحبت مى‌شود، ممکن است در درجه‌ى اول، علوم مربوط به مسائل صنعتى و فنى به نظر بیاید که در این دانشگاه هم بیشتر مورد توجه است اما من به طور کلى و مطلق این را عرض مى‌کنم. علوم انسانى، علوم اجتماعى، علوم سیاسى، علوم اقتصادى و مسائل گوناگونى که براى اداره‌ى یک جامعه و یک کشور به صورت علمى لازم است، به نو آورى و نو اندیشى علمى یعنى اجتهاد احتیاج دارد. آن چیزى که در فضاى علمى ما مشاهده مى‌شود که به نظر من یکى از عیوب بزرگ محسوب مى‌گردد این است که دهها سال است که ما متون فرنگى و خارجى را تکرار مى‌کنیم، مى‌خوانیم، حفظ مى‌کنیم و بر اساس آنها تعلیم و تعلم مى‌کنیم؛ اما در خودمان قدرت سؤال و ایجاد خدشه نمى‌یابیم! باید متون علمى را خواند و دانش را از هرکسى فرا گرفت؛ اما علم باید در روند تعالى خود، با روحهاى قوى و استوار و کارآمدى که جرأت پیشبرد علم را داشته باشند، همراه شود تا بتواند پیش برود. انقلابهاى علمى در دنیا این‌گونه به‌وجود آمده است. عزیزان من! ما امروز در کشورمان به پیشرفت علم نیاز داریم. امروز اگر براى علم سرمایه گذارى و مجاهدت و تلاش نکنیم، فرداى ما، فرداى تاریکى خواهد بود. کسانى تلاش مى‌کنند که روند کار علمى را کند یا متوقف کنند و یا مورد بى‌اعتنایى قرار دهند. این کار، پسندیده نیست. امروز در کشور، یکى از فرایض حتمى براى این نسل که در درجه‌ى اول هم این فریضه بر دوش شما دانشگاهیهاست عبارت از تقویت بنیه‌ى علمى کشور است. ما اگر علم نداشته باشیم، اقتصادمان، صنعتمان، حتى مدیریت و مسائل اجتماعیمان عقب خواهد ماند. امروز کسانى که بر دنیا خدایى مى‌کنند؛ آن دستهاى مرموزى که اختیار منابع عظیم انسانى و مادى دنیا را در دست گرفته‌اند و همه‌ى اقیانوسها و همه‌ى تنگه‌هاى حساس دریایى زیر چشمشان است و هرجا مى‌خواهند دخالت مى‌کنند، با ابراز علم بود که توانستند بشریت را به این خاکستر بنشانند! لذا براى مقابله با کار آنها، علم لازم است. اگر بخواهید از لحاظ علمى پیش بروید، باید جرأت نوآورى داشته باشید. استاد و دانشجو باید از قید و زنجیره‌ى جزمیگرى تعریفهاى علمى القاء شده و دائمى دانستن آنها خلاص شوند. البته اشتباه نشود؛ من کسى را به آنارشیزم علمى و به مهمل‌گویى علمى توصیه نمى‌کنم. در هر زمینه‌اى، کسانى که از دانشى برخوردار نیستند، اگر بخواهند به خیال خودشان نوآورى کنند، به مهمل‌گویى مى‌افتند. ما در زمینه‌ى برخى از علوم انسانى و معارف دینى این را مى‌بینیم. آدمهاى ناوارد بدون این‌که از ذخیره و سواد کافى برخوردار باشند، وارد میدان مى‌شوند و حرف مى‌زنند و به خیال خودشان نوآورى مى‌کنند؛ که در واقع نوآورى نیست، مهمل‌گویى است. بنابراین در زمینه‌ى مسائل علمى، من این را توصیه نمى‌کنم. باید فراگرفت؛ اما نباید صرفا مصرف کننده‌ى فرآورده‌هاى علمى دیگران بود. باید علم را به معناى حقیقى کلمه تولید کرد. البته این کار، روشمندى و ضابطه لازم دارد. مهم این است که روح نوآورى علمى در محیط دانشگاه زنده شود و زنده بماند. خوشبختانه من این شوق و میل را در دانشجویان احساس کرده بودم و در اساتید هم آن را مى‌بینم.

اینها باید دست به دست هم بدهد و سطح علمى کشور را بالا ببرد. آن وقتى که علم با هدایت ایمان، عواطف صحیح و معرفت روشن‌بینانه و آگاهانه همراه شود، معجزه‌هاى بزرگى مى‌کند و کشور ما مى‌تواند در انتظار این معجزه‌ها بماند. من درباره‌ى تعبد علمى و تسلیم جزمیگرى علمى در علوم مختلف شدن، این اشاره را کردم. به طور علمى معتقدم که یک خود آگاهى جمعى باید در همه‌ى محیطهاى علمى نسبت به فرهنگ وارداتى و تحکم‌آمیز و زورگویانه‌ى غربى به‌وجود آید. این مسأله‌ى تهاجم فرهنگى‌اى که ما مطرح کردیم، بعضى کسان به‌شدت از آن آزرده شدند و گفتند چرا مى‌گویید تهاجم فرهنگى!؟ در حالى که تهاجم فرهنگى، وسط میدان مشغول مبارز طلبیدن است، بعضى کسان سعى کردند آن را در گوشه و کنار پیدا کنند! این تهاجم فرهنگى، مخصوص برخى از پدیده‌هاى ظاهرى و سطحى نیست؛ مسأله این است که یک مجموعه‌ى فرهنگى در دنیا با تکیه به نفت، حق وتو، سلاح میکروبى و شیمیایى، بمب اتمى و قدرت سیاسى مى‌خواهد همه‌ى باورها و چارچوبهاى مورد پسند خودش براى ملتها و کشورهاى دیگر را به آنها تحمیل کند. این است که یک کشور گاهى به تفکر و ذائقه‌ى ترجمه‌اى دچار مى‌شود. فکر هم که مى‌کند، ترجمه‌اى فکر مى‌کند و فرآورده‌هاى فکرى دیگران را مى‌گیرد. البته نه فرآورده‌هاى دست اول؛ فرآورده‌هاى دست دوم، نسخ شده، دستمالى شده و از میدان خارج شده‌اى را که آنها براى یک کشور و یک ملت لازم مى‌دانند و از راه تبلیغاتى به آن ملت تزریق مى‌کنند و به عنوان فکر نو با آن ملت در میان مى‌گذارند. این براى یک ملت از هر مصیبتى بزرگتر و سخت‌تر است.

باید مغزهاى متفکر استاد و دانشجوى ما بسیارى از مفاهیم حقوقى، اجتماعى و سیاسى را که شکل و قالب غربى آنها در نظر بعضى مثل وحى منزل است و نمى‌شود درباره‌اش اندک تشکیکى کرد، در کارگاههاى تحقیقاتى عظیم علوم مختلف حلاجى کنند؛ روى آنها سؤال بگذارند؛ این جزمیتها را بشکنند و راههاى تازه‌اى بیابند؛ هم خودشان استفاده کنند و هم به بشریت پیشنهاد کنند. امروز کشور ما محتاج این است؛ امروز انتظار کشور ما از دانشگاه این است. دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرم‌افزارى همه‌جانبه و عمیق در اختیار این کشور و این ملت بگذارد تا کسانى که اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهادها و با قالبها و نوآوریهاى علمى خودى بتوانند بناى حقیقى یک جامعه‌ى آباد و عادلانه‌ى مبتنى بر تفکرات و ارزشهاى اسلامى را بالا ببرند. امروز کشور ما از دانشگاه این را مى‌خواهد. دانشگاه را مشغول چه کارى کنند که دانشجو و استاد را از این راه باز بدارند؟ یقین بدانید یکى از چیزهایى که امروز مورد توجه سرویسهاى اطلاعاتى است، این نکته است که ببینند چگونه مى‌توانند دانشجوى بیدار و دانشگاه آگاه ایرانى را از آن راهى که مى‌تواند به اعتلاى کشور بینجامد، منصرف کنند و مانعش بشوند.

من البته درباره‌ى تفکّر و فرهنگ وارداتى غرب بارها صحبت کرده‌ام. بعضى ممکن است این را حمل بر نوعى تعصّب و لجبازى کنند. نه؛ این تعصّب و لجبازى نیست. براى به زنجیر کشیدن یک ملت، هیچ چیزى ممکن‌تر و سهلتر از این نیست که قدرتمندان عالم بتوانند باورهاى آن ملت و آن کشور را بر طبق نیازهاى خودشان شکل دهند.

هر باورى که یک ملت را به اتّکاى به خود، اعتماد به نفس، حرکت به جلو و تلاش براى استقلال و آزادى وادار کند، دشمن خونى آن، کسانى هستند که مى‌خواهند با قدرت متمرکز، همه‌ى دنیا را در اختیار بگیرند و به نفع خودشان همه‌ى بشریت را استثمار کنند. لذا با آن فکر مبارزه مى‌کنند. در نقطه‌ى مقابلش، سعى مى‌کنند با راهها و شیوه‌هاى مختلف، افکار و باورها و جهت‌گیری‌هایى را در میان آن ملت ترویج کنند که به گونه‌اى بیندیشد که آنها مى‌خواهند. وقتى آن‌طور اندیشید، آن‌گونه هم عمل و حرکت خواهد کرد. این یک ابزار بسیار رایج است؛ تئورى‌سازى استعمارى. این کار را از اوّلِ انقلاب در ایران کرده‌اند و امروز هم مى‌کنند. در جاهاى دیگر دنیا هم انجام داده‌اند؛ مخصوص این دوران هم نیست.

در قرن نوزدهم، انگلیسیها جنگها و لشکرکشی‌هاى استعمارى را شروع کردند. آنها به آفریقا و آسیا و هند و جاهاى دیگر مى‌رفتند و کشورها را تصرف مى‌کردند و انسانها را به بردگى مى‌گرفتند. امروز دهها میلیون سیاه‌پوست امریکایى که در آن شرایط زندگى مى‌کنند، از اولاد همان بردگانى هستند که همین آقاهاى متمدّن قرن نوزدهم، آنها را از آفریقا و از میان خانواده‌ها و از آغوش پدران و مادرانشان بیرون کشیدند و براى کارگرى و مزدورى و نوکرى به آن‌جا بردند. این کارها جنایتهاى آشکار بود. براى این‌که بتوانند این کارهاى خلاف عقل و خلاف شرع و خلاف همه‌ى قوانین بشرى را به گونه‌اى توجیه کنند، برایش تئوریهاى به اصطلاح روشنفکرى و روشنفکرپسند درست مى‌کردند. خود نام «استعمار» یکى از همین تئوریهاست؛ یعنى براى آبادى این مناطق مى‌رویم! عیناً همین مطلب امروز در دنیا وجود دارد. کسانى که مى‌خواهند بر روى زندگى و منابع انسانى ملتها کار کنند و از آن بهره‌بردارى نمایند، یکى از کارهایشان تئورى‌سازى براى ملتهاست.

من مى‌خواهم محیط دانشگاه و جوان دانشجوى خودمان را توجّه بدهم که مواظب تئوریهاى وارداتى غربى که هیچ هدفى جز حفظ آن روابط تحکّم‌آمیز غرب با کشورهایى از قبیل کشور ما را ندارد، باشند. البته تحت نامهاى مختلف، بسیار حرفها زده مى‌شود؛ اما هدف یک چیز بیشتر نیست. این انقلاب و این نظام و این حرکت عظیم مردمى آمده و این سلطه و اتوریته‌ى تحکّم‌آمیز

غربى را در این کشور شکسته است. امروز در کشور ما ارزشهاى غربى به صورت قانونى و رایج وجود ندارد. امروز دادن منافع کشور به بیگانگان، در کشور ما یک امر مذموم محسوب مى‌شود. امروز سفره‌اى را که با هزاران طمع در این کشور پهن کرده بودند بخصوص امریکاییها جمع شده مى‌بینند. این براى مراکز قدرت و تسلّط جهانى، خسارت کمى نیست. براى برگرداندن اوضاع به صورت قبلى چه کار کنند؟ اوایل انقلاب ناشیانه آمدند و جنگِ روبه‌رو راه انداختند؛ ولى وقتى بینى‌شان به خاک مالیده شد، فهمیدند راهش این نیست. لذا به جنگ فرهنگى متوسّل شدند. جنگ فرهنگى کار آسانى نیست؛ کار زبدگان است. لذا زبدگان مى‌نشینند فکر مى‌کنند و نسخه مى‌نویسند و متأسفانه عدّه‌اى هم در داخل همانها را رله مى‌کنند! آنها حرفهایى را مى‌زنند، عدّه‌اى هم فارسىِ آن را مى‌گویند و شکل بومى به آن حرفها مى‌دهند! باید مراقب اینها بود.

من در این زمینه حرفهاى زیادى با محیط دانشگاه و جوان دانشگاهى و استاد دانشگاهى دارم. این حرفها، حرفهاى جدّى است؛ باید با اینها مواجه شد. نمى‌شود صورت مسأله را پاک کرد و رفت خاطرجمع یک گوشه نشست. بعضى افراد مى‌خواهند صورت مسأله را پاک کنند. وقتى مى‌گوییم دشمن، مى‌گویند دشمن چیست؟ وقتى مى‌گوییم توطئه، مى‌گویند شما بدبین هستید!

نمى‌شود با پاک کردن صورت مسأله، قضیه را تمام کرد. قضیه که حل نمى‌شود؛ باید فکر کرد. البته علّت این‌که من این را با قشر دانشگاهى در میان مى‌گذارم، به خاطر این است که براى دانشگاهى احترام قائلم. من ارزش دانشگاه را براى کشور با همه‌ى وجود حس مى‌کنم. دانشگاه نقطه‌ى اوج خدماتى را که مى‌تواند به یک کشور ارائه شود، تأمین مى‌کند. دانشگاه براى کشور، بسیار مهم است. (بیانات در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیرکبیر ۹/۱۲/۱۳۷۹)

 

 

تکه‌هایی از بیانات مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در مورد علم، عالمان و وظایف‌شان

 

حوزه‌های علمیه نمی‌توانند سکولار باشند

هیچ کس در عالم روحانیت، اگر انصاف و خرد را میزان قرار بدهد، نمیتواند خودش را از نظام اسلامی جدا بگیرد ... این که یک آقائی در یک گوشه‌ای عبایش را بکشد به کول خودش، بگوید من به کارهای کشور کار ندارم، من به نظام کار ندارم، افتخار نیست؛ این ننگ است. روحانی باید از وجود یک چنین نظامی که پرچمش اسلام است، قانونش فقه اسلامی است، با همه‌ی وجود استقبال کند. مراجع تقلید کنونی، مکرر متعددیشان به بنده گفتند که ما تضعیف این نظام را به هر کیفیتی حرام قطعی میدانیم. خیلیشان از روی لطف به من پیغام میدهند یا میگویند که ما تو را مرتباً دعا میکنیم. این نشان دهنده‌ی قدرشناسی از نظام اسلامی است.

حالا یک معممی یک گوشه‌ای بیاید خودش را از نظام کنار بگیرد؛ بهانه هم این است که ما فلان انتقاد را داریم. خیلی خوب، صد تا انتقاد داشته باش؛ دویست تایش به خود ما عمامه‌ای‌ها وارد است. مگر به ما انتقاد وارد نیست؟ وجود انتقاد و عیب در یک مجموعه مگر موجب میشود که انسان این همه محسّنات و نقاط قوت را در آن مجموعه نبیند و ملاحظه نکند؟ در روحانیت هم همین جور است؛ عیوب الی ماشاءاللّه. بنده آخوندم، طلبه هستم، از قبل از بلوغ طلبه بودم تا الان؛ بیائید برای شما همین جا یک فهرست از بر بنویسم. صد تا اشکال در ما هست؛ اما این صد تا اشکال موجب میشود ما از روحانیت اعراض کنیم؟ ابداً. در مقابل این صد تا اشکال، هزار تا حُسن وجود دارد. در کسر و انکسار مصالح و مفاسد است که انسان میتواند خط مستقیم را پیدا کند ... بنابراین حوزه‌های علمیه نمیتوانند سکولار باشند. اینکه ما به مسائل نظام کار نداریم، به مسائل حکومت کار نداریم، این سکولاریسم است.[1]

 

 

 

 حوزه نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد

حوزه‌ی علمیه باید نظام اسلامی - همین نظام جمهوری اسلامی - را از خود بداند و برای تکمیل و رفع نقص آن، همه‌ی کوشش خود را مبذول کند. این نظام از آن حرکت و نهضت عظیمی پدید آمده است که در همین مدرسه‌ی فیضیّه و در همین مسجد اعظم پایه‌گذاری شد. نظام دینی است؛ نظامی است که بر اساس معارف و احکام دینی و ارزشهای دینی شکل گرفته است. حوزه در مقابل چنین نظامی نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد. هیچ مصلحت و هیچ انگیزه‌ی شخصی یا صنفی یا سیاسی نمی‌تواند و حق ندارد از حمایت حوزه نسبت به نظام مانع شود. بدتر از حمایت نکردن و درصدد تکمیل بر نیامدن و کمر به اصلاح ضعفهای نظام نبستن، این است که انسان به دشمنان نظام کمک کند! متأسفانه گاهی دیده می‌شود که پست‌ترین و رذلترین و بی‌ارزشترین دشمنان نظام به وسیله‌ی کسانی تأیید می‌شوند. چرا؟! به چه بهانه‌ای؟! چون در نظام، فلان نقص وجود دارد؟ وقتی نقص هست، باید دشمن نظام را تأیید کرد، یا باید تلاش کرد تا آن نقص برطرف شود؟ [2]

 

 

 

نیاز ما به کرسی‌های بحث آزاد فقهی

مسائل جدیدی وجود دارد. در زمینه‌ی اقتصاد، مسائل تازه‌ای وجود دارد. مثلاً ما بانکداری اسلامی را به وجود آورده‌ایم. امروز مسائل تازه‌ای در زمینه‌ی پول و بانکداری وجود دارد؛ اینها را بایستی حل کرد؛ باید اینها را در بانکداری اسلامی - بانکداری بدون ربا - دید. کی باید اینها را انجام بدهد؟ فقه متکفل این چیزهاست. البته من همین‌جا عرض بکنم که نیاز ما به کرسی‌های بحث آزاد فقهی در حوزه‌ی قم - که مهمترین حوزه‌هاست - برآورده نشده است.[3]

 

 

 

نشناختن نیازهای زمان تحجّر است

تحجّر این است که، کسی که می‌خواهد کار بزرگی را با این عظمت انجام دهد، نتواند نیازهای زمان و لوازم هر لحظه لحظه زندگی یک ملت را از قرآن بشناسد و بخواهد در یک وضعیت ایستا و بدون انعطاف، حکم نماید و کار کند و پیش برود. این، امکان‌پذیر نیست. معنای تحجّر آن است که، کسی که می‌خواهد از مبانی اسلام و فقه اسلام، برای بنای جامعه استفاده کند، به ظواهر احکام اکتفا نماید و نتواند کشش طبیعی احکام و معارف اسلامی را، در آن جایی که قابل کشش است، درک کند و برای نیاز یک ملت و یک نظام و یک کشور - که نیاز لحظه به لحظه است - نتواند علاج و دستور روز را نسخه کند و ارائه دهد. این، بلای بزرگی است.

اگر در رأس نظامهای سیاسی‌ای که براساس اسلام، یا تشکیل شده است، یا در آینده تشکیل خواهد شد، چنین روحیه‌ای وجود داشته باشد، یقیناً اسلام بدنام خواهد شد و منبع لایزال معارف و احکام اسلامی نخواهند توانست جامعه را پیش ببرند.[6]

 

 

 

جمهوری اسلامی وابسته‌ی به علمای دین است

نظام جمهوری اسلامی به طبیعت خود، نظامی وابسته‌ی به علمای دین است؛ و علمای دین، هم از این حیث که در پدید آوردن این نظام سهم اوفر را داشته‌اند و هم از این جهت که مردم درباره‌ی نظام به آن‌ها مراجعه می‌کنند و هم از این جهت که خود از جهات مختلف و در مشاغل مختلف، در نظام مسؤولند... باید از وضعیت و موجودیت نظام، آن‌چنان که هست، مطلع باشند؛ نقایص را بشناسند و پیشرفت‌ها را بدانند؛ آن‌جا که کمک لازم است، آن را تشخیص بدهند؛ آن‌جا که دشمن به آن توجه پیدا کرده و هدف گرفته است، آن را شناسایی کنند تا بتوانند نقش صحیح خود را در تداوم این نظام ایفا کنند. حوزه‌ی علمیه و علمای دین و جوامع دینی و روحانی نمی‌توانند از وضع نظام بی‌خبر باشند و بی‌خبر بمانند و این بی‌خبری را تحمل کنند.[8]

 

 

 

اگر بناست این بافت به هم بخورد و کشورها بتوانند به قدر ظرفیت ملتهایشان و استعداد ملتهایشان در روابط عالم جایگاهی داشته باشند، عمده‌ترین چیزی که در این کار تأثیر دارد، علم است. بنابراین علم را باید جدی گرفت؛ باید پیش رفت.

 

ما حرکتمان شروع شده، لکن هنوز در اول کاریم؛ هم باید به مراکز علمی و تحقیقی کمک بشود؛ هم به پروژه‌های علمی، پروژه‌های تحقیقی و فناوری باید کمک بشود؛ هم بایستی این میل به علم و تحقیق و پژوهش همه‌جا گسترش پیدا کند. باید مخصوص استاد و محقق هم نماند؛ در محیط دانشجوئی و فضای دانشجوئی گسترش پیدا کند؛ یعنی دانشجو میل بهعلم‌آموزی و تولید علم پیدا کند که این کاری است که احتیاج دارد به تدبیر و با توصیه و خواهش و تمنا و سفارش و دستور و اینها، نخواهد شد. مسئولان بخشهای آموزشی کشور ما؛ چه وزارت آموزش و پرورش، چه وزارت علوم و وزارت بهداشت و درمان، چه بخشهائی که مربوط به مسائل برنامه‌ریزىِ فرهنگیاند، در این زمینه مسئولیت دارند. آنها کاری بکنند که محیط دانشگاهی، محیط علم‌طلبی باشد. واقعاً این جوان بخواهد عالم بشود و فقط مسئله این نباشد که بخواهد مدرکی بگیرد، یا حالا اسمی مثلاً برای یک کار کوچکی در بیاورد. این، حرکت لازم دارد. این حرکت باید ادامه پیدا کند. کمک دولت و دستگاههای مسئول و کمک کسانی که جایگاهی دارند که میتوانند اثرگذار باشند بر روی ذهن مخاطبانشان، در این زمینه حتماً لازم است.

 

و من اصرارم بر این است که هر وقت ما برای پیشرفت علم کار میکنیم، این را فراموش نکنید که علم و دین توأمانند. علم مجرد از دین و دور از دین ولو در گام اول در کوتاه‌مدت یک کشوری را به یک نقطه‌ای از افتخار هم برساند، اما در بلندمدت برای بشریت زیانبار است؛ کما اینکه دارید میبینید که زیانبار است.

 

علمی که از دین جدا شد و خودش را متعهد به دین ندانست، نتیجه‌اش همین میشود که امروز در دنیا رائج است؛ علموسیله‌ی زورگوئی است، وسیله‌ی استثمار است، وسیله‌ی تخریب حرث و نسل است و محصول علم، بمب اتم است از یک طرف؛ از طرف دیگر، محصول علم، این مواد مخدر کذائی است؛ محصول علم، روی کار آمدن سیاستمدارانِ دور از همه‌ی احساسات انسانی است در خیلی از کشورهای دنیا. علم را باید با دین همراه دانست. علم را برای خدا و در راه خدا باید تحصیل کرد و به کار گرفت. این، جزو تعالیمِ اولیه‌ی ما باید باشد؛ در همه‌جا.

 

و توفیقات این علم هم بیشتر است؛ این را به شما عرض بکنم. نگویند اگر علم را مقدس کردیم و با دین همراه کردیم و مؤمن‌کاری درآوردیم، دیگر پیشرفت نمی‌کند؛ نخیر، الان همین خود جهاد دانشگاهی شما، همین مجموعه کارهای شما - که به وسیله‌ی عناصر مؤمن این همه کار بزرگ انجام گرفته - نشان دهنده‌ی این است که علم وقتی با ایمان همراه باشد، توفیقاتش هم بیشتر خواهد بود.