مروری بر کتاب فقه الحدیث (با تکیه بر مسائل لفظ) 10
فصل دهم: تحریف در مقیاس کلمات
تصحیف مبتنی بر نقطه
درباره نوشتار عربی در سدههای نخست هجری، این نکته روشن است که نقطه در آغاز،در این خط وجود نداشته و با وجود آغاز کاربرد نقطه از اواخر سده نخست هجری، تا سده پنجم هجری همچنان استفاده از نقطه در نوشتار محدود بوده است. اگر حرف عربی را با حذف نقطهها در نظر بگیریم، کلاً 15 حرف پایه وجود دارد که باید همه نیاز خط عربی را تأمین کند؛ از این میان 6 پایه یگانه و 9 پایه مشترک هستند و 13 حرف با نقطه ساخته شدهاند، بنابر این مسأله نقطهگذاری به دو شکل در مواجهه با نسخههای کهن، منجر به تغییر حروف می تواند بشود، بر این اساس مثال هایی در باب تبادلهای نقطهای در کتاب زده شده است (عروس/عروش – تنعر/تیعر – تختموا/تخیموا و...- دغر/ذعر – رمازه/زماره و...)
تصحیف مبتنی بر پایه حروف
طیف گستردهای از تصحیفات رخ داده در احادیث از حد جابجایی نقطه فراتر رفته و در آن پایه حروف به سبب شباهت به یکدیگر تبدیل شده اند، در ادامه مثالهایی از تبدیل این پایه ها که می تواند با تصرفاتی در نقطهگذاری نیز همراه باشد، آورده شده است.
- تبادل میان پایه بـ و عـ
- تبادل میان پایه بـ و لـ
- تبادل میان پایه ب و ن
- تبادل میان پایه حـ و عـ
- تبادل میان پایه حـ و فـ
- تبادیل میان پایه حـ و مـ
- تبادل میان پایه "د" و "ر"
- تبادل میان پایه حـ و مـ
- تبادل میان پایه "د" و "و"
- تبادل میان پایه "ر" و "و"
- تبادل میان پایه عـ و قـ
تحریف ناشی از تشابه آوایی
در انتقال شفاهی حدیث، وجود برخی شباهتهای آوایی می توانست موجب بروز اشتباه و تغییر کلمه بر اساس تشابههای آوایی گردد، با این حال سهم تشابه آوایی نسبت به تشابه نوشتاری به نحو قابل ملاحظهای محدود است. این انتقال شفاهی شاید در دو سده اول بیشتر قابل انتظار باشد ولی در سدههای بعدی نیز سنتی به عنوان املاء حدیث نیز به شکل دیگری از انتقال شفاهی بهره می برد. این سنت موجب پدید آمدن طیفی از کتب حدیثی در میان اهل سنت و هم امامیه با عنوان عمومی امالی یا مجالس شده است. فارغ از انتقال شفاهی حدیث، یک سنت استنساخ نیز می توانسته است موجب تصرفاتی در احادیث شده باشد، (سوق الوراقین و ...) . در مجموع می توان گفت که به سختی و ندرت می توان نمونههایی را نشان داد که با قاطعیت بتوان تبدیل آنها را ناشی از تشابه آوایی و نه نوشتاری دانست.
تصحیف در سطح حرکات
روایات پرشماری نشان می دهد که در دو قرن نخست اسلامی، بسیاری از راویان حدیث آگاهیشان به قواعد عربیت ضعیف بوده و در سخن گفتن به "لحن" گرفتار بودهاند، این مسأله حتی به موالی عجم محدود نبوده و در بین افرادی حتی از تابعین عربتبار بصره و کوفه هم مطرح بوده است. این گستردگی ابتلا به لحن، موجب تسامح درباره لحن و پذیرش نسبی آن میان نقادان حدیث گردیده است. البته به تدریج با محوریت یافتن نوشتار در ضبط حدیث، لحن به عنوان یک مسأله اهمیت خود را از دست داده و مسأله تحریف اهمیت یافته است، هرچند در مواردی لحن خود را در کتابت نیز نشان می داد. حتی در مواردی فقدان حرکت گذاری به راوی این امکان را می داده که خوانشهای پیشنهادی خود را در حد ظرفیت نوشتار مطرح کند. (برای مشاهده نمونهها رک: کتاب)
قلب، زیادت و نقصان حروف
علاوه بر موارد ذکر شده درباره تصحیف یک حرف از واژه، گاهی تصحیف ناشی از جابجایی حروف در ترتیب، یا ناشی از زیادت و نقصان حروف است. در مورادی هم می توان جمع میان هر دوگونه تصحیف، یعنی تصحیف به قلب و تصحیف به ابدال حرف را همراه با یکدیگر در یک حدیث بازجست. (برای مثال رک: کتاب) مورد دیگر در این زمینه، دوران امر میان زیادت و نقصان یک حرف در میان واژه است. (رک: کتاب) گاه نیز تصحیف میان کلمات حاصل به هم ریختن فاصله میان دو واژه در حدیث است.
ابدال کلمه به کلمه
بخش مهمی از تصحیفات را مواردی تشکیل می دهند که در آن نه در حد جابجایی حروف، بلکه کلیت کلمه به کلمهی دیگری تبدیل شده است که می تواند خودآگاه و مصداقی از وضع و جعل باشد و یا ناخودآگاه و مصداقی از خطا بوده باشد. بخشی از این موارد بدون شک برخاسته از زمینه اعتقادی راوی حدیث است. باید اضافه کرد که نوعی از تحریف کلمه به کلمه در مواردی دیده می شود که یک باهمایی مشهور و پربسامد، زمینهساز یک سبق لسان شده و در زوجی از واژگان یکی در عبارت حفظ شده، دیگری به واژهای غایب برگردانده شده است. (برای مشاهده نمونهها و توضیحات بیشتر رک: کتاب)