سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه


بگو... بسم الله الرحمن الرحیم

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست...

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غریب الحدیث» ثبت شده است


فصل نهم: چیستی و عوامل تحریف

چیستی تصحیف و تحریف

تصحیف در اصل اشاره به گونه‌هایی از آسیب در نقل است که از انتقال کتبی و بر اساس تکیه بر متون نوشتاری -بدون آنکه شنیداری رد میان باشد- برخاسته است. محدثان در تصحیف، تحریف را ناظر به مواردی دانسته اند که واژه یا عبارت با تصرفی در اصل رو به رو شده باشد و در مقابل آن لحن را ناظر به خطاهای تلفظی چون تخفیف و تشدید یا اعراب نابجا دانسته‌اند. ابوسعد سمعانی، تصحیف را به خطا در نقطه‌گذاری و تحریف را به خطا در شُکل بازگردانده است، از آن پس این تعریف فراگیر شده است. در کتاب حاضر تصحیف به معنای تغییرات در ضبط کلمات که در آن خطا از نوشتار برخاسته باشد، لحن به تغییرات در ضبط کلمات از حیث حرکت‌گذاری  و اعراب، و تحریف به معنای هر نوع "تغییر" به کار رفته که ناشی از تصرف در تلفظ یا نوشتن کلمات یا ترکیبی از کلمات باشد. بر این نسبت تحریف نسبت به تصحیف و لحن عموم مطلق است. تقسیماتی نیز در بین محدثان در مورد تصحیف صورت گرفته که در کتاب به آنها اشاره شده است.


گذاری بر علقه‌ها و انگیزه‌ها


فصل هشتم: دوام سنت غریب الحدیث

بی‌تردید سده سوم هجری اوج درخشش علم غریب الحدیث و تألیف در این باب است. در این باره ابن قتیبه معتقد بود که پس از کتاب ابوعبید و تکمله ابن قتیبه بر این کتاب، مجال سخنی فراتر در باب غریب الحدیث نمانده است. این جمله در عمل سرنوشت دانش غریب الحدیث را رقم زده است.


آثار فراموش شده

همچون آثار ناشناخته غریب الحدیث که در سده سوم از انها یاد شد، برخی نوشته‌ها از سده چهارم نیز در ادامه آن فهرست جای می گیرد از جمله:

غریب الحدیث از ابوبکر ابن درید {د 321ق} صاحب جمهره اللغه



فصل هفتم: تدوین غریب الحدیث در سده سوم

ابوعبید قاسم بن سلام

ابوعبید قاسم بن سلام خزاعی {د 224ق} فقیه، محدث، قاری و لغت‌شناس برجسته خراسانی است که آثار پرشماری از او در حوزه‌های مختلف دانش از او بر جای مانده است. از کسانی چون یحیی بن سعید قطان، معمر بن سلیمان نخعی دانش آموخت. وی در حدود 18 سال در سمت قاضی شهر طرسوس بود. و عملاً ثغور شام به محل تعلیم و تألیف او تبدیل شد. سفرهایی به حجاز و مصر داشته و سال‌هایی را در بغداد گذرانده است.


-        دانش ادبی و زبانی ابوعبید

او در دو مکتب کوفه و بصره به فراگیری علوم ادب از نحو و لغت و غیر آن پرداخت، در شمار استادان کوفی وی نام بزرگانی چون علی بن حمزه کسایی، یحیی بن زیاد فراء، ابوعمرو شیبانی و... در میان استادان بصری‌اش نام کسانی چون ابوزید انصاری، ابوعبیده معمر بن مثنی، اصمعی، نضر بن شمیل مازنی و... دیده می شود که غالباً چهره‌هایی شناخته شده در غریب الحدیث محسوب می شوند.



فصل ششم: تدوین غریب الحدیث در سده دوم

ابوعبیده معمر بن مثنی

ابوعبیده معمر بن مثنی {د ح 210ق} از راویان و لغت‌شناسان بنام در اوایل عصر عباسی است، او از آغازگران تدوین در اخبار عرب بوده و به عنوان چهره‌ای شاخص در روایت اشعار و اخبار عرب شناخته می شده است. وی در بصره می زیسته و از رجال نامداری چون ابوعمبر بن علاء، یونس بن حبیب، قتاده بن دعامه و رؤبه بن حجاج دانش آموخته است، به لحاظ مذهبی ظاهراً متعلق به شاخه‌ی صفریه از خوارج است، تک‌نگاری هایی از وی در لغت مثل کتاب الزرع، کتاب الحمام و... به ثبت رسیده است، کتاب الخیل نیز از وی باقی مانده است. تحلیل‌های فراتر از بحث‌های لغوی و نحوی وی را می توان در کتاب مجازالقرآن وی مشاهده کرد، سرانجام باید از کتاب غریب الحدیث وی نام برد که نخستین اثر در حوزه این دانش محسوب می شود، نوشته‌اند که این کتاب نوشته‌ی کوچکی بیش نبوده ولی اقوالی از ابوعبیده در کتب بعدی غریب الحدیث نقل می شود که بسیاری از آن‌ها برگرفته از درس‌های شفاهی او بوده است.

-        مبانی ابوعبیده در غریب الحدیث

توجه به بافت سخنان در توضیح واژه‌ها و ترکیب‌های غریب در احادیث، پیجویی و اهتمام وی به فرهنگ جاهلی به سبب این که وی از بزرگترین راویان اخبار عرب بوده است، از ویژگی‌ها در کار ابوعبیده است. توضیحات او نشان از تجربه زیستن وی با اعراب و آشنایی با فرهنگ عمومی آن‌هاست. نکته‌ی دیگر در این رابطه توجه وی به ظرافت‌های رسوم در عهد جاهلی بوده است. برخی از نسبت‌هایی که به ابوعبیده به لحاظ مبانی کار می دهند نیز از نظر مؤلف کتاب مورد تأمل است، از جمله دیدگاه منسوب به وی در باب واژه‌های قرآن که اساساً نافی وجود واژگان غیر عربی در قرآن بوده است.


بخش دوم: فهم مفردات و غریب الحدیث

فصل پنجم: فقه الحدیث در دوره آغازین

گام‌های نخست از صحابه در فهم حدیث

بر پایه شماری از روایات فهم برخی از عبارات حدیثی حتی در عصر صحابه دشوار بوده است. علاوه بر احادیثی که قبلاً بدان اشاره شد نمونه‌هایی در احادیث منقول از امام علی ع یافت می شود که در آن، امام به توضیح حدیثی از پیامبر ص پرداخته اند. علاوه بر آن از شماری از صحابه نیز نمونه‌هایی مشابه در توضیح حدیثی از پیامبر یافت می شد، از جابر بن عبدالله انصاری، عائشه، انس بن مالک و... . غالباً این توضیحات صحابه به تبیین مصداق یا بافت اشاره دارند و به ندرت تمرکز بر توضیح مفردات در آن دیده می شود.



فصل چهارم: آثار مکتوب در فقه الحدیث

درگیری محدثان به مسائل اعتبارسنجی و ارزیابی استنادی حدیث در سده های متقدم هجری، به شدت جنبه متن و محتوا را تحت الشعاع قرار داده و به ندرت کسانی دیده می شوند که توجه به متن و فقه الحدیث نزد آنان چشمگیر بوده باشد. یکی از این افراد، ابوعیسی ترمذی صاحب سنن است، او علاوه بر عوامل سندی در گزینش احادیث شرایطی چون مورد عمل فقها بودن یک حدیث را نیز مد نظر قرار می داده، علاوه بر آن آوردن اقوال علما در هرباب در عرض احادیث و توجه به مضامین احادیث از ویژگی های فقه الحدیثی کتاب سنن اوست.



فصل سوم: نسبت میان فقه الحدیث و تفسیر قرآن

عالمان اسلامی در طول تاریخ از دانش فقه الحدیث انتظار داشته‌اند که وظیفه متن‌پژوهی در حوزه مطالعات حدیثی را بر دوش کشد. به بیان دیگر مشترکاً تفسیر قرآن و فقه الحدیث دو علمند که در حوزه فهم متون دینی در دو عرصه قرآن و حدیث بایستی پاسخگو باشند. در این راستا دو سوال مطرح هست، یکی آن که اساساً چه مشابهت‌ها و وجوه اشتراکی میان این دو (حدیث و قرآن) علمای اسلامی را به این مسیر سوق داده است که به موازات علم تفسیر، فقه الحدیث را شکل دهند؟ و سوال دوم این که چه تفاوت‌های بنیادینی وجود دارد که علمای اسلامی در صدد تأسیس دو دانش مستقل (تفسیر قرآن و فقه الحدیث) در عین قرابت اهدافشان برآمدند؟ در ادامه سعی بر این است که به ابعاد این دو سوال مهم پرداخته شود.

فصل دوم: چیستی فقه الحدیث

اصطلاح فقه الحدیث، ترکیبی است از یک مضاف و مضاف الیه که در آن واژه‌ی فقه به معنی لغوی خود و واژه‌ی حدیث به معنای اصطلاحی خود به کار رفته است.

اساساً علوم حدیث با این هدف بنا نهاده شده‌اند که بتوانند پژوهشگران عرصه حدیث را جهت مواجهه با ابعاد گوناگون حدیث به شکل علمی و روشمند توانمند سازند. در همین راستا حدیث‌پژوهان از دیرباز بر پایه‌ی دو بعد و جنبه‌ی مهم در حدیث یعنی "صورت" و "محتوا" به پایه‌ریزی علوم حدیث مبادرت ورزیدند. نتیجه این تلاش‌ها آن بود که برخی علوم چون "درایه" و "رجال"، عهده‌دار بحث درباره‌ی صورت یا شکل حدیث شدند و علمی چون "فقه الحدیث" جهت مواجهه علمی با محتوا و مضمون حدیث پایه‌گذاری گردید. درواقع هر یک از علومی که در حوزه حدیث‌پژوهی شکل گرفتند، به نوعی مکمل دیگر علوم حدیث بوده و سعی داشته‌اند تا از ابعاد گوناگون خلأ دانشی در حوزه حدیث‌پژوهی را رفع نمایند.

دانش فقه الحدیث

فقه الحدیث دانشی است که متصدی فهم احادیث و مسائل مربوط به آن است و می تواند معادلی برای تفسیر در حوزه دانش‌های قرآنی باشد، این دانش از صدر اسلام تا کنون فراز و نشیب‌های بسیاری را در مسیر رشد خود طی کرده است، با این حال تا به آن اندازه که شایسته و نیاز بوده به این دانش پرداخته نشده است. در کتاب حاضر کوشش بر آن بوده است که با توجه به خلأ موجود، از سویی نگاهی نظری به کل دانش فقه الحدیث صورت گیرد و از سوی دیگر، برخی مباحث که مواد آن موجود است، اما مبانی نظری و ساختار آن تدقیق نشده، به بحث نهاده شود.


فصل اول: واژگان فقه و حدیث