سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه


بگو... بسم الله الرحمن الرحیم

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست...

رشته علوم قرآن و حدیث

جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۷:۲۰ ب.ظ

با تشکر از دوست عزیزم آقای اخوان که زحمت این نوشته را کشیدند و آن را خلاصه کردند.

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه معارفه کد 92 دانشجویان رشته علوم قرآن وحدیث

دکتر احمد پاکتچی

18/9/92

مروری بر رشته علوم قرآن و حدیث، از آغاز تأسیس تا کنون، جایگاه آن در حوزه و دانشگاه و اهداف این رشته

-       آقای شجاعی : بسم الله الرحمن الرحیم. جلسه ای که در خدمت شما هستیم، سلسله جلساتی است تحت عنوان «سلوک علمی دانشجویان» با اساتید مطرح علوم قرآن و حدیث تا دانشجویان ضمن آشنایی با اساتید برجسته رشته، ذهنیتی نسبت به رشته و جایگاه آن پیدا کنند.

 

در این جلسه قصد دارم مروری داشته باشم بر اهداف رشته علوم قرآن و حدیث، طبعاً از منظر خودم. ما سالهاست که در کنار پرداختن به رشته، مشغول دفاع از رشته نیز هستیم!

جایگاه علوم قرآن و حدیث در حوزه

در کنار علوم قرآن و حدیث، دو رشته دیگر در دانشکده الهیات دانشگاه امام صادق (ع) حضور دارند. فقه و فلسفه. رشته فقه و اصول از قدیم در حوزه به طور جدی وجود داشته است. به همین دلیل ساز و کار روشنی دارد. فلسفه هم نه در حد فقه و اصول، در برخی مدارس دنبال می‌شده است. فلسفه و فقه، مکاتب روشن، روش‌های مشخص و متون درسی منقّحی در حوزه‌ها داشته‌اند. اما علوم قرآن و حدیث چنین جایگاهی را در حوزه نداشته است.

در بحث تفسیر، حرکت علامه طباطبایی (ره) در قم و نیز آیت الله خوئی در نجف، در مسیر جریان حوزه نبوده، اگر نگوییم خلاف جریان بوده است. افرادی سعی می‌کردند آیت الله خوئی (ره) را متقاعد کنند که درس تفسیر، به مقام فقاهتی ایشان لطمه وارد می‌کند.

در بحث حدیث، در حوزه های علمیه کلاس درسی برای متون حدیثی نظیر کافی، نهج البلاغه و ... وجود ندارد. حتی دروس علم الحدیث لازم برای اجتهاد و فقاهت، مثل رجال و درایه هم به مطالعه خود طلبه واگذار می‌شده است.

همه می‌دانیم که هیچ علمی نمی‌تواند ادعای دینی بودن داشته باشد و قرآن و حدیث را نادیده بگیرد. اساساً بدون قرآن و احادیث، «علم اسلامی» معنا پیدا نمی‌کند. فقه به عنوان یک علم اسلامی، مبتنی بر آیات و روایات است. علمای ما هم همگی به این مسئله تفطن داشته‌اند. بنابراین نباید معنای چنین دیسیپلینی[1] را در حوزه، بی توجهی به جایگاه قرآن و حدیث بدانیم.

پس منظور چیست؟ چرا علوم قرآن و حدیث در حوزه، محور دروس قرار نگرفته است؟

جواب آن است که در حوزه، علوم و معارف اسلامی بر سه قسم آموزش داده می‌شوند :

1.     علومی که حتماً باید استاد دید :

این گونه علوم دارای شیوه استدلال اند و برای آن‌ها کلاس و درس تعریف می‌شود. طلاب سر کلاس می‌روند و با نحوه استدلال کردن در آن درس آشنا می‌شوند و کم کم ملکه اجتهاد در آن علم را به دست می‌آورند. مانند درس فقه، درس فلسفه، درس اصول و ... .

2.     علومی که اطلاعات دائرۀ المعارفی اند :

برخی علوم از مقوله اطلاعات فرض می‌شدند که فقط باید بلد باشیم. اطلاعات دائرۀ المعارفی. هیچ کس نمی‌نشیند یک دور دائرۀ المعارف را از اول تا آخر بخواند!

مثلاً این مطلب که یونس بن عبدالرحمن در این سند آیا ثقه است یا نه، سر کلاس رفتن ندارد. باید به کتب رجالی نظیر رجال نجاشی، الفهرست طوسی، یا مثلاً معجم الرجال آیت الله خوئی رجوع کنیم. اگر برای رجال کلاس بگذاریم و بیاییم در آن تک تک رجال را بررسی کنیم، آیا چیزی از دل آن در می‌آید!؟

این نوع نگاه به علوم قرآن و حدیث، عملاً آن را تبدیل می‌کرد به یک سری اطلاعات؛ نه یک علم که نیاز به استاد و کلاس داشته باشد. همیشه در حوزه برخی افراد وجود داشته‌اند که به داشتن اطلاعات وسیع رجالی معروف بوده‌اند و هر کس مسئله ای رجالی برایش پیش می‌آمده، از این افراد می‌پرسیده است.

3.     علومی که جنبه مهارتی دارند :

بخشی از علوم قرآن  و حدیث اطلاعات دائرۀ المعارفی فرض می‌شد. بخش دیگر، روش‌ها و علومی بود که با فقه مشترک است و پیشاپیش یاد گرفته می‌شده است.

شاخص این مورد، «تفسیر» است. آنچه برای تفسیر قرآن لازم است، چیست؟ صرف و نحو لازم است که کلاس می‌رویم. لغت و مفردات لازم است که کلاس رفتن ندارد، بلکه باید به کتب لغت نظیر مفردات راغب و ... مراجعه کرد. بلاغت که کلاس رفته‌ایم، مختصر و مطول و ... می‌خوانیم. برخی آیات هم که فقهی‌اند و برخی کلامی که دروس لازم هر کدام را گذرانده ایم. پس اگر بخواهیم درسی به اسم تفسیر در حوزه بگذاریم، در این کلاس قرار است چه چیزی آموزش داده شود؟ به همین دلیل، تفسیر هم از برنامه درسی حوزه خارج می‌شود و حداکثر جلسات تفسیر تبدیل می‌شوند به چیزی شبیه «گعده»! یعنی اگر بنده تأملات بیشتری روی آیات داشته‌ام، می‌آیم آن را برای شما مطرح می‌کنم. اما هدف، آموزش شیوه علمی جدیدی نیست.

تفسیر یک «مهارت» است که باید سر درس تفسیر استاد حاضر شد و عملاً از او شیوه تفسیر کردن را آموخت. دقیقاً مانند شاگردی که کنار دست اوستا آهنگر خود کار می‌کند و عملاً آهنگری را یاد می‌گیرد.

این بود سابقه علوم قرآن و حدیث در حوزه.

           

جایگاه رشته علوم قرآن و حدیث در دانشگاه : از بدو تأسیس تا کنون

ابتدا که دانشکده الهیات در دانشگاه تأسیس شد، دو رشته را در بر داشت : معقول و منقول. در گرایش معقول، فلسفه و کلام می‌خواندند. در گرایش منقول، فقه خوانده می‌شد و در کنار آن، سایر دروس منقول دیگر. برخی اساتید فقه خوانده از حوزه به دانشگاه آمدند و در دانشکده الهیات مشغول به تدریس شدند. اساتیدی مانند : مرحوم محمود شهابی، محمد سبزواری، مرحوم مشکات و .... این افراد حتی وقتی دست به قلم می‌شدند، آثاری شبیه کارهای قبلی می‌آفریدند. کتابی است با عنوان «أصول رشاد» از استاد محمد رشاد که اصول را به زبان فارسی و به صورت شسته رفته بیان کرده است. به دوستان توصیه می‌کنم اگر کتابی در علم اصول به زبان ساده و موجز می‌خواهند، به این کتاب مراجعه کنند.

نوبت به تأسیس رشته علوم حدیث شد. اولین کار آن بود که مانند رشته فقه و فلسفه، متونی تولید شود. مرحوم مدیر شانه چی، استاد دانشگاه فردوسی مشهد می‌آیند و بر مبنای کتب رجال و درایه موجود، مانند درایه شهید ثانی، مقدمه ابن صلاح و ... متنی روان و فارسی در رجال و درایه می‌نویسند. در واقع اولین دانشگاهی که رشته علوم حدیث را تأسیس کرد، دانشگاه فردوسی مشهد بود.

سپس به تأسیس رشته علوم قرآن رسیدیم. برای تولید متن در این رشته، اساتید سعی کردند بر مبنای الإتقان سیوطی، تاریخ قرآن ابو عبدالله زنجانی (که خود تقلیدی از تاریخ قرآن نولدکه بود) و برخی کتب دیگر، متونی در زمینه علوم قرآن و تاریخ قرآن تألیف کنند. مانند کارهای آقای دکتر رامیار، دکتر حجتی، و ... .

پس از مدتی یک مشکل جدی خودش را به تدریج نشان داد : چرا این متون از اول وارد حوزه نشده‌اند؟ دلیلش آن بود که این متون مشتمل بر اطلاعات دائرۀ المعارفی بودند و اگر بخواهیم این متون را سر کلاس تدریس کنیم، افراد خوابشان می‌برد! مثلاً جناب محمد باقر محقق، کتابی تألیف کردند با عنوان «نمونه بیّنات در شأن نزول آیات». متنی فارسی و روان درباره شأن نزول آیات قرآن، به عنوان متن درسی در رشته علوم قرآن. وقتی این متن در کلاس‌ها تدریس شد، به تدریج اعتراض‌ها بلند شد که این چیزها را خودمان هم بلدیم بخوانیم؛ کلاس آمدن نداشت!

این گونه بود که کم کم دانشجویان این رشته دل زده شدند و پس از مدتی، علمیت این رشته مورد شک و تردید قرار گرفت. از نگاه حوزوی، این رشته جایی بود برای آدم‌های کم استعداد یا تنبل که نمی‌توانند دروس استدلالی و سختی مانند فقه یا فلسفه را بخوانند! لذا دور هم جمع شده‌اند تا خوش باشند!

در این شرایط بالطبع کسانی به دنبال راه حل افتادند. در این میان تلاش شد با استفاده از سایر علوم اسلامی، علمیت رشته بازتعریف شود. در این مسیر دو گرایش عمده را شاهد هستیم :

1.     کسانی که سعی می‌کردند با استفاده از «فقه» علوم قرآن و حدیث را  پیش ببرند. این نگاه برخاسته از نجف بود. کسانی مثل آیت الله خوئی در کتاب «البیان» و مرحوم بلاغی در «آلاء الرحمن». نماینده این جریان در ایران، مرحوم «آیت الله معرفت» بودند و این جریان هنوز هم ادامه دارد که آیت الله سید کمال حیدری در قم، همین مسیر را ادامه می‌دهند.

2.     یک جریان حاشیه ای همیشه در حوزه وجود داشته که می‌توانست حاشیه امنیت خوبی برای رشته علوم قرآن و حدیث به وجود بیاورد. و آن، جریان «اخباری» بود. جریانی که با استدلال و علوم اسلامی مخالف است و همه را بدعت می‌داند و معتقد است باید به قرآن و احادیث بازگردیم.

گرچه این جریان در رشته علوم قرآن و حدیث ایران غالب نشد، اما در سایر کشورهای اسلامی مانند الأزهر مصر، ترکیه، مالزی، پاکستان و ... اتفاقاً جریان غالب در میان اساتید و دانشجویان این رشته است. 

راهی که ما برگزیده‌ایم

در این رشته، ما به دنبال روش‌ها و علومی هستیم که به ما اجازه مطالعه روشمند و مستدل را درباره متن قرآن و حدیث بدهند. اما وقتی پای استدلال و تفکر درباره قرآن و روایات به میان می‌آید، بزرگ‌ترین خطر تفسیر به رأی است. اگر تفاسیر را نگاه کنید یا تفاسیر افراد را بشنوید، می‌بینید مصداق کامل «إنّ سعیکم لشتّی» است! هر کس می‌گوید من آیه را این‌گونه می‌فهمم و اگر از او بپرسی چرا این‌گونه می‌فهمی، می‌گوید نمی‌دانم! اگر روش منظمی وجود داشته باشد، اختلافات به حد معقولی می‌رسد و امکان استدلال و مقاله نوشتن و تحقیق و پژوهش کردن وجود خواهد داشت.

تمام تلاش بنده در همین مسیر است. در این مسیر هم مشکلات و سختی‌های بسیاری وجود داشت و هم مخالفت‌های بسیاری.

بارها شنیده شده اساتید وقتی می‌خواهند به دانشجویان مشورت بدهند برای انتخاب رشته، می‌گویند : شما برو رشته فلسفه یا فقه، یا هر رشته دیگر، تفاسیر و احادیث را خودت می‌خوانی!

تمثیلی از آیت الله باقری کنی، استاد ارجمند همه ما در این زمینه وجود دارد. معروف شده است که ایشان فرموده بودند : رشته علوم قرآن و حدیث، چرخیدن دور استخر است! هیچ وقت وارد خود استخر نمی‌شود!

این اشکال وارد است. اما مربوط به 16 سال پیش است. آن وقتی که رشته چیزی نبود جز اطلاعات دائرۀ المعارفی. اما الآن رشته تغییرات زیادی کرده، روش مند شده است و فارغ‌التحصیلانی با این نگاه جدید بیرون آمده‌اند. ما تمام تلاشمان را کرده‌ایم که رشته را از آن وضعیت عبور دهیم. اطلاعات دائرۀ المعارفی (دور استخری) را به خود دوستان واگذار کنیم و بیشتر، روش‌ها و استدلالات را آموزش دهیم. برای وارد شدن به این استخر، بالأخره باید شنا هم بلد بود!

اگر تمام آنچه که می‌توان از قرآن فهمید، همان است که تاکنون فهمیده‌اند، پس با وجود نرم افزار جامع التفاسیر دیگر نیازی به ما نیست! اما اگر قرار است فهمی جدید داشته باشیم، این فهم باید ضابطه‌مند و قابل نقد باشد. بنده فهمم را برای شما بگویم، شما هم نقد کنی و من بپذیرم. در این صورت است که یک علم شکل می‌گیرد. دروس این رشته باید بتواند ما را مجهز کند به یک شیوه استدلال و تفکر. به عنوان نمونه همین ترم ما با دوستان درسی داریم تحت عنوان «تاریخ تحلیلی حدیث». در این کلاس من نیم ساعت صحبت می‌کنم، بعد دوستان شروع می‌کنند به استدلال و نقد.

آنگاه که چنین علمی شکل بگیرد، دو نوع مخالفت جدید می‌تواند با آن صورت گیرد که دیگر از نوع مخالفت‌های قبلی نیست. مخالفت قبلی آن بود که اساساً رشته علوم قرآن و حدیث بی فایده است!

1.     عده ای می‌گویند : با به روش شما کاری نداریم. شما دارید «حرف نو» می‌زنید و حرف نو یعنی «بدعت»!

همیشه در طول تاریخ افرادی فهمی نو از آیات قرآن داشته‌اند و بر همین اساس دست به تألیف تفسیر قرآن زده‌اند. این همه تفسیر قرآن چگونه نوشته شده است؟ چگونه است که برخی تفاسیر بدون روش حجت اند، اما تفسیر روشمند حجت نیست؟! 

2.     عده ای دیگر نقدشان نقد محافظه کارانه است. افرادی که اصرار دارند بر بی روشی به سبک قدیم و با روش‌های جدید هم آشنایی ندارند و حاضر هم نیستند روش‌های جدید را بیاموزند. مخالفت ایشان نوعی مخالفت «صنفی» است، نه مخالفت علمی.

مخالفت اگر علمی و مبتنی بر استدلال باشد، می‌تواند موجب اصلاح رشته شود و آن را به پیش ببرد.

وظیفه رشته علوم قرآن و حدیث

ما امروز در شرایطی قرار گرفته‌ایم که به این روش‌ها نیازمندیم. دنیا عوض شده و مسائل جدیدی پیش آمده است. اگر نسبت به این تغییرات زمانه بی توجه باشیم، دین مهجور خواهد شد. اگر هم خود را کامل با دنیای امروز منطبق کنیم، هویتمان نابود خواهد شد. شرط موفقیت ما آن است که از مقتضیات زمان و مکان درک درستی داشته باشیم و بتوانیم از قرآن کریم، جواب سؤالاتمان را استخراج کنیم. جواب‌های واقعی! بتوانیم قرآن را «استنطاق» کنیم.

بنابراین مهم‌ترین وظیفه یک قرآن و حدیثی، آن است که بتواند جواب سؤال‌ها را از قرآن استخراج کند. در همه حوزه‌ها. مدیریت، اقتصاد، روان شناسی، فرهنگ و ... .

با آن سیستم اتقانی و حوزوی، ما هرگز قادر نبودیم جواب سؤالاتمان را از قرآن بیابیم و لذا همچنان دور استخر می‌چرخیدیم. اما اگر شنا یاد بگیریم، می‌توانیم برای یافتن جواب وارد این استخر هم بشویم.

20 سال پیش ما بسیار مهجور بودیم و کسی را همفکر خود نمی‌یافتیم. اما امروز فارغ‌التحصیلان متعددی در این رشته بیرون آمده‌اند که همین نگاه را دارند و من بسیار به آینده خوش بین ام.

می‌دانم که شما از من چیز دیگری می‌خواستید و من چیز دیگری گفتم! معمولاً دوستان از ما سؤال می‌کنند که در این رشته چه درس‌هایی باید بخوانیم و ... . این چیزها را خودتان در طول تحصیلتان متوجه خواهید شد. اما مسائلی که خدمتتان عرض کردم، اشکالاتی بود که درون و بیرون دانشگاه بر رشته وارد می‌شود؛ بنابراین لازم بود دوستان در جریان این مباحث قرار بگیرند.

و الحمد لله ربّ العالمین


 

 

 

 

 

                                                      



 Dicipline[1]

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی