مروری بر کتاب فقه الحدیث (با تکیه بر مسائل لفظ) 9
فصل نهم: چیستی و عوامل تحریف
چیستی تصحیف و تحریف
تصحیف در اصل اشاره به گونههایی از آسیب در نقل است که از انتقال کتبی و بر اساس تکیه بر متون نوشتاری -بدون آنکه شنیداری رد میان باشد- برخاسته است. محدثان در تصحیف، تحریف را ناظر به مواردی دانسته اند که واژه یا عبارت با تصرفی در اصل رو به رو شده باشد و در مقابل آن لحن را ناظر به خطاهای تلفظی چون تخفیف و تشدید یا اعراب نابجا دانستهاند. ابوسعد سمعانی، تصحیف را به خطا در نقطهگذاری و تحریف را به خطا در شُکل بازگردانده است، از آن پس این تعریف فراگیر شده است. در کتاب حاضر تصحیف به معنای تغییرات در ضبط کلمات که در آن خطا از نوشتار برخاسته باشد، لحن به تغییرات در ضبط کلمات از حیث حرکتگذاری و اعراب، و تحریف به معنای هر نوع "تغییر" به کار رفته که ناشی از تصرف در تلفظ یا نوشتن کلمات یا ترکیبی از کلمات باشد. بر این نسبت تحریف نسبت به تصحیف و لحن عموم مطلق است. تقسیماتی نیز در بین محدثان در مورد تصحیف صورت گرفته که در کتاب به آنها اشاره شده است.
گذاری بر علقهها و انگیزهها
شایعترین علقههای موجب تحریف، شباهت نوشتاری یا شباهت شنیداری است. در مواقعی نیز پدیده تکرار زمینه تحریف در واژه را فراهم آورده است. گاه همسانسازی متقارب واژهای با واژه مجاور، تحریف واژه به واژهای همریشه، تحریف فعل به فعلی جایگزین از همان ریشه موجب انتقال و تحریف شده است. گاهی نیز ارتباط معنایی دو واژه زمینه انتقال و تحریف را فراهم آورده است. (برای مشاهده نمونه ها به کتاب مراجعه کنید.)
در بحث از انگیزهها، جداسازی مسأله تحریف از وضع امکانپذیر نیست و انگیزهها مشترکند. مهمترین انگیزه در تحریف، گرایشهای فرقهای در اصول دین یا فروع است؛ این انگیزه گاه به صورت دفاع از مذهب خود و گاه حمله به مذهب مخالف خود نموده است. انگیزه مهم دیگر، آشنایی زدگی نسبت به یک آموزه فرقهای است که راوی را ناخودآگاه به سوی خوانشی آشناتر، اما خطا سوق داده است. قراردادهای اجتماعی نیز از جمله عوامل ناخودآگاه مؤثر در تحریف بوده است؛ این نکته را هم باید توجه داشت که بخش مهمی از موارد تحریف، در جریان استنساخ روی نموده است. مسأله آسیبشناسی استنساخ از سوی پژوهشگران عرصه نسخهپژوهی نیز مورد توجه بوده است.
رویارویی محدثان با تحریف
رخداد گونههایی از تحریف که لحن خوانده می شده، برای نقادان حدیث امری قابل انتظار و هم قابل تحمل بوده است. اصلاح لحن درباره مصحف شریف، امری کاملاً معمول بود و عالمان حساسیت بسیاری در این باره نشان می دادند، اما درباره حدیث، اختلافی آشکار وجود داشت و این به تفاوت اساسی در ماهیت این دو منبع بازمی گشت. در اواخر سده دوم هجری، نسبت به اصلاح لحن نگاهی مؤکدتر دیده می شود، از نیمه اخیر سده 3ق، ضوابط ظریفتری درباره اصلاح لحن خطا پدید آمده است. در سده 4ق، ابن خلاد رامهرمزی، اصلاح لحن در حدیث را "واجب" و وجوب آن را آشکار شمرده است. همواره گفتگو در این باره در کتب علم الحدیث دوام داشته است، گاه برای برخی فقیهان مانند ابن حزم نیز حفظ صورت اصلی به عنوان رویه برگزیده مطرح بوده است.
مسأله تحریف در منابع علم الحدیث
مبحث علل الحدیث که از نیمه اول سده 3ق مورد توجه قرار گرفته، ارتباط تنگاتنگی با مسأله تحریف داشته است، در باب "علت" در حدیث، بیشتر اسانید مورد توجه پردازندگان به علل الحدیث بوده است تا متن حدیث. حاکم نیشابوری در اواخر سده 4ق به گونهشناسی علل حدیث پرداخته است، (رک: کتاب ص 280). افزون بر مباحث علل الحدیث، در کتب مصطلح الحدیث به گونههایی مشخصتر از تحریف نیز پرداخته شده است. اصطلاحات مُصَحَّف، مُدرَّج، مقلوب مضطرب و... در مباحث مصطلح الحدیث، در این موضوع قرار می گیرند.
تألیف در باب تحریف
آثاری در نقد تحریف در احادیث از سدههای 3 و 4ق آغاز شده است که هیچیک از آن آثار باقی نمانده است. از جمله احمد بن محمد برقی {د 280ق}، ابوالقاسم کوفی {د 352ق} در این باره کتاب داشته اند. در نیمه دوم سده 4ق پندین کتاب از کسانی چون ابواحمد عسکری {د 382ق}، ابوالحسن دارقطنی {د 385ق} ابوسلیمان خطابی {د 388ق} نوشته شده است. در سدههای میانه و متأخر نیز شاهد آثاری هستیم که برای مشاهده عناوین و مشخصات آن کتب به کتاب مراجعه فرمایید.