جلسهی دانشجویان ورودی جدید با دکتر احمد پاکتچی – نیمسال اول سال تحصیلی 91-1390
جلسهی دانشجویان ورودی جدید علوم قرآنی و حدیث دانشگاه امام صادق علیه السلام با دکتر احمد پاکتچی – نیمسال اول سال تحصیلی 91-1390
بسم الله الرحمن الرحیم
...حتماً تا الان شما فرصت زیادی پیدا نکردید برای آشنا شدن با رشته،برای این که خب احتمالاً هنوز حجم زیادی از دروستون را دروس مقدماتی تشکیل می دهند و ظاهراً فقط یه دونه درس تخصصی داشتید تا الان، طبیعتاً فعلاً شما در حد شنیده ها با رشته بیشتر سروکار داشتید، ... کلیت رشته را خب حتماً شما باهاش تا حدی آشنا بودید، جذبتون کرده که انتخاب کردید ولی در مجموع علوم قرآن و حدیث در بین رشته های الهیات بیشتر متولی مطالعه در خود نصوص دینی است، حالا در مقایسه با به خصوص دو رشتهی دیگری که ما توی این دانشگاه داریم یعنی فقه و اصول، فلسفه و کلام که بیشتر به دنبال علمی مستنبط از نصوص دینی هستند، ما این جا توی علوم قرآن و حدیث بیشتر به دنبال خود نصوص و ممارست با خود نصوص هستیم، این البته یه محاسنی داره و یه مشاکلی، معایب که اصلاً نداره، عرض کردم محاسن و مشاکل، حسنش اینه که خب، خیر و برکتش از همه جا بیشتره دیگه، چه چیزی بهتر از این که آدم روزگارش را با قرآن بگذرونه و با احادیث پیامبر و اهل بیت علیهم السلام، توفیقی از این بالاتر نیست، ولی مشکلاتی هم برای خودش داره، کسانی که گاهی اوقات از بیرون رشته را نگاه می کنند ممکنه احساس بکنند که علوم قرآن و حدیث آسونترین رشتهی الهیاته، وقتی مثلاً مقایسه می کند با فلسفه، می گن خب فلسفه که خیلی سخته، اسمش روشه، فقه و اصول هم خب بالاخره این همه آدم باید فقه بلد باشه اصول بلد باشه؛ علوم قرآن و حدیث هم خوبه، این جا دور هم هستیم! و بالاخره یه درسی می خونیم؛ خود این نگاه گاهی اوقات توی دوستانی که ما در طول سالها باهاشون سروکار داشتیم باعث شده بعضی ها حتی یه همچنین تصمیمی بگیرند که بگن خب ما می رویم یه رشتهی دیگه را انتخاب می کنیم و تفسیر و این ها را هم خودمون می خونیم، یه همچنین تلقیای گاهی اوقات بعضی از دوستان دارند ولی مطمئن باشید که این تلقی مبتنی بر سوء تفاهمه، درست برعکسِ اون نگاه بیرونی، اون در باغ سبزی که ممکنه از بیرون وجود داشته باشه که فکر کنند این رشته رشتهی آسونیه، برعکس بنده می خوام عرض کنم که این رشته مشاکلش خیلی زیاده و برای این که توی این رشته آدم باسواد باشه و به هرحال حرفی برای گفتن داشته باشه زحمت بسیار زیادی باید بکشه، توی رشته های دیگه، مثلاً توی فلسفه یه نفر اگر یه دوره خوب شفا بخونه، یه دوره خوب اسفار بخونه واقعاً فلسفه بلده دیگه، یعنی می تونه ادعا بکنه که به هرحال من فلسفه را یه تسلط نسبی روش دارم، توی فقه اگر یه نفر یه دوره خوب شرح لمعه بخونه، یه مکاسب بخونه و این ها، واقعاً می تونه بگه من یه تسلط نسبی روی مسائل فقه دارم، ولی من هیچ کتابی را توی علوم قرآن و حدیث نمی شناسم که اگر شما دو تاش را سه تاش را پنج تاش را بخونید بگید که من یه تسلط نسبی روی مباحث علوم قرآن و حدیث دارم، این خودش بزرگترین مشکل این رشته است، یعنی باید توی این رشته خیلی خوند، خیلی زحمت کشید، متون تفسیری را باید باهاشون مأنوس شد، متون حدیثی را باید باهاشون مانوس شد، مقدار زیادی باید قرآن خوند، بنده خودم حافظ قرآن نیستم ولی خب خیلی از قرآن را آدم باید حفظ باشه! خیلی باید با قرآن مانوس باشه، باید زیاد قرآن را بخونه و طبیعی است برای این که آدم بتونه توی این رشته به یه موفقیتی دست پیدا بکنه باید خیلی زحمت بکشه و خیلی کار بکنه، اجمالاً، یعنی اگر من با رشته های دیگه بخوام مقایسه بکنم، عرض می کنم که راه سختی را انتخاب کردید و دقیقاً به همین دلیل هست که باید خیلی مواظب سیر مطالعاتیتون و مواظب چگونه صرف کردن وقتتون و این ها باشید و از دقیقه دقیقهی وقتتون استفاده بکنید، چون سنتون یه خرده بره بالاتر مشغلهتون یه خرده بیشتر بشه، دیگه فرصت خیلی از مطالعهها را پیدا نخواهید کرد، چند تا خصوصیتی که به هرحال من می تونم راجع به رشته عرض بکنم اینه که رشتهی علوم قرآن و حدیث یه مقدار جدید هست به نسبت به دیگر رشتههای الهیات؛ موضوعاتش جدید نیستا، موضوعاتش از اول بوده ولی به عنوان یک رشته و به عنوان یک علم نسبتاً جدیده، خود این جدید بودن یه خرده کار شما را سخت می کنه، مقدار زیادی احتیاج به آشنایی با منابع داره و باید با طیف وسیعی از منابع آشنا بشید، چیزی که اصلاً توی رشتههای دیگهی الهیات وجود نداره و خیلی ممارست و ور رفتن می خواد، یعنی دائماً شما باید با این ها ذهنتون انس بگیره، درس خوندن 20 درصد کاره، 80 درصد کار ور رفتن با متون و سروکار داشتن باهاش و مانوس شدن باهاشه، بده راجع به یه موضوعی یه حدیثی بخونند اصلاً ما تا حالا نشنیده باشیم، از اون بدتر اینه که یه آیهای بخونند، بگیم مثل بعضی ها که گفتند ما انگار تا حالا این آیه را نشنیده بودیم، شنیدید حتما، بله، (إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ (زمر-30)) را وقتی خوندند موقع وفات پیامبر بعضی گفتند که عه ما نشنیده بودیم تا به حال این آیه را، این هم خیلی بده آیههایی باشه ما تا حالا نشنیده باشیم، نمی گم قرآن را حتماً باید حفظ باشیم ولی نمی شه که یه کسی رشتهاش علوم قرآن و حدیث باشه بعد بگه ما این آیه را تا حالا نشنیده بودیم، بنابر این کار سختی در پیش دارید، راه دشواری در پیشه و به هرحال از الان باید کمر همت را خیلی سفت و محکم دوستان ببندند تا ان شاء الله قرآن شناسان و حدیث شناسان برجستهای از آب دربیایند بیرون؛ نمی خوام من روضه بخونم، اگر دوستان سوالی دارند بفرمایید من توضیح بدهم خدمتتون، بفرمایید.
- برای شروع باید چی کار بکنیم؟
ببینید سوالتون خیلی سوال کلیایه، تمهیداتی خب اندیشیده شده برای این، شما الان دروسی هست که به هرحال روش کار شده، برنامهی درسیای هست که ما طبق اون برنامهی درسی مسیر شما را، خود گروه هماهنگ می کنه مسیر شما پیش خواهد رفت، در کنار اون یه سری کارهای پژوهشی و این ها هست که اون هم توی برنامهی کاری شما خواهد بود به خصوص در دورهی کارشناسی ارشد، ولی اون چیزی که من بیشتر نگرانش هستم، عدم اتلاف وقت شماست، این که بتونید وقتتون را مدیریت کنید، دانشجو ساعت استراحت نداره اصلاً، یعنی نباید به این فکر کنید که مثلاً ما در روز این قدر ساعت درس می خونیم، این قدر ساعت هم استراحت می کنیم همچنین چیزی معنی نداره، وجود نداره، نداریم ما یه همچنین چیزی، اصلاً این را از همین الان از ذهنتون خط بزنید!، ساعت استراحت نداریم، نوع کار فقط فرق می کنه؛ یه کسی رفته بود دید یه عده کارگر ساختمانی دارند کار می کنند، یکی وایستاده، گفت چیه وایستادی؟ گفت آره، من بس که کلنگ زدم خسته شدم، گفت خب کلنگ را بذار زمین بیل را بردار! حالا داستان ما هم همینه، اگر خسته بشیم کلنگ را می گذاریم بیل را برمی داریم، بیل را می گذاریم زمین کلنگ را برمی داریم، ولی کلاً تعطیل نداریم اصلاً یه همچنین چیزی را، برای این منظور هم که بشه یه هماهنگیای را انجام داد خب الان درواقع به صورت یک حرکت خودجوش حمایت شده از طرف دانشکده ما طرح هادیان را داریم، (از ترم بعد؟) از همین ترم بعد یه ماه و نیم دیگه، که ان شا الله سعی می کنیم در قالب همون گروه هم درگیر هست توی اون طرح، و امید بستیم به این طرح، خیلی هم روش کار شده که ان شا الله از طریق اون طرح بشه یه مقدار سامان داد به این مطالعههای دوستان، سیر مطالعاتیشون، اون تمرین ها و اون ممارست هایی که باید داشته باشند، من فکر این مجموعه در کنار هم جواب می ده برای مدیریت کردن کار، اما به قول امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: لا رآی لمن لا یطاع! به هرحال هرچی هم که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، هرچی هم که تمهیداتی اندیشیده بشه از دانشکده و طرح هادیان و انجمن علمی و همهی این ها در کنار همدیگه یه همتی از خود تک تک دانشجوها باید وجود داشته باشه برای این منظور و این اصل قضیه است، ما کم نداریم آدم هایی که از بهترین دانشگاه های دنیا فارغ التحصیل شدند و بی سوادند، و کم نداریم آدمهایی که از پرتترین دانشگاه های دنیا فارغ التحصیل شدند و سواد دارند، خود آدم هم باید جوشش داشته باشه، ولی ما هم در قالب دانشکده در قالب طرح هادیان و در هر قالب دیگهای حتی در قالب جلساتی به این شکل نهایت تلاشمون را می کنیم که ان شاء الله.
- هدف چیه از رشته کلاً؟
هدف از علوم قرآن و حدیث؟ بینید علوم قرآن و حدیث درواقع هدفش انجام دادن یه سری کارهای بنیادین، مطالعات بنیادی است که بتونه حوزههای مختلف معارف اسلامی را تغذیه بکنه، الان شما تو این دانشگاه غیر از دانشکدهی الهیات چندین دانشکده هم دارید، معارف اسلامی و اقتصاد، معارف اسلامی و علوم سیاسی ووو... چندین دانشکده هم هست که ندارید ولی نیازش در کشور وجود داره و عملاً هم به هرحال کارهایی از این دست انجام می شه مثل روان شناسی، علوم تربیتی، جامعهشناسی و خیلی حوزههای دیگه، حد یقف نداره، این مباحثی که به خصوص در چند سال اخیر مطرح شده در مورد مسالهی این که درواقع معارف دینی و معارف اسلامی مورد استفاده قرار بگیرند برای بازنگری علوم انسانی، علوم انسانی درواقع با تکیه بر منابع اسلامی بازنگری بشوند، خب این دقیقاً این جاست که این رشته تعریف خودش را پیدا می کنه دیگه، یعنی عملاً من جواب سوال شما را دادم، یعنی هرکدوم از این رشته ها بخواهند بیایند به سراغ بازنگری خودشون، خود به خود سروکارشون به قرآن و حدیث می افته و چون توی اون رشته ها تخصص لازم برای این کار وجود نداره، این نقش را کسانی که تو این زمینه تخصص دارند باید ایفا بکنند، بنابر این اگر رشته های دیگه هر کدوم یه کار دارند برای انجام دادن، شما ده ها کار دارید برای انجام دادن، شما باید جواب همهی این ها را بدهید، کار بسیار سنگینیه، یه کسی می گه من می خوام روان شناسی در احادیث اهل بیت و قرآن را کار کنم، باید بیاد سراغ شما، اون کسی که اقتصاد در اسلام و در قرآن و در نصوص را کار می کنه باید بیاد، ارتباطات هم باید بیاد، همه باید بیایند، بنابر این هدف به نظر من روشنه، هدف اینه که یک فضای تخصصیای فراهم بشه که بتونه خوراک دهی بکنه به همهی حوزه های علمی که به نوعی می خواهند در راستای بحث های تلفیق بین نصوص اسلامی با علوم عرفی فعالیت بکنند، ضمن این که ته ته قضیهاش هروقت که شما احساس غربت بهتون دست بده اینه که هیچ کس به اندازهی کسی که توی این رشته کار کرده، دستش توی قرآن و حدیث باز نیست دیگه، یعنی همیشه شما امکان این که آدم بتونه خودسازی بکنه، خودش را بازنگری بکنه، از نو یه محاسبه النفسی انجام بده برای کسی که با نصوص ممارست داره و آشنایی داره همیشه فضای بهتری وجود داره، یعنی هم خدمت به علمه هم اگر درست همه چیز اتفاق بیفته و رخ بده، هم این که یک سالک هم در عین حال می تونه باشه، به هرحال می تونه هم خودش آدم متدینی باشه و متدین تر و هم این که خدماتی هم ارائه بده به پیشرفت علم، دیگه فکر نمی کنم بهتر از این چیزی وجود داشته باشه، اما عرض کردم این چهرهی بیرونیاشه، این ها به شرط اینه که آدم مسیر را درست بره، بفرمایید.
- ببخشید، مثلاً اگر بخواهیم وارد یه حوزه های دیگری مثل روان شناسی، جامعه شناسی و این مسائل بشیم، علوم قرآن و حدیث بیشتر کمک می کنه به آدم با توجه به این شرایطی که گفتید یا یه رشته هایی مثل فلسفه که بررسی علوم عقلیه، مبناییه، بعد به اون تلفیق علوم اسلامی و انسانی بیشتر می تونه کمک بکنه؛
ببینید من هیچ وقت اخلاقم این نبوده، من خودم طلبه بودم، هم فلسفه خوندم، هم فقه و اصول خوندم، با هیچ کدوم از این ها هم مشکلی ندارم، اخلاقم هم این نیست که بخوام تبلیغ علوم قرآن و حدیث را بکنم و بخواهم ایراد بگیرم از رشته های دیگری که در این جا وجود دارند، رشتههای الهیات از نظر ما همه با همند، همه مکمل اند، تایید یکیاش نفی دیگری نیست اما جواب سوال شما را من می تونم راحت تر از این بدهم و اون اینه که کسی که بخواد یه پیوندی بزنه بین روانشناسی و مثلاً فلسفهی صدرایی باز هم باید یه پیوند سه طرف بزنه، روانشناسیاش که روانشناسیه، فلسفهاش هم که فلسفه است باز هم باید ربطش بده به قرآن و حدیث، یعنی هیچ وقت پای قرآن و حدیث از این وسط کنار نخواهد رفت، شما توی فلسفهی اسلامی هم باز هم در نهایت ارتباط مستقیمی دارید با نصوص دینی، مخصوصاً اگر بخواهید از فضای سنتی بحث های فلسفی فراتر بروید بخواهید وارد حوزههای علوم عرفی بشید، روان شناسی به معنایی که امروز داره توی حوزههای روانشناسی کار می شه یا جامعه شناسی یا ارتباطات، به این شکلش نه در اسفار پیدا می شه، نه در شفا پیدا می شه، نه در جای دیگری، بنابر این خود به خود یه تولید علمی باید اتفاق بیفته، یه علم از قبل تولید شده در این جا وجود نداره، یه تولید علمی باید اتفاق بیفته، در مسیر این تولید علم متون قرآن و حدیث نمی تونند محذوف باشند، کسی نمی تونه این ها را نادیده بگیره، اول و آخر باید بیایند وسط، بنابر این علوم قرآن و حدیث اگر دومی یه پروژه نباشه، سومی پروژه باید باشه، نمی تونه یه پروژهای خالی از این بحث باشه، بالاخره پاش وسطه، اگر کار بخواد درست انجام بشه،
- استاد ببخشید، می خواستم ببینم به غیر از این درسهایی که ما توی دانشگاه می خونیم به صورت واحد برداشتیم، اون سیر مطالعاتی که یه دانشجوی علوم قرآن و حدیث باید داشته باشه، حالا به عنوان این که چندین سال، بالاخره تا آخر عمرش قراره با این متون سر و کله بزنه، اون سیر مطالعاتی باید از کجا شروع بشه به نظر شما که تجربهی زیادی توی این زمینه ها دارید؟
من تقریباً جواب شما را دادم، ببینید این سیر مطالعاتی، یه نسخهی واحد نداره ما بتونیم برای همه مثل دکترهایی که از اول مهرماه، یه قرص آموکسی سیلین و یه استامینوفن نوشتند دو هزار تا ازش زیراکس گرفتند، هرکی می ره توی مطب یه دونه می دهند بهش می ره! ما نمی تونیم یه نسخه بنویسیم برای همه، مثلاً عرض می کنم آقا ممکنه به روانشناسی علاقه داشته باشه، شما ممکنه به تاریخ علاقه خاصی داشته باشید، یه دوست دیگهای ممکنه به جامعهشناسی علاقهی خاصی داشته باشه، حتی تو خود علوم قرآن و حدیث، یکی به تفسیر بیشتر علاقه داره، یکی به حدیث بیشتر علاقه داره، ببینید یه رابطهی تک به تک، حالا این طرح هادیان ان شاء الله اگر بتونیم با قوت اجراش بکنیم حسنش همینه، یه رابطهی تک به تک اون سیر مطالعاتی را مشخص می کنه، ما نمی تونیم بگیم که حالا شما فعلاً برای این که با سواد بشی، این سه هزار تا کتاب را برید بخونید، نمی شه یه هچنین چیزی، قاعدتاً سلیقههای افراد، تواناییهاشون، علاقههاشون با همدیگه متفاوته و سیر مطالعاتی هم فرد به فرد باید تعریف بشه، ولی توی این برنامهای که چیدیم و این برنامهای که داریم، این سیر مطالعاتی قرار داره، غیر از اون حالا بوده تا الان، از این به بعد هم این طوری خواهد بود، به هرحال ما جلسات خصوصی هم گاهی داریم با دوستان، وقتی می بینیم خیلی علاقمند به مطالعهاند، جلسات خصوصی هم باهاشون داریم، سیر مطالعاتی هم بهشون می دهیم، گاهی خود کتاب را هم بهشون می دهیم، می کنیم این کار را، یعنی زیاد نگران نباشید از این بابت، توی شروع یعنی شما تازه مسیر را شروع کردید، توی شروع یه کمی به خودتون زمان بدهید برای این که هم خودتون را پیدا بکنید هم فرصت آشنایی با اساتید پیدا بشه، علاقه ها یه خرده شفاف تر و واضح تر بشوند بعد روی مسیر خودش خواهد افتاد نگران نباشید،
- این رشته چقدر شرایط آدم را فراهم می کنه که قرآن و حدیث را خوب بفهمیم؟ مثلاً یه سری واحدهایی داریم مثلاً تفسیر موضوعی با رویکرد اجتماعی، خب این رشته هم نباشه، ما می تونیم یه سری آیات قرآن را پیدا بکنیم بخونیم، بعد سوالی هم داشتیم بریم از اساتید بپرسیم، یعنی یه سری واحد داریم فقط تفسیر می خونیم، یا نه، چیز دیگری هم هستش؟ اگر بنابر تفسیر خوندن باشه می شه ما فلسفه هم بریم بعد تفسیر هم در کنارش بخونیم، همون اشکالی که اول گفتید.
ببینید من یه لطیفهای را براتون تعریف می کنم، شاید این لطیفه پلهی خوبی باشه برای این که من به سوال شما جواب بدهم، چون ما دائماً با این مساله مواجه هستیم که خیلی ها فکر می کنند که خب این را که خودمون می خونیم، این که احتیاج به درس نداره، یه پسری به سنی رسیده بود که باید سر کار می رفت در زمان های قدیم، مادرش می ره با آهنگر محل صحبت می کنه که آقا ایشون بره وایسه اون جا و آهنگری یاد بگیره، آهنگر داشت قاشق می ساخت، قدیم آهنگرها هرچند وقت یه بار، یه بار چاقو می ساختند یه بار قاشق می ساختند... داشت قاشق می ساخت، یه دونه میلهای را برمی داشت و می ذاشت توی کوره و چند تا پتک می زد پهن می شد و بعد یه دونه سندان داشت می ذاشت روی اون گود می شد و بعد دورش را با قیچی می برید و بعد توی کوره آبش می داد و می شد قاشق، این را تو یه روز به اون شاگردی که تازه تو همون روز آمده بود، گفت که این را این جوری می کنیم و شاگرده هم یه دو سه تا قاشق ساخت دید عه شد! فردا صبح مادرش گفت که بلند شو برو سر کار، گفت دیگه نمی رم، گفت چرا؟ گفت دیگه ارثیهای که از بابام مونده را بده من یه مغازه وا کنم، دیگه می خوام خودم آهنگری کنم، گفت چه طور؟ گفت این طور، توضیح داد قضیه را، خانم که رفت بیرون آهنگره دید گفت پسرت چرا نیامده؟، براش توضیح داد، گفت آفرین به این پسر که یک روزه هم خودش آهنگری یاد گرفت هم به مامانش یاد داد! ببینید کل آهنگری از دید یه نفری که خیلی شتاب زده و از بیرون با قضیه برخورد می کنه ممکنه همین باشه یه پتک می زنیم پهن می شه، یه دونه می ذاریم رو سندان گود می شه، دورش را می بریم می شه قاشق، متاسفانه خیلی از دوستان ما در طول این 10-15 سال گذشته ما ازشون این حرف ها را شنیدیم ولی این واقعیت نداره، و شما وقتی که یه مقداری زمان بیشتری را ان شاء الله با این رشته صرف بکنید آشنا بشید، با دانشجوهایی که کدهای بالاتری هستند سروکار داشته باشید، خواهید دید که نه، یه سری درسهاییه باید گذروند، یه سری دورههاییه باید انجام داد و کسانی که رشتهشون چیزهای دیگریه فقط می خواهند از طریق مطالعه با این رشته آشنا بشوند، هیچ وقت وارد عمق نخواهند شد و همیشه در سطح حرکت خواهند کرد، این را هم بگم یه سری رشته هاست متاسفانه افرادی که از دور با رشته آشنا می شوند احساس می کنند این رشته آسونه، مثلاً ایرانی ها عادت دارند، چون من خودم رشتهام تاریخ هم بوده در یک دورهای از زمان، ایرانی ها عادت دارند شبها که خوابشون ببره یه کتاب خواجهی تاجداری چیزی، دیدید دیگه، بخونند خوابشون ببره، بعد طرف دوتا که از این کتاب ها می خونه احساس مورخ بودن بهش دست می ده، بعد می گه عجب آدم های بیکاری اند، طرف می ره دکترای تاریخ می گیره!، این که رشته نیست که، آدم می شینه خودش حوصلهاش که سر رفت کتاب های تاریخی می خونه یا المیزان می خونه کتاب های تفسیری می خونه، این اشتباهه، این هم یه علمه، یه مسیری داره برای خودش، اون مسیر را باید طی کرد و کسی که اون مسیر را طی نکرده باشه متاسفانه همیشه توی سطح حرکت می کنه، هیچ وقت نمی تونه وارد عمق بشه، حالا شما بگید، یه چیز دیگه می خواستید بگید.
- همون مسیر چی، من می گم انگار واحدمون تفسیره فقط،
مگه بده!؟
- نه می گم اگه تفسیره فقط...
نه، اون تفسیرها کاملاً رو حساب انتخاب شده، مخصوصاً شانسی که شما آوردید اینه که شما موقعی وارد شدید که الان ما داریم برنامهی جدید را اجرا می کنیم، این برنامهی جدید حاصل چندین سال کاره، الان بعضی از دوستان این جا هستند که فارغ التحصیل دوره های قبلی ما هستند، حاصل چندین سال کاره و کاملاً رو فکر این ها انتخاب شده، مثلاً وقتی می گه "تفسیر موضوعی با رویکرد اجتماعی"، شما اون جا یاد می گیرید که اساساً چه جوری می شه به قرآن با رویکرد اجتماعی نگاه کرد، کسی که می خواد یه همچنین تفسیر موضوعی را کار کنه، اساساً سراغ چه نوع آیاتی از قرآن بره، چه جوری باید این آیات را پیدا کنه، چه جوری می شه بین این آیات با مباحث علوم اجتماعی انس و الفت برقرار کرد، دو واحده، یک ترمه، ولی هدف اینه که وقتی این یک ترم را گذراند و این دو واحد را گذراند، از اون به بعد دیگه خودکفا می شه، از اون به بعد خودش قادر خواهد بود این مسیر را ادامه بده، دوباره یه بحث دیگری خواهد بود مثلاً "تفسیر قرآن با رویکرد اخلاقی"، "تفسیر قرآن با رویکرد متون مقدس ادیان"، همین الان ما داریم دیگه این ترم، یک ترم طرف یاد می گیره که اصلاً متون مقدس ادیان چیا هستند، هرکدوم، تورات چیه، انجیلی چیه، اوستا چیه، هرکدوم از این ها چه نوع مطالبی را در بردارند، چه می دونم توحید توی قرآن چه جوری آمده، توی تورات چه جوری آمده، توی انجیل چه جوری آمده، اصلاً اگر ما بخواهیم توی این ها دنبال یه مفهومی بگردیم، چه جوری باید دنبالش بگردیم، چه نوع منابعی در اختیار داریم، تمام شد، یه ترم را که گذروند، از این درس فارغ شده، از اون به بعد اگر درس درست انجام شده باشه، از اون به بعد اون فرد قادر هست به این نوع سوالات جواب بده، ولی دوستانی که ...الان ما این درس را این ترم داریم دوستانی که الان دارند این درس را می گذرانند بعضی هاشون الان ایجا حضور دارند کی می تونه با مطالعه این کار را انجام بده، چند سال باید مطالعه کنه بخواد به همین نتایج برسه؟ بالاخره خیلی وقت ها بعضی از دروس یه میانبرند، یعنی مسیر را برای شما کوتاه می کنند و همهی این ها را صرفاً از طریق مطالعه انجام نمی شه،
- چند درصد از اساتید این توانایی را دارند که این کار را انجام بدهند؟
ببینید، سوال خوبیه، اولاً ما توی ارائهی دروس همهاش تکیهمون روی این نیست که حتماً باید درس توسط گروه ارائه بشه، بسته به موضوع، بسته به زمینهی کار خیلی وقت ها از اساتید گروه های دیگه، دانشکدههای دیگه استفاده می کنیم، ما همین ترم آینده درس تفسیر قرآن با رویکرد اجتماعی را داریم، خب از آقای دکتر مهدوی درخواست کردیم از دانشکدهی ارتباطات که این درس را انجام بدهند، خب هماهنگیهایی هم با ایشون انجام دادیم، می دهیم و مطمئنیم که درس با توانایی بالایی ارائه خواهد شد اما یه واقعیتی را باید در نظر بگیرید و اون اینه که هیچ کس نه بنده نه هیچ کس دیگهای، هیچ کس نمی تونه مثل یه جادوگر یه دونه از این چوب های جادویی دستش داشته باشه بعد بزنه، یه دفعه سی تا استاد تراز اول خلق بشوند و بعد بیایند یه رشتهای را اداره بکنند، ما باید واقعیات را در نظر بگیریم باید توانایی علمی کشور خودمون را در نظر بگیریم، من فقط یه قول را می تونم بهتون بدهم و اون اینه که دانشگاه امام صادق علیه السلام، حالا می دونید که بیرون هم خیلی اسم داره، به هرحال معمولاً توی زمینه های علمی اسمش با ابهت یاد می شه، دانشگاه امام صادق توی رشته های مختلفش از جمله توی الهیات، از نظر اساتید هم در تراز بالایی قرار داره، ولی اگر ضعف هایی هم وجود داشته باشه باید توجه داشته باشیم که به هرحال ما یه سری ضعف هایی را در سطح کشورمون داریم اما در حد کشور جمهوری اسلامی ایران من به شما قول می دهم که دانشگاه ما و گروه ما در موقعیت خوبی قرار داره، بیشتر از این بگم می شه ادعا ولی همین مقداری که دارم بهتون قول می دهم که در سطح خوبی قرار داره، یعنی خیلی وقت ها بوده که دوستان گاهی اوقات مجبور شدند درسی را مهمان بشوند بروند دانشکدهی دیگری، تازه متوجه می شوند که عه، نه بابا، انگار ما خودمون وضعمون خیلی خوبه، تا موقعی که موقعیتی برای مقایسه پیش نیامده ممکنه آدم قدر ندانه، ولی بعد که موقعیت مقایسه پیش میاد می بینه که نه واقعاً ما در موقعیت خوبی قرار داریم، در مجموع، در مجموع،
- بعضاً شنیده می شه که کسی که می خواد قرآن و حدیث را کار کنه می گن باید وارد حوزه های علمیه بشه و دروس را اون جا طی کنه، حالا پاسخ به این چیه یا دانشگاه چه تدابیری را اندیشیده؟
این یه جواب آسون داره، یه جواب سخت، جواب آسونش را من اول عرض می کنم خدمتتون، همینی که الان رو تابلوی اعلانات زدند توی دانشگاه، الان دانشگاه دورههای حوزوی را هم راه اندازی کرده و یه بخشی از همون دروسی که توی قالب دوره های حوزوی داره ارائه می شه، دروس علوم قرآن و حدیث هست دیگه، همین الان درس علوم قرآنی هست، نهج البلاغه هست، ارائه شده، توی حوزه هم همینه، در مورد جواب سخت که عرض کردم این جواب آسونشه، یه جواب سخت هم داره و اون این که یه مطلبی بود من فقط با دو سه کلمه ازش رد شدم، عرض کردم رشتهی علوم قرآن و حدیث، به صورت یک رشته جدیده، واقعیتش اینه که این رشته در دانشگاه سابقهاش بیشتر از حوزه است، یعنی شما اگر سابقهی رشتهی علوم قرآن و حدیث را دنبال کنید می بینید که توی دانشگاه اول این رشته شروع شده بعد به حوزه کشیده شده، برخلاف یه رشته هایی مثل فلسفه و کلام، مثل فقه و اصول که از حوزه شروع شده آمده تو دانشگاه، این یه واقعیته، و من فکر نمی کنم در این مورد دانشگاه خیلی عقب باشه از حوزه، بلکه چه بسا که ممکنه در این مورد تو دانشگاه توانایی های بیشتری وجود داشته باشه، بنابر این من شخصاً زیاد نگران این مساله نیستم.
- اگر بخواهیم یه مقایسهای بین رشته علوم قرآنی در این دانشگاه با دانشگاه رضوی بکنید، محاسن و معایب و چه فرقهایی با هم می کنه...
از من نخواهید یه همچنین مقایسهای را انجام بدهم برای این که از قدیم گفتند هیچ ماستبندی نمی گه ماست من ترشه! دوستان دانشگاه علوم اسلامی رضوی همه رفقای ما هستند، خود بنده مکرراً اون جا کارگاه و جلسات و فلان و این حرف ها داشتم، اون ها هم دارند خیلی خوب کار می کنند، من نباید یه همچنین مقایسهای را انجام بدهم، یه فرد بی طرف باید این کار را انجام بده،
- شما آشنا هستید دیگه به هردو جا
بله، عرض کردم، خب اون ها هم کارشون درسته، اون ها هم دارند کارشون را درست انجام می دهند ولی قضاوت کردن در مورد این که کدوم کار سطحش بالاتره را اشخاص ثالث اند باید انجام بدهند، بنده که خودم شریک جرمم که نمی تونم این قضاوت را انجام بدهم، ما داریم تلاش می کنیم که بهتر باشیم، اما این که واقعاً این بهتری حاصل شده یا نه، دیگران باید قضاوت کنند، از من نخواهید این قضاوت را انجام بدهند، قاضی باید بی طرف باشه!
- دربارهی زبان های غیر فارسی که باید یاد بگیریم ... شما ترتیب خاصی دارید؟ راهنمایی کنید.
خب یه کسی که رشتهاش علوم قرآن و حدیثه عربیاش باید خیلی خوب باشه،
- قواعد یا مکالمهاش؟
نه، قواعد، عربی کتابی، مکالمه خیلی برای ما موضوعیت نداره، یعنی عربیای آدم بلد باشه که بتونه از قرآن از حدیث نهایت استفاده بکنه، متن قرآن، متن احادیث، تفاسیر قرآن و تمام کتبی که ما باهاشون سروکار داریم همه به زبان عربی اند، نمی شه یه نفر عربیاش، کمیتش لنگ باشه و مشکلات داشته باشه برای همین خب ما خیلی وقتها که بعضی از رشته های دیگه هم بعضاً دروس عربیشون را کم کردند، ما هیچ وقت با کم کردن دروس عربی موافق نبودیم و نیستیم، عربی باید روش سرمایهگذاری بکنیم، کسی که عربیاش بد باشه هیچ وقت نمی تونه توی علوم قرآن و حدیث حرفی برای گفتن داشته باشه، این از عربی؛ انگلیسی را خب خیلی از دوستان اصلاً فکر می کنند توی الهیات به چه درد ما می خوره انگلیسی، از جمله توی علوم قرآن و حدیث هم مثلاً ممکنه یه همچنین احساسی وجود داشته باشه، ولی خب من از دو جهت تاکید دارم برای این که انگلیسی هم ضرورت خیلی زیادی داره، یکی از جهت این که الان، ببینید دنیا دنیای کوچکی شده، با توجه به اینترنت و با توجه به این امکانات ویدئوکنفرانس و فلان و این حرف ها، دیگه مهم نیست شما کجا قرار دارید و آیا مردم کشورتون فارسی صحبت می کنند یا انگلیسی صحبت می کنند، بعد هم مگه شما فقط دنبال اینید که حرف برای گفتن داشته باشید برای ایرانی ها، مگه ما داعیه دار این نیستیم که بگیم آقا ما کل جهان اسلام، بلکه برای جهان کفر هم حرف داریم برای گفتن، خب باید بتونیم این حرف را بزنیم، باید بتونیم یک سخنرانیای به انگلیسی داشته باشیم، یه کلاسی به انگلیسی داشته باشیم، یه مقالهای به انگلیسی بنویسیم، یه کتابی بنویسیم، ببینید دست کم در مقام گفتن و انتقال دادن این معارف قرآن و حدیث به دیگران، چه مسلمین چه غیر مسلمین، تبلیغ تشیع، تبلیغ اسلام شما به انگلیسی احتیاج دارید، علاوه بر اون عکسش هم هست، خیلی خطرناکه که آدم فکر کنه که ما مثل رادیو باید عمل بکنیم، رادیو دیدید چه جوریه دیگه، روشنش می کنید شروع می کنه به حرف زدن، اصلاً کاری نداره شما حالتون خوشه، ناراحتید، من مثلاً عزادارم برای من آهنگ شاد پخش می کنه، من شادم آهنگ غمگین پخش می کنه، الان آهنگ می خوام برام حرف می زنه، گوش نمی ده اصلاً اون کار خودش را انجام می ده، خیلی بده که ما رادیو باشیم، همیشه باید حواسمون به این باشه که یه چیزی بگو، یه چیزی بشنو، یه چیزی بگو، یه چیزی بشنو، حرفی که می زنی باید متناسب اون چیزی باشه که می شنوی، لذا توی بحث زبان ما فقط برای حرف زدن نیست که به زبان احتیاج داریم، برای شنیدن حرف دیگران هم به زبان احتیاج داریم، این که بگیم مثلاً الان تو دنیا چه خبره، مردم دنیا با چه مشکلاتی در حوزه های اخلاقی، در حوزه های دینی و زمینه های مختلف دست و پنجه نرم می کنند، چه خلأهایی وجود داره تا بتونیم برای اون خلأها کاری انجام بدهیم، بنابر این ارزش زبان انگلیسی دوطرفه است، هم برای حرف زدن و هم برای شنیدن حرف دیگران، حالا در کنار همهی این ها اضافه کنید بعضی از مطالعاتی که مستشرقین هم انجام دادند، خوب هاش را باید خوند (فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)، بدهاش را هم باید خوند که نقد کرد دیگه، چیزی را که آدم نتونه بخونه که نمی تونه نقد بکنه، لذا انگلیسی هم بسیار ضرورت داره، حالا دوستانی که بیشتر ما این جا با هم بودیم در طول سالهاخب یه خرده با اخلاقیات همدیگه بیشتر آشنا شدیم، می دونند که اگر افرادی پیدا بشوند خیلی با همت من بهشون همیشه این توصیه را می کنم، توی رشتهی علوم قرآن و حدیث اگر انگلیسیتون خوبه، از همون اول برای یاد گرفتن آلمانی هم سرمایه گذاری بکنید، چون بسیاری از تحقیقات پایه توی مباحثی که به درد علوم قرآن و حدیث می خوره به زبان آلمانیه و با این توصیهی بنده حداقل تا الان 3 نفر از فارغ التحصیلهای ما آلمانی خیلی خوبی یاد گرفتند و الان هم دارند سودش را می برند، در بین دانشجویان فعلی ما هم خیلی ها هستند که الان علاقمندند، ... جزء واجبات نیست، جزء مستحباته، اگر کسی احساس کرد که واجباتش را انجام داده و احساس کرد استعداد کافی داره، خواست یه مقدار به مستحبات هم بپردازه بنده آلمانی را هم توصیه می کنم، بیشتر از اون ضرورت نداره،
- استاد، توی برنامه ریزی برای مطالعه، در مورد استراحت و خواب، شما چه توصیهای دارید؟
باز هم یه نسخه نمی شه پیچید برای همه، اصلاً الان روان شناسی ثابت کرده که نیاز آدم های مختلف به خواب با همدیگه متفاوته، بعضی ها هستند هرکاری بکنی کمتر از 8 ساعت نمی تونند بخوابند، اگر کمتر از 8 ساعت بخوابند اون کارایی لازم را ندارند، بعضی ها هستند 5 ساعت هم بسشونه، نمی شه یه نسخه برای همه پیچید، ولی یه نسخه می شه برای همه پیچید و اون اینه که خب تنبلی خوب نیست، یعنی خواب بیش از اندازه غفلته به هرحال، این یه شعاریه که باید توی ذهنمون داشته باشیم ولی اون حداقل را هر آدمی با توجه به نیاز به فیزیک بدنش باید دربیاره که... مثل میزان غذایی که آدم می خوره، همه به یه اندازه غذا نمی خورند، یواش یواش توی یه سنی دیگه آدم دستش میاد، هرچقدر بتونید کمش کنید بهتره ولی نه در حدی که بهتون صدمه بزنه، تست کنید دیگه، خرد خرد خوابتون را کم کنید، هرجا که احساس کردید، نه جواب نمیده، کافی نیست، همون جا دستتون میاد که چه مقدار خواب در روز برای بدن شما لازمه، من توصیهام اینه که می تونید روی 6 ساعت تنظیمش بکنید، اگر دیدید کمه یه خرده بیشترش کنید، 6 ساعت شروع خوبیه، بفرمایید.
- شما به عنوان کسی که گرایش های الهیات را کار کردید، آیا تقدمی وجود داره بین این گرایش ها، یا هرکدوم را شروع کردیم اشکالی نداره، ممکنه یه کسی بگه فلسفه بخون خیلی بهتر وارد قرآن و حدیث بشی، بهتر می فهمی، آیا تقدمی وجود داره یانه؟،
ببینید هرکدوم از این رشته ها یه طرز تفکری را در شما به وجود میاره، یعنی یه کسی که فلسفه می خونه ما اصطلاحاً اصطلاح discipline را به کار می بریم، discipline و نظم ذهنیاش یه جور دیگه است، کسی که فقه می خونه یه جور دیگه است، کسی که علوم قرآن و حدیث می خونه یه جور دیگه، شما وقتی که هرکدوم از این رشته ها را بخونید، ذهن شما آشنا می شه با یک شیوهی خاصی از استدلال، در هرحال اگر ذهن شما شیوهی استدلال نداشته باشه، معنیاش اینه که درس نخوندید، بعد از این که آدم در یک رشتهای تحصیل کرد خود به خود باید یه شیوه از استدلال در ذهن آدم شکل بگیره ولی شیوهی استدلال این علوم یا اصطلاح دقیقش را بخواهیم به کار ببریم، discipline این علوم با همدیگه متفاوته، من نمی تونم بگم کدومش باید اول باشه، کدومش بعد، من بهتون می گم که اصلاً دوتاش با هم نمی شه، اول و بعد نداره، دوتاش با هم نمی شه، همهاش برای جامعهی بشریت لازمه، برای جهان اسلام و امت اسلامی همهاش لازمه ولی نه توی یک آدم، یک آدم قرار نیست همهی این طرز فکرها را با هم داشته باشه چون در اون صورت اصلاً یک آش هفت قلم جوشی از آب درمیاد، انتخابتون را باید بکنید که احتمالاً کردید دیگه قبلاً این انتخاب را، به نظر من اصلاً تقدم و تاخری در کار نیست، سه جور طرز فکر مختلفه، ذهن در طول 4 سال، 5 سال، 10 سال، عادت می کنه به این که این طوری فکر کنه و اتفاقاً این یه حسنه، اگر این اتفاق نیفته معنیاش اینه که ذهن اصلاً یاد نگرفته فکر کنه، یه سری درس هایی را باری به هر جهت خونده و تمام شده رفته، باید این توی یک دیسیپلینی شکل بگیره، و ببخشید من دارم این حرف را می زنم، هیچ وقت موقع تحصیل، هیچ وقت خودتون را در شما نوابغ طبقه بندی نکنید، نگید که مثلاً علامه طباطبایی بوده که در اوج فلسفه، بزرگترین مفسر هم بوده مثلاً؛ ببینید نابغه ها همیشه وجود دارند ولی ما نمی تونیم نسخهی نوابع را بپیچیم؛ آدم نباید در مورد خودش این جوری فکر کنه که من هم جزء نوابغم پس باید همون مسیر را در پیش بگیرم، فقط یه نابغه می تونه تو ذهنش دو تا سیستم عامل داشته باشه یا سه تا سیستم عامل داشته باشه، ما هیچ وقت توی مقام توصیهی دانشجویی به هیچ کس پیشنهاد نمی کنیم که دو سیستم عامله کار کنه، چون نتیجهاش جز قاطی کردن همه چیز با همدیگه و این که تهش هیچی از آب در نیاد نتیجهی دیگری نخواهد داشت، بنابر این اول و آخری در کار نیست، بعد از مدتی اگر کاشف به عمل اومد که هرکدوم از دوستان نابغه اند، فبها و نعم... نابغهها معمولاً خودشون راه خودشون را پیدا می کنند، خیلی احتیاج به مشاوره و این حرف ها نیست ولی از اول نباید بنا را بر نبوغ گذاشت، بفرمایید.
- کسی که فلسفه می خونه لزوماً استدلالش از قرآن و حدیث بهتر نیست؟
نه، نه، برای این که بستگی داره، شما هرکدوم از این ها را می تونید در اوج تصور کنید، می تونید در سطح رئال و واقعی تصور کنید این دوتا با همدیگه خیلی فرق می کنه، وقتی من می گم در اوج، یعنی شما تصور کنید که یه آدمه که ذهنش، مثلاً منطقیه، "المنطق آله قانونیه تعصم مراعتها الذهن عن الخطأ فی الفکر" پس حله دیگه همه چیز، یعنی این یک اکسیری در دست داره که به هر مسی بزنه طلابشه، تعصم المراعاتها، یعنی به اون عصمت رسیده دیگه، به اون مقام عصمت رسیده، ولی در عمل، در دنیای رئال و واقعی این چقدر تحقق پیدا می کنه؟ 60 درصد، 100 درصد که تحقق پیدا نمی کنه که، 60 درصد خوبه تازه، اگر باشه ما خوشحال می شیم، از اون طرفش، یه نفر میاد می گه آقا رشتهات چیه؟ علوم قرآن و حدیث، بخٍ بخٍ! دیگه از این بهتر مگه می شه؟ همه رفتند سراغ و غیرو تو رفتی سراغ اصل قضیه، ولی به چه شرطی؟ به شرط این که طرف واقعاً قرآن بلد باشه، واقعاً حدیث بلد باشه، یه اسم نباشه که طرف داره یدک می کشه، حالا این واقعیتش در حد 100 درصد معمولاً حاصل می شه در دنیای رئال و واقعی؟ والله 60 درصدش هم حاصل بشه ما کلاهمون را می اندازیم هوا، بنابر این ببینید توی عالم تخیل هرکدوم از این ها را شما به اون اوجش که نگاه می کنید می گید اصلاً همینه گم شدهی من همینه، از این بهتر پیدا نمی شه، ولی در عالم واقعی همه باید از اسب پیاده بشوند با هم بریم، این خبر به این شکل نیست که مثلاً فکر کنیم یکی اون بالا بالاها باشند یکی این پایین پایین ها، بالاخره هرکدوم از این رشته ها دارند سعی می کنند که راه خودشون را بروند، مسیر خودشون را بروند و تهش هم هم دنبال یه چیزند همه قربه الی الله دارند کار را انجام می دهند ولی در حد وسع و توان، نباید برای آدم سوء تفاهم پیش بیاد و آدم خیلی تخیلی فکر کنه راجع به قضیه؛
- اگر کسی بخواد خود قرآن و حدیث را بفهمه، یکی اینه که کلاً از بحث های فلسفه وارد قران و حدیث شد، و قرآن و حدیث هم چیزی که ما خوندیم درواقع قرآن و حدیث خوندن به معنی اعمه، علوم قرانی به معنی اعمه دیگه، یعنی باید معناشناسی بخونی، زبان شناسی بخونی، فلسفه بخونی، همه چی بخونی تا بتونی بفهمی، اما حالا اگر یه کسی از بیرون نگاه می کنه خود قرآن و حدیث بیشتر کمکش می کنه یا بحث های فلسفی و بهتره براش که بره فلسفه بخونه و بره سراغ قرآن؟
خب اون کسی که دارید راجع بهش صحبت می کنید کیه، با چه علاقهای، هدفش چیه؟
- می خواد به فهم قرآن برسه، چون بعضی وقت ها تو جامعه این جوریه، می گن فلسفه خونده ها خیلی بهتر می فهمند قرآن را،
خب ببخشید من می تونم سوال کنم که کی این را می گه؟
- حالا به خصوص تو دانشگاه خودمون خیلی هست،
می دونم منظورم اینه که یعنی اون کسی که داره این را می گه شما الزاماً شما باید حرفش را بپذیرید؟(نه) خب احتمالاً کسیه که خودش فلسفه خونده و داستان همون ماستبنده دیگه، قاعدتاً، (کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُون)! یعنی به هرحال ممکنه این حرف را به نوعی بنده هم بگم، بگم نه اقا مثلاً هرکسی هر مسیر دیگری را بره اشتباه است این مسیر درسته، البته من هیچ وقت این حرف را نمی زنم ولی ممکنه آدم یه خرده افراطی بخواد اظهار نظر بکنه، برگرده بگه آقا چیه، علوم دیگه که همه در نهایت... ملاصدرا اگر مثلاً فرض کنید خیلی موفق باشه اینه که تونسته باشه قرآن را بفهمه دیگه، من می گم، من این حرف را نمی زنم، من منصف تر از این هستم که این طوری حرف بزنم، به نظرم تمام این علوم جایگاه و ارزش خودشون را دارند ولی افراطی نباید با این قضیه برخورد کرد، با اعتدال کامل، عرض می کنم رشته های مختلف الهیات اعضای یک بدن اند، ما نمی تونیم ساطور را بگیریم دستمون این ها را شقهشون بکنیم، به نظر من یکی از کارهای خوبی که تو این دانشگاه انجام می شه، اینه که شما را ملزم می کنه که فقه هم بخونید، یعنی اگر دست بنده بود، می گفتند آقا فقط تو تصمیم بگیر، آیا ما فقه را حذف کنیم از درس های علوم قرآنی یا نه، من هیچ وقت موافق نیستم با حذف کردن فقه، چون اصلاً سنت حوزوی ما و سنت علوم دینی ما با فقه عجینه، نمی شه این جوری جداش کرد، اصلاً نباید به شقه کردن به این صورت فکر کرد، بگیم ما فقط با این شقه کار داریم، با این شقهاش کار نداریم، بحث تمرکزه، یعنی یه کسی میاد توی رشتهی فلسفه است تمرکز می گذاره روی جنبهی فلسفه ولی اون هم باید قرآن را بخونه، اون هم باید حدیث را بخونه، یه کسی هست تمرکز را می گذاره روی فقه، شما تمرکز را گذاشتید روی علوم قرآن و حدیث، دوستان توجه کنند جدایی این رشته ها از همدیگه در حد تفاوت در تمرکزه، اصلاً شقه کردن در کار نیست، خیلی وقت ها ما مجبور می شیم که به آثار صدرالمتألهین و به آثار فلاسفهی دیگه مراجعه کنیم، خیلی وقت ها ما مجبور می شیم که به آثار صدرالمتألهین و به آثار فلاسفهی دیگه مراجعه کنیم، خیلی وقت ها ما مجبور می شیم به کتاب های اصول فقه و فقه و این ها مراجعه کنیم، خیلی از بحثهامون مثل احکام القران و این ها کاملاً در هم تنیده است، اصلاً قابل جدا کردن نیست، شما نمی تونید تصمیم بگیرید که احکام القرآن به فقه مربوط می شه یا به علوم قرآن و حدیث مربوط می شه، اصلاً نمی شه جداش کرد، بنابر این اصلاً به این جدایی فکر نکنید، قرار هم نیست یه همچنین شقه کردنی را ما انجام بدهیم، بحث فقط تمرکزه، ما تمرکزمون بیشتر روی علوم قرآن و حدیث هست، همین؛
- تفسیری که دانشگاه می گذاره برای همهی رشته ها، تفسیر علامه، اون برای قرآن کافی نیست، کسی که اون دوره را بگذرونه، فرقشون چیه، اون نکاتی که فرمودید دست پیدا نمی کنه؟
- اضافه نیست، اون تفسیرها برای رشتهی علوم قرآن و حدیث؟
ببنید منظورتون درس تدبره دیگه؟ ببینید اون درس تدبر خب به اون معنای اصطلاحی تخصصی نیست دیگه، درس عمومیه، توجه می کنید (خب یه دور خوندیم دیگه؟) خب ببینید یه دور خوندید به این معنا، اونی که خوندید تخصصی نبوده، اون چیزی که به عنوان درسهای تدبر شما دارید درس های تخصصی نیست که، قاعدتاً درس تخصصی باید کارایی بیشتری داشته باشه نسبت به اون درس تدبر، این بحث ها را ما داشتیم که حالا کسانی که رشتهشون علوم قرآن و حدیثه، بعد می خواهند بیایند مثلاً فرض کنید دروس تفسیر را بگذرونند، چه قدر باید واحد تدبر بگذرونند، ما اختلافاتی هم داشتیم با نهادهای اموزشی این دانشگاه، با دروس معارف اسلامی در مورد حجم این ها که چقدر این ها باید باشه، ولی اختلافمون فقط در حجمه نه در اصل، برای این که باز هم عرض می کنم کسی که رشتهاش علوم قران و حدیثه، بیش از این که فکر کنه من چند واحد در این موضوع گذروندم این موضوع موضوعیت داره، اصله، حداکثر ممارست در قرآن،
-
خب به هرحال دوستان بچسبند به درس، آرزوی موفقیت می کنم...
اللهم صل علی محمد و آل محمد.
- ۹۳/۱۱/۰۳
- ۱۹۷۱ نمایش