سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه


بگو... بسم الله الرحمن الرحیم

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست...

مصاحبه با موضوع سنن الهی

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

مصاحبه در موضوع سنن الهی - دکتر احمد پاکتچی

این مطلب برگرفته از سایت دانشگاه امام صادق علیه السلام، دانشکده الهیات است و در سه قسمت ارائه می گردد :

در بخش اول خلاصه ای از سخنرانی ارائه می گردد و در بخش دوم سوالاتی که از مصاحبه برآمده و در بخش سوم نیز متن کامل و ویرایش شده مصاحبه ارائه می گردد.

الف) خلاصه سخنرانی:

در ابتدای مصاحبه، دکتر پاکتچی به ریشه شناسی پیشرفت پرداخته، با تجزیه آن به «پیش + رفت» دو مولفه «پویایی» و «نظام ارزشی» را مهمترین معانی محوری این واژه برشمردند. سپس مجریان این طرح را به بررسی ابعاد این دو مولفه و ارتباط آن با سنن الهی رهنمون کردند. آنگاه با ارتباط برقرار کردن میان برخی از سنن الهی همچون «سنت پاداش و مجازات در دنیا» با پیشرفت، سنت های الهی را موتور و ضامن اجرایی پیشرفت برشمردند.

در بخشی دوم مصاحبه، دکتر پاکتچی به سنت های دوازده گانه ای که در پیش نویس مصاحبه تدارک شده بود نظر داشته، جای­گیری آنها در شمار سنت ها را به نقد نشستند. برخی را از دایره سنت ها خارج ساخته، پیشنهاد کردند یک مدل برای سیستمی نگریستن به سنت ها تهیه شود. دیدگاه ایشان آن بود که در جستجوی سنت مادر و کلانی باشیم که سنتهای دیگر را دربربگیرد. آنگاه خود از باب نمونه، «رشد و تعالی» را کلان ترین سنت الهی برشمرده، مدل پیشنهادی خود برای سنت هایی که در ذیل این سنت کلان قرار می گیرد را چنین دسته بندی نمودند:

الف) سنت نعمت مستمر

ب) سنت اختیار

ج) سنت ابتلاء

د) سنت جزاء

سپس نکاتی را به منظور ارائه الگوی پیشرفت ارائه نمودند که خلاصه آن از این قرار است:

1.     سیستمی و نظام مند نگریستن به پیشرفت و عدم اکتفا به یک بعد از پیشرفت؛

2.     در نظر گرفتن «اختیار»، «به رسمیت شناختن انتخاب انسانها»، و رعایت قانون «هزینه و فایده»

که همگی آنها از سنن الهی و با استناد به آیات قرآن کریم استخراج شدند.

در بخش دیگری از مصاحبه ایشان با رویکرد علم انسان شناسی (مردم شناسی) به سنن الهی نظر افکنده و مسائلی که می­توان در این علم در رابطه با سنن الهی مطرح ساخت را بیان نمودند.

در پایان ایشان به چند سوال مصاحبه کننده پاسخ دادند که جزئیات آن خواهد آمد.

 

ب) سوال های برآمده از سخنرانی:

1.     در سنت­های الهی، چه نسبتی میان پویایی و نظام ارزشی وجود دارد؟

2.     سنت­های الهی در رابطه با مسأله پیشرفت چه نسبت پیشینی و پسینی دارند؟ یعنی سنت­های الهی در کجا می­توانند موتور پیشرفت و محرک باشند و در چه وضعیتی به عنوان ضامن دوام و بقا قرار می­گیرند؟

3.     چه نسبتی بین پویایی و نظام ارزشی در سنت­های الهی و پویایی و نظام ارزشی که ما در افعال بشری دنبال می­کنیم وجود دارد؟ به عبارت دیگر آیا مفهوم پیشرفت در جامعه ما با نظام ارزشی قرآن سازگار است؟ یعنی آیا آنچه ما به آن پیشرفت می­گوییم، در نظام ارزشی قرآن نیز پیشرفت تلقی می­شود؟

4.     آیا قرآن کریم در مورد یک مسیر رو به کمال نوع انسانی صحبت کرده است؟ آیا در قرآن و سنن الهی ـ بر اساس ابرقانون رو به کمال بودن بشر ـ یک نوع فلسفه تاریخ را در مورد انسان رقم می زند با این توضیح که نوع انسان ـ نه اشخاص ـ به مثابه بخشی از جهان خلقت رو به کمال می­رود؟ چنانچه جواب مثبت باشد، بر این اساس می­توان گفت انسان­هایی که در مرحله Primitive زندگی می­کردند در مقایسه با انسان­هایی که به یک دوره پیش­رفته­تری مربوط هستند، نقصان دارند؟ آیا قرآن به چنین چیزی قائل است؟ یا قرآن الگویی ارائه می­دهد که در هر دوره­ای انسان رو به کمال یا نقصان برود؟ الان مدرنیسم در مورد کل انسانها پیش آمده است، آیا بر این اساس می توانیم بگوییم این جزء سنن الهی بوده است که انسانها به منظور تعالی و رشد، به دوره مدرنیسم راه یابند؟ یا مانند سنت گرایان باید معتقد باشیم که دوره سنتی، برهه کمال بوده و با مدرنیسم وارد دوران نقصان شده­ایم؟

5.     یکی از مسائل مهم همه جانبه دیدن پیشرفت است. اگر نتوان تمام جنبه­های پیشرفت را تدارک کرد و برخی از آن­ها با دیگری در تضاد باشد، اولویت با کدام هستند؟

6.     خاصیت جلوبرندگی و پیشرفت ابتلاء چیست؟

7.     سوال­های متناسب با رویکرد انسان­شناسی به سنن الهی:

7-1. آیا می­توان رویکرد کاربردی (Pragmatic) را در رابطه با سنن الهی مطرح کرد؟ آیا مارسل موس که به صدقه و بخشش کارکرد اقتصادی [نوعی پس انداز] می­دهد مورد پذیرش خداوند است؟ آیا خداوند تنها به دنبال ارزش اخلاقی و دینی آن بوده است؟ اصلاً قرآن کریم رویکرد کاربردی را می پذیرد؟

7-2. بخش مهمی از علم انسان شناسی و ارتباطش با سنن الهی می تواند این باشد که ما یک مثلثی ترسیم کنیم که سه ضلعش خدا، انسان و سنت ها[ساختارها] باشد. سوال ها می توانند این باشد که خداوند چه مقدار از سنت های انسان شناختی را بوجود آورده؟ چه میزان انتخاب های انسانی در این مسیر دخیل هستند؟ خداوند چه چیزهایی در این مسیر از انسان می خواهد؟

 متن کامل سخنرانی  

ج) متن کامل سخنرانی (ویرایش شده):

درآمد:

در این پروژه، ارتباط برقرار کردن میان سنت های الهی و پیشرفت و توسعه ـ با این توضیح که چگونه می توان از دل سنت های الهی الگویی برای توسعه استخراج کرد ـ مسأله ثانوی است. ابتدا باید ارتباط میان این دو یعنی سنن الهی و پیشرفت بررسی شود. اگر بپذیریم نفس پیشرفت یکی از سنت های الهی است، دیگر سنت ها چه ربطی به پیشرفت دارند؟

بگذارید کار را با واژه پیشرفت شروع کنیم، چون قرار است سنن الهی را با این مسأله ارتباط دهیم. برای مؤسسه حمایت کننده از این پروژه هم «پیشرفت» مسأله و مهم بوده است.

***

در واژه پیشرفت دو مؤلفه معنایی وجود دارد: یکی رفتن و دیگری به پیش بودن.

اگر رفتن را حرکت بدانیم، در پیشرفت حرکتی وجود دارد، یعنی نمی خواهیم بایستیم. پس درباره نوعی دینامیسم در مقابل وضعیت ایستا و استاتیک صحبت می کنیم. دوم آنکه هر حرکتی نیز برای ما موضوعیت ندارد، حرکت رو به جلو باید داشته باشیم. رو به جلو یعنی ارزش. بنابراین یک ملاک ارزشی داریم و بر اساس آن قضاوت می کنیم که در کجا به جلو و در کجا به عقب رفته ایم. بنابراین وقتی پویایی و ارزش در کنار همدیگر قرار می گیرند، پیشرفت تحقق پیدا می کند.

***

قدم بعدی آن است که ارتباط سنن الهی را با دو مؤلفه فوق بررسی کنیم؟

به عنوان نمونه وقتی ما درباره سنت پاداش مجازات و پاداش در دنیا صحبت می کنیم، پای ارزش در میان است. به عبارتی اگر ارزش وجود نداشته باشد، مجازات معنا پیدا نمی کند. ارزش در ذات پاداش و مجازات نهفته است، لذا پاداش برای امری است که ارزش مثبت دارد و مجازات در مقابل امری است که ارزش منفی دارد. پس یک پویایی در عالم انسانها اتفاق افتاده که می تواند پاداش داشته باشد و فعلی دیگر می تواند مجازات در پی داشته باشد. پس نتیجه می گیریم سنت پاداش و مجازات در دنیا می تواند ارتباط مستقیمی با پیشرفت داشته باشد. به این معنا که هم موتور پیشرفت است و هم ضامن اجرایی پیشرفت است. موتور اجرایی با این توضیح که باید فعلی وجود داشته باشد تا پاداشی وجود داشته باشد. همچنین ضامن اجرایی است به این معنا که باید به پیش باشد و نه به پس.

اما تمام این حرف ها در صورتی است که مبنای ارزشی که در پیشرفت وجود دارد، با آن مبنای ارزشی که در سنت پاداش و مجازات وجود دارد، انطباق داشته باشند. اگر انطباق وجود نداشته باشد، ممکن است ما بگوییم «.... إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ[1]» (بقره/2، 11) اما قرآن بگوید: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُون[2]» (بقره/2، 12). بنابراین عدم انطباق ممکن است به این صورت باشد که ما فکر کنیم در مسیر پیشرفت هستیم، اما از منظر سنت الهی که به خدا مرتبط می شود، در جهل مرکب باشیم. بنابراین یکی از ارتباط های سنن الهی با پیشرفت بحث ارزش است که البته نباید آن را محدود به پاداش کرد. مسأله ارزش، واضح یا مبهم در تمامی سنت های الهی وجود دارد.

با در نظر گرفتن اینکه پیشرفت، ارتباط مستقیمی با «ارزش» و همچنین «فعل» دارد ـ چه فردی و چه جمعی ـ از این رو می توان گفت پیشرفت نیز در ارتباط مستقیم با سنن الهی است.

*مواردی که می تواند میان سنن الهی و پیشرفت مورد سوال قرار گیرد آن است که:

1.     چه نسبتی بین پویایی و نظام ارزشی در سنت های الهی و پویایی و نظام ارزشی که ما در افعال بشری دنبال می کنیم وجود دارد؟[3]

2.     سنت های الهی در رابطه با مسأله پیشرفت چه نسبت پیشینی و پسینی دارند؟ یعنی سنت های الهی کجا می توانند موتور پیشرفت و محرک باشند و در کجا ضامن دوام و بقا باشند.

بنابراین هم ایجادا و هم بقاء می توان در رابطه با آنها صحبت کرد.

***

*سیری در سنت های الهی[4]:

برخی از سنت های ذکر شده [در برگه توضیحات طرح] ضد و نقیض هستند مانند سنت امداد و سنت ابتلا و استدراج که در تضاد هم هستند. بالاخره خداوند سنت امداد را در پیش می گیرد یا استدراج؟ از طرف دیگر سنت «کفر و ارتباط آن با از بین رفتن نعمت ها» و از طرف دیگر «سنت انعام» منافی هم هستند. این لیست از سنت ها مربوط به موقعیت خاص هستند. بنابراین باید گفت استدراج برای یک موقعیت است و انعام و پاداش برای وضعیتی دیگر.

قدر مسلم آن است که لیست بلند بالایی از سنت ها مشکل ما را حل نمی کند. یکی از کارهایی که باید صورت گیرد، آن است که باید به دنبال سنت کلانی بگردیم که موقعیت های مختلف در آن مد نظر قرار گیرد، یعنی قانونی که شرط در آن وجود داشته باشد. اگر این باشد چنین و اگر موارد دیگر باشد چنان می شود. به عنوان مثال نمی توانیم بگوییم فلزات دائما در حال انبساط هستند. بلکه باید بگوییم فلزات در مجاورت گرما منبسط می شوند و در مجاورت با سرما منقبض می شوند. این یک سنت است.

به نظر من این جور برخوردهای مقطعی که با سنت های الهی انجام می شود باید به یک یا چند سنت فروکاسته شود مانند اصول ترمودینامیک. چون خداوند متعال نیز درباره یک سنت صحبت می کند و نه سنن الله! بنابراین اصراری نباید داشته باشیم که به یک تعدادی از سنت ها دست پیدا کنیم. بنابراین یک گام آن است که قانون و قوانین مادر استخراج کرد که دیگر سنت ها بخشی از قانون مادر باشند. آن وقت می توان جواب داد که چرا باید ابتلا انجام شود: «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَه» (فجر،89/ 16). دلیلی باید برای آن وجود داشته باشد وگرنه خدا قصد سر به سر گذاشتن انسان ها ندارد. دلیل را باید در هدایت ببینیم و وقتی هدایت را همه جانبه بدانیم، همان پیشرفت خواهد بود. حال وقتی بگویید این عمل [ابتلاء] نوعی رفتار برای پیشرفت انسان است، خاصیت آن را باید بررسی کرد. آن زمان است که می گوییم مانند پدری که معتقد است بچه باید زمین بخورد تا راه رفتن را بیاموزد، امتحان هم لازم است.

سوالی که باید بدان پاسخ گفت آن است که خاصیت جلوبرندگی و پیشرفت ابتلا چیست؟

خداوند به دنبال رشد انسانهاست: « قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» (بقره،2/ 256). رشد یعنی وضعیتی که به دنبال پویای رو به جلو هستیم. در این وضعیت بهینه، هم ایستایی مبغوض است و هم پس رفت. پس می توان گفت تمامی تعالیم الهی در مسیر رشد و پیشرفت است پس هر وقت با سنتی روبرو شدید، باید بپذیرید که همه سنت ها باعث پویایی رو به جلو می شوند. فقط وجه جلوبرندگی و پیشرفت را باید کشف کرد. مثلا برای چه باید سنت انعام وجود داشته باشد. اگر قرار است پیشرفتی صورت بگیرد، خود فرد بدان نائل آید، دیگر انعام برای چه؟ اگر آن اصل را پذیرفته باشیم جواب خواهیم داد که این انعام خود ابزار و توشه راه است. انسان باید نعمت را دائم دریافت کند تا رو به جلو حرکت کند.

در کرانه دیگر، ابتلاها نوعی انقطاع یا interrupt است. چرا در مسیری که انتظار می رود کاملاً ممتد و پیوسته باشد با انقطاع هایی رو برو می شویم؟ جواب آن است که خود این انقطاع ها نیز خاصیت جلوبرندگی دارند به نحوی که اگر اینها نبودند، ما به آن اندازه جلو نمی رفتیم.

این خاصیت ـ رشد و پیشرفت ـ اگر مورد مطالعه قرار گیرد، شاید بتوان محکی باشد برای شناسایی برخی از سنت ها. یعنی اگر در سنتی مشاهده کردیم این ویژگی وجود ندارد باید در اظهار نظر خود و سنت نامیدن آن تجدید نظر کنیم.

بنابراین ما یک وضعیت مستمر و اولی داریم و در مقابل، انواع وضعیت های ثانوی. برخی از سنت های برشمرده شده جزء گروه اول و برخی دیگر در شمار گروه دوم در می آیند. به عنوان نمونه سنت انعام یک وضعیت مستمر است: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» (بقره،2/ 29). قابل انتظار است که طبیعت سنت الهی و جایگاه خدا به عنوان قادر مطلق به بندگانش رسیدگی کند. اما سنت هایی نیز وجود دارد که این وضعیت نرمال و متعارف را متغیر می کند. ما باید درباره فلسفه و حکمت آن تغییرات سخن گوییم مانند سنت ابتلاء، سنت کفر و...

برخی از سنت های برشمرده شده به کل مسیر بازمی گردد و به عبارتی یک نوع فلسفه تاریخ است. یعنی می خواهد توضیح دهد این مسیر کلا رو به جلوست مانند سنت پیروزی حق بر باطل. اگر این سنت وجود نداشته باشد، حکمت خداوند زیر سوال می رود. یک نوع قضاوت است در مورد کل تاریخ و کل مکانیزم بنابراین نباید از آن به عنوان یک سنت به معنای یک قانون سخن گفت.

همچنین در این لیست دو نوع دیگر از سنت مشاهده می شود که دقیقاً مشخص نیست وصف سنت درباره آنها صادق باشد یا نه. به نظر من نباید آنها را به عنوان سنت در نظر گرفت مانند «سنت اختیار» و «سنت پیروزی حق بر باطل». این سنت نیست. قانون نیست، یک وضعیت است. مثل اینکه در قانون مدنی آمده است یک زن در احوال شخصیه اش، تابع شوهر است. تا اینجا قانون است، اما اینکه این فرد یک زن است یا مرد، قانون نیست، حاکی از یک وضعیت است. اختیار نیز قانون نیست بلکه خداوند انسان را اینگونه آفریده است. درست است که آیاتی در مورد اختیار صحبت می کنند ولی آنها سنت نیستند.

ما هر چه تعداد سنت ها را کم کنیم بهتر است. به عنوان نمونه سنت امهال و استدراج را می توان در کنار ابتلاء قرار داد چون این دو نیز نوعی امتحان است. به نظر من در مورد نعمت و نقمت می توان چنین تقسیم بندی را ارائه کرد:

   الف) نعمت مستمر الهی (عام و مشمول همه انسانها)

   ب) نعمت و نقمت متناسب با عمل

   ج) نعمت و نقمت به مثابه ابتلاء (استدراج و عکس آن مانند داستان حضرت ایوب علیه السلام)

از سوی دیگر ارسال رسل را نیز می توان در شمار سنت انعام تعریف کرد چرا که بالاترین نعمت، نعمت هدایت است.

***

اگر بخواهیم به سنن الهی نگاه سیستمی و کلان داشته باشیم، فرمول زیر پیشنهاد می شود:

سنت رو به کمال بودن جهان هستی.

سنت فوق کلان ترین سنت خداوند است که می توان اصولی را برای نیل به این مقصود در نظر گرفت که به ترتیب اشاره می شود:

1.     سنت نعمت مستمر: این سنت در جواب به این سوال مطرح می شود که چه فرمولی برای مسأله کمال و پویایی رو به جلو و ارزشی دارید؟ جواب آن است که ما چیزی به عنوان موتور حرکت داریم و معیارهایی برای تنظیم ارزش ها. به عنوان موتور حرکت، سنت مستمر بودن خیرات و برکات الهی را قرار می دهم.

2.     سنت اختیار: سوال بعدی آن است که اگر اصل پیشین به عنوان موتور حرکت باشد، نقش انسان چه می شود؟ بنابراین می گوییم انسان اختیار دارد.

3.     سنت ابتلاء: سنت اختیار باعث می شود انسان بتواند در مسیر ارزش یا ضد ارزش حرکت کند. بنابراین قدم بعدی آن است که به دنبال محک خوردن آن اختیار باشیم: ابتلاء. البته ابتلاء به معنای عام آن، چه ابتلایی که همراه با افزایش نعمت باشد و چه ابتلا با کاسته شدن از نعمت.

4.     سنت جزاء: برای حرکت ارزشی رو به جلو باید ضامن اجرایی وجود داشته باشد و آن تناسب بین نعمت با نوع و ارزش حرکت است. یعنی وقتی فرد در مسیر سلوک، رو به ارزش مثبت حرکت کرد، موجب افزایش نعمت شود و در مقابل در صورتی که منفی عمل کرد، موجب کاهش نعمت شود.

تمام چهار مورد فوق، شقوق یک سنت هستند و آن سنت رشد و تعالی است.

 

***

چند پیشنهاد:

1.     نکته مهم آنکه باید مفهوم پیشرفت را با نظام ارزشی قرآن محک بزنیم. آیا آنچه ما به آن پیشرفت در سخنانمان جاری می شود، در نظام ارزشی قرآن نیز پیشرفت تلقی می شود یا نه؟ زوایای پیشرفت متمرکز در ذهن ما با پیشرفت مد نظر قرآن باید به صفر برسد و درک مشترکی وجود داشته باشد.

2.     نکته مهم دیگر نگاه کلی و سیستمی به سنتهاست. در این جا نمی توانیم تنها به مسائل اقتصادی نظر داشته باشیم. همانگونه که نمی توان مانند صوفیه افراطی تنها به تعالی و مسائل فرهنگی توجه کرد و اقتصاد را نادیده گرفت: «من لا معاش له، لا معاد له». بنابراین همانگونه که  نعمت های خداوند متفاوت است، باید به تمام ابعاد انسان توجه کرد. به همین دلیل همان خدایی که موسی(ع) را می فرستد، همان خدایی است که «منّ و سلوی[5]» نازل می کند. بنابراین ما هم در تحلیل هایمان نباید پیشرفت را در خورد و خوراک، تکنولوژی و... منحصر بدانیم. از سوی دیگر نباید آنها را هم نادیده بگیریم.

3.     نکته مهم دیگر آن است که الگوهایی که قرآن مطرح می کند ـ یعنی اصل دوم تا چهارم که رفتارهای موردی اهمیت دارد ـ می تواند در علوم اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد. خداوندی که قادر مطلق بوده، اختیار آدم ها را حذف نکرده است. اصلا آدم ها ممکن است مسیری که ما طراحی می کنیم را طی نکنند. بنابراین نباید ناراحت و عصبانی شد که چرا برخی الگوی عالی ای که ما برای پیشرفت داشتیم را پیاده نمی کنند. الگوی پیشرفت باید الگویی باشد که مانند سنن الهی، خواست انسان ها و اختلالاتی که انسانها می توانند در آن بوجود بیاورند را به رسمیت بشناسد. در ابتدای اسلام نیز ابوجهل ها و ابوسفیان ها کم اختلال ایجاد نکردند ولی اسلام پیروز شد، اصلاً اسلام یعنی همین. در مسائل اقتصادی نیز چنین است. نمی توان گفت اقتصاد ما در صورتی پیشرفت خواهد کرد که هیچ تحریمی وجود نداشته باشد و یا اخلال گری در بازار نباشد. باید الگویی ارائه شود که در مقابل اخلال ها و برنامه های مخالف فرو نریزد.

سنت ابتلاء نیز می­توان در این مورد به کار آید یعنی به رسمیت شناختن انقطاع ها. با این توضیح که شما بر اساس الگویتان در حال پیشرفت هستید، اما انقطاع­هایی بوجود می آید. این انقطاع­ها باید باعث بازبینی و خودشناسی شود نه موجب توقف حرکت. این مسأله باید در خود الگو دیده شود و در خود الگو جایی برای آن تدارک شود. در خود قرآن نیز وقتی درباره هدایت صحبت می­شود، در خود الگوی هدایت مسأله ابتلاء دیده شده است، و نه به دیده مزاحم.

1.     سنت جزاء را نیز می توان در الگوهای پیشنهادی مد نظر قرار داد. همیشه گفته می شود هزینه کن، سود ببر (قانون Cost & Benefit). باید در هر موردی، نسبت معقولی بین هزینه ای که صورت می گیرد با سودی که به دست می آید وجود داشته باشد. هر الگویی برای سنت ارائه می دهیم باید از این سنت پیروی کند.

 

***

پاسخ به چند پرسش:

1.     آیا پیشرفت و توسعه خود می تواند به عنوان یکی از سنن الهی در نظر گرفته شود؟

بله؛ چنان که گفته آمد، رشد و تعالی مهمترین و کلیدی ترین سنت الهی است.

 

2.     با توجه به مطالعات شما در حوزه انسان شناسی، چگونه می توانیم بین سنت های الهی و مسأله توسعه و پیشرفت در این علم ارتباط برقرار کنیم؟

اگر انسان شناسی ما ساختاری باشد، ـ یعنی بر اساس نظریات لوی استروس و مارس موس باشد ـ آنها هم دقیقا به دنبال سنت الهی اند. البته از نام سنت الهی استفاده نمی کنند. به عبارت دقیق تر آنها نیز به دنبال ساختارها و ابرساختارهایی هستند که بر زندگی انسان ها حاکم است ولی در هر جامعه ای ممکن است یک نمودی داشته باشد. آنها به دنبال این هستند که از نمودهای جزئی فراتر روند و به اصول و مبانی کلی دست یابند که ما به آنها سنت الهی می گوییم.

از سوی دیگر بخش مهمی از علم انسان شناسی و ارتباطش با سنن الهی می تواند این باشد که ما یک مثلثی ترسیم کنیم که سه ضلعش خدا، انسان و سنت ها[ساختارها][6] باشد. سوال ها می توانند این باشد که خداوند چه مقدار از سنت های انسان شناختی را بوجود آورده؟ چه میزان انتخاب های انسانی در این مسیر دخیل هستند؟ خداوند چه چیزهایی در این مسیر از انسان می خواهد؟

فرض کنید وقتی بحث از خانواده است، یک عضو نقش حمایتگر امنیتی و دیگری نقش حمایتگر عاطفی را به عهده می گیرد. در یک ساختار مردسالار، «زن و شوهر» و در یک ساختار زن سالار «زن و برادر همان زن / مادر و دایی» به ترتیب نقش حمایتگر امنیتی و نقش حمایتگر عاطفی را بازی می کنند. اما در دنیای مدرن امروز مشاهده می شود دو مرد این نقش ها را به عهده می گیرند! حال باید دید آیا سنت های دیگری هم هستند که با این سنت در تداخل باشند؟ باید بررسی کرد که به چه دلایلی خداوند این وضعیت را نمی پذیرد؟ چرا انسان نمی تواند در این ساختار کلی، هر ساختاری که خوشش آمد را در پیش گیرد؟

بنابراین باید به دنبال چیزی باشیم که در رابطه با مسائل انسان شناسی قضاوت ارزشی کند. این در حالی است که یا قوانین انسان شناسی مطلقا غیر ارزشی اند و یا اگر ارزشی هستند، ارزششان کاربردی[7] است. یعنی چقدر قادرند نقشی که به دوششان گذاشته شده را انجام دهند. بنابراین در علم انسان شناسی از این منظر نگاه نمی کنند که این مسأله چقدر درست و یا غلط است. به همین دلیل است که وقتی انسان شناسی به اخلاق هم می رسد، نوع نگاهش به اخلاق، ایفای نقش است. یعنی بررسی می کند اخلاق در جامعه چه کارکردی دارد و آیا می توان نقش آن را بر نهاد دیگری در جامعه ـ مانند پلیس یا قوه قضائیه ـ بگذاریم.

و یا اینکه به جای آنکه به بخشش و صدقه ارزش اخلاقی و دینی قائل شویم، ارزش اقتصادی برای آن تصور کنیم و آن را به مثابه یک نوع پس انداز نگاه کنیم[8].

می توان بررسی کرد چقدر مسائلی که علمی مانند انسان شناسی درباره آن سخن می گوید، در راستای آن چیزی است که قرآن به آن سنن الهی می گوید؟ می توان بررسی کرد چه بخشی از این سنن الهی در دانشی مانند انسان شناسی نادیده گرفته شده و یا اگر هم دیده شده از آن ارزش های سنن الهی فاصله گرفته است یعنی رو به کمال و پیشرفت بودن آن ملحوظ نیست و تنها چیزی که مد نظر قرار می گیرد، آن است که این ماشین کار کند. می توان چنین سوال هایی را در اینجا مطرح کرد. البته باید توجه داشت که همه انسان شناس ها ساختاری نیستند و باید در این بررسی ها، مبانی مکاتب مختلف را مد نظر داشت.

*در ابتدا مطالعات انسان شناسی با بررسی اقوام ابتدایی (Primitive) شروع شده است. به این دلیل نام این علم Anthropology شده است چرا که به انسان پیچیده قائل نیست، بلکه انسان را گونه های مختلفی از یک ساختار می بیند. حتی اگر مکتب انسان شناس ساختاری هم نباشد، به تفاوتی قائل نیست. اینجا باز می توان سوالی مطرح کرد که آیا قرآن در مورد یک مسیر رو به کمال نوع انسان صحبت کرده است؟ آیا در قرآن و سنن الهی ـ بر اساس آن ابرقانونی که گفتم انسان رو به کمال می رود ـ آیا این یک نوع فلسفه تاریخ را در مورد انسان رقم می زند که نوع انسان ـ نه اشخاص ـ به مثابه بخشی از جهان خلقت رو به کمال می رود؟ بنابراین انسان هایی که در مرحله Primitive زندگی می کنند در مقایسه با انسان هایی که به یک دوره پیش رفته تری مربوط هستند، نقصان دارند؟ آیا قرآن به چنین چیزی قائل است؟ یا قرآن الگویی ارائه می دهد که در هر دوره ای انسان رو به کمال یا نقصان برود[9]؟ الان مدرنیسم در مورد کل انسانها پیش آمده است، آیا بر این اساس می توانیم بگوییم این جزء سنن الهی بوده است که انسانها به منظور تعالی و رشد به دوره مدرنیسم راه یابند؟ یا مانند سنت گرایان معتقد باشیم که دوره سنتی، برهه کمال بوده و با مدرنیسم وارد دوران نقصان شده ایم؟ راجع به موضوعات فوق حرف های زیادی زده شده اما از منظر این پروژه می تواند مورد بحث قرار گیرد.

یکی از مسائل مهم همه جانبه دیدن پیشرفت است. اگر نتوان تمام جنبه های پیشرفت را تدارک کرد، اولویت ها کدام هستند؟ آیا در صدر اسلام مسلمانان در تمامی جهات پیشرفت کردند؟ آیا پیشرفت علمی نیز مشاهده می شود؟ پیشرفت تکنولوژیک و اقتصادی هم می بینیم؟ آیا آن دوران، زمان ابتلاء و انقطاع بوده که می بایست رد می کردند تا وارد مرحله بعدی شوند؟ اگر آن دوره، دوران ابتلاء بوده است نمی تواند به عنوان یک الگو برای کل تاریخ در نظر گرفته شود.

 

چگونه می توان با بهره گیری از سنت های الهی به حل معضلات و مشکلات جامعه شتافت؟

باید جدا جدا مورد بررسی قرار گرفت و معضلات اجتماعی را با مراجعه به کارشناسان آن مورد مداقه قرار داد.  

 

شما چه افرادی را برای شرکت در مصاحبه ها و نیز نشست های علمی در زمینه رابطه سنت الهی و مسأله پیشرفت معرفی می کنید؟

اگر شما با یک سری اندیشمندان مذهبی موافق و هم عقیده مصاحبه کنید خیلی چیز زیادی روشن نخواهد شد. من فکر می کنم علاوه بر موافقان، با افرادی مصاحبه کنید که اصلاً با این نگاه مخالف هستند. در این صورت مخالفان می توانند مطالبی بیان کنند که موافقین بعداً بتوانند بر اساس آن خط مشی هایی را تعیین کنند. به عنوان نمونه آقای ناصر فکوهی در زمینه انسان شناسی مناسب می باشند.

 

 



[1]. «وَ إِذا قیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ/ و چون به آنان گفته شود: در زمین فساد مکنید، می‏گویند: «ما خود اصلاحگریم».

[2]. بهوش باشید که آنان فسادگرانند، لیکن نمی‏فهمند.

[3]. این نسبت باید سنجیده شود، شکاف ها و زاویه هایش گرفته شود و در یک راستا قرار گیرد.

[4] . در این قسمت، دکتر پاکتچی به سنت های دوازده گانه که برای مصاحبه در اختیار ایشان قرار داده شده بود اشاره و بحث خود را مبتنی بر آن ادامه دادند.

[5] . اشاره به آیات 57 سوره بقره، 160 سوره اعراف و 80 سوره طه که خداوند پس از خلاصی بنی اسرائیل از دشمن، منّ (شیره لذیذ و مخصوصی که از درختان به دست می آید) و سلوی (پرنده ای شبیه به بلدرچین) بر آنها نازل کرد. 

[6] . البته این موارد در فلسفه انسان شناسی مورد بحث قرار می گیرد، چرا که یک آنتروپولوژیست درگیر چنین سوالی نمی شود.

[7] . Pragmatic.

[8] . مارسل موس چنین دیدگاهی داشته است.

[9] . منظور من کل نوع انسان است ولذا قوم عاد و ثمود را با اعراب مقایسه نمی کنیم که پیشرفته تر بوده اند. 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی