یادداشت هایی از درس متون مقدس - استاد دکتر پاکتچی
مقدمه
اهمیت درس:
1. فهم بهتر قرآن چرا که قرآن دائما در حال ارجاع به کتب اهل کتاب است.
2. اگر ما معتقدیم که این کتابها تحریف شده است باید بدانیم چگونه و در کجا دچار تحریف شده است.
عهد قدیم
آشنایی
کتاب مقدس:
1- عهد قدیم
2- عهد جدید
علت یکی شدن دو کتاب: یهودیان صرفا کتاب خودشان را قبول دارند اما مسیحیان هر دو کتاب را می پذیرند، لذا این تقسیم بندی مربوط به مسیحیان است. جدید و قدیم نیز مربوط به قبل و بعد از تولد حضرت عیسی است.
سفر: لغتی است عبری به معنای کتاب/ اسفار عهد عتیق یعنی عهد عتیق کتاب هایی دارد.
نسخه شناسی:
اصلیترین نسخه توراه به زبان عبری است (البته زبان آرامی و کلدانی نیز در تورات وجود دارد) (زبان عبری و کلدانی بسیار به عبری شباهت دارد)
زبان اصلی عهد جدید یونانی است.
زمان سفر ها:
برخی از زمان خود حضرت موسی و برخی نزدیک به حضرت عیسی نگارش یافته است.
5 سفر: پیدایش، خروج، لاویان، اعداد، تثنیه
این پنج کتاب اصل عهد عتیق است و سایر مطالب جزو ملحقات تورات و سایر انبیا است.
عهد عتیق دارای سه بخش است که بر اساس ترتیب اهمیت نزد یهودیان بدین شکل است:
1- Torah
2- Nebim یا کتب انبیا
3- Ketuvim یا آثار ادیبان
- تفاوت مفهوم نبی در عهد عتیق و قرآن: نبی در عهد عتیق بیشتر حالت منذر و پیش گو دارد و بهترین ترجمهی آن بیم دهنده است (یهودیان در فلسطین و درون هیکل یا معبد سلیمان زندگی می کردند، انبیا آنان را بیم می دادند که شما را از این سرزمین بیرون خواهند راند، بعدها بخت النصر حمله کرد و آنها را در چند سال در بابل اسیر خود کرد. با اسارت آنان عملا انذارها به پایان رسید) اما نبی در اسلام دارای مجموعهی وظایفی است.
لذا نبی در تورات معادل منذر و prophet از دو بخش pro به معنای پیش و phet به معنای گفتن است.
- ادیبان یا ادیب ها: کسانی که در بنی اسرائیل دنبال ایجاد آثاری مکتوب هستند که جنبهی ادبی و هنری دارد.
آثاری در یهودیت وجود دارد که جنبههای هنری با موضوعات دینی هستند (قرآن نیز کتابی است الهی با جنبههای بلاغی و هنری) به این سلسله آثار کتوویم می گویند.
- در میان مسیحیان ترتیبی که در بالا ذکر شد بیان نشده است و مورد دو و سه با یکدیگر مخلوط شده است، چرا که قوانین یهودیان در میان مسیحیان نقض شده است و برای آنان بیشتر جنبهی تاریخی دارند، لذا آنان بیشتر به دنبال چینش بر اساس زمان تاریخی هستند.
میزان شهرت کتب عهد عتیق درمیان مسلمانان
1- اصل تورات که شامل پنج سفر است در میان مسلمانان پذیرفته است، اما نوع نگاه، نگاهی تاریخی و باسابقه است و نه یک منبع دینی قابل مراجعه
2- در عهد عتیق زبور یا مزامیر (کتاب حضرت داوود) برای مسلمانان شناخته شده است.
3- سایر کتب عهد عتیق در فرهنگ اسلامی اهمیتی ندارد. اما برخی پیامبران در قسمت کتب انبیا و در قصص الانبیا شناخته شده است. مثال: یوشع بن نبی، سموئیل نبی (همان کسی که طالوت را به عنوان پادشاه بنی اسرائیل انتخاب کرد)
- بررسی برخی از انبیا در عهد عتیق :
سلیمان، عزرا یا عزیر، ایوب که مفصلا در عهد عتیق آمده است و علت مراجعه صحابه به اهل کتاب و ورود اسرائیلیات نیز همین بوده است.
نام برخی از انبیا در قرآن نیست اما در روایات هست: ارمیا، اشعیا، دانیال، خرقیال
نام برخی نه در قرآن و نه در روایات وجود دارد: حَبَقوق، حَجّی، ملأکی
زکریا در تورات پدر یحیی نیست
سلیمان در نگاه یهود پیامبر نیست بلکه پادشاهی الهی است و لذا به او King Salomon گفته می شود.
تورات، نبیئیم، کتوویم
- پنچ سفر تورات برای یهودیان حالت قرآن را برای مسلمانان دارد. یعنی وحیی الهی است که پیامبر آن را خوانده است.
- دو بخش نبیئیم و کتوویم منشأ وحی الهی دارند با این تفاوت که تورات کتاب شریعت است و هر آنچه را که یک دین از فقه و قصص و شریعت خاص و اصول عقاید بدان نیاز دارد شامل می شود اما کتب انبیا واقع محورند به طوری که یک مسئلهی خاص و روشن را بیان کرده و نسبت به آن بیم می دهند لذا ما می بینیم که نسبت به پنج سفر تفسیر نوشته می شود اما نسبت به کتب انبیا خیر.
- کتب کاتبان مضامین وحیانی دارد اما کتابت بشری است، مثلا یهودیان زبور را جزو کتوویم می دانند.
تلمود و مدراش
تلمود و مدراش خاص یهودیان است. اگر چه جزو متون مقدس نیست اما کتب عادی هم نیستند یعنی حالت نیمه مقدس دارند. بسیار شباهت به حدیث دارند یعنی لفظ توسط علمای یهود است اما مضامین جزو آموزههای دین است.
اهمیت آنها در این است که در حوزهی قصص و مفاهیم قرآن بسیار آن چه ما مسلمانان به دنبال آن هستیم نه در عهد عتیق و نه در آپوکریفا بلکه در این دو گروه کتاب است. مثال: آخرت شناسی
تلمود
از نظر لغت: واژهی عبری است به معنای تعلیم و آموزش، تعالیم دینی شفاهی بیرون از کتاب مقدس (معروف است به اخ التوراة)
- از نظر یهودیان تنخ(شامل کل عهد عتیق، توراة مکتوب) دو بخش دارد:
○ شفاهی: تلمود
○ کتبی: توراة
از نظر شیوهی نگارش:
1- یک قسمت متن اصلی، کوتاه و فشرده: میشنا
a. Mishna
b. حدود قرن دو نوشته شده است
c. به معنای بازگو کردن و تکرار کردن است چرا که بازگوکنندهی عهد عتیق یه عبارة اخری است.
d. معرب آن مثنی است.
2- شرح قسمت بالا: گمارا
a. Gemara
b. بلافاصله بعد از میشنا از حدود قرن سه تا پنج نگاشته شده است.
c. توضیح میشنا است
زبان: میشنا عبری متأخر است. گمارا آرامی است (البته چون حروف و نحوهی نگارش آرامی و عبری یکسان است ممکن است تصور شود که این دو به یک زبان نگارش یافته اند)
کاتبان: اول کاتب شخصی است به نام ربی یهودا هناسی.(ربی یا روا تعبیری است به معنای استاد که برای علمای یهود بکار می رود)
میشنا یکی است اما توسط دو گروه از علمای یهود شرح شده است.
1- توسط علمای یهود در بابل: تلمود بابلی به گویش آرامی شرقی
2- توسط علمای یهود در فلسطین: تلمود فلسطینی یا اورشلیمی به گویش آرامی غربی
تلمود دارای شش بخش است که هر بخش را سِدار sedar (جمع آن sedarim) است.
هر سدار یک محور خاص و یک نام خاص دارد و دارای چند سفر است.
سدارهای تلمود:
1- فقهی هستند: هلاخا halacha به معنای قانون
2- غیر فقهی هستند: اگادا agada به معنای اخبار و اقوال شامل موضوعات قصص و تاریخ
مدراش
لغت: از درش در عبری که معرب آن درس و هم معنای دراسه است.
مدراش در اصطلاح به مجموعه کتب تفسیر عهد عتیق گفته می شود. (دقیقا مانند تفسیر قرآن)
محور اصلی این کتب خود 5 سفر توراة است.
(بر خلاف تلمود که مستقیما با توراة ارتباطی ندارد مدراش تفسیر خود توراة است).
مدراش هایی که در فاصلهی قرن 2- 6 نوشته شده اند از اهمیت ویژه ای برخوردارند چرا که اینها تفاسیری هستند که به منابع شفاهی و سنتهای شفاهی تلمود دسترسی داشته اند.
تفسیر هر عالم یهودی به نام خود آن عالم شناخته می شود مثلا تفسیر یلقوت شمعونی که منظور مدراش اوست.
مدراش به معنای اخص به مدراش ربّا اطلاق می شود. این مدراش مجموعه ای است از کار علمای یهود در تفسیر توراة در قرن 3و 4. ربا به معنای بزرگ است و مدراش ربا معادل همان تفسیر کبیر است.
برای آشنایی با تلمود و مدراش می توان به کتابهای :
introduction to Talmud and Midrash از strackt و
مدخل الی التلمود از ادین شتاینسالتز مراجعه کرد.
معجم تلمود و مدراش به زبان آلمانی
دائره المعارف کتاب مقدس و تلمود از هامبورگر به زبان آلمانی
اوستا و متون زردشتی
مقدمه
چرا در بحث در باب ادیان ابراهیمی در مورد دین زردتشت بحث می کنیم؟
· وجود این دین در کشور ما، ایران باستان
· قرآن در مورد آن اشاراتی دارد
· در بررسی متون زرتشتی دیده می شود که برخی مطالبی که در آن وجود دارد مورد تأیید اسلام است.
(وجود مجموعه شواهدی چون بیان قرآن کریم در آیهی وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُم یا حدیث حضرت علی که از ایشان در مورد زردتشت سوال شد و ایشان پاسخ دادند چنین پیامبری بوده و کتابی به نام اوستا داشته بعید نیست پیامبری ایرانی با چنین نام و کتابی وجود داشته باشد و این مسئله را قابل پیگیری می کند).
بخشهای اوستا
اوستا از دو قسمت کلی تشکیل شده است:
1- هستهی اصلی به نام گاهان یا گاثَه یا گات ها
2- مجموعه ای از کتب الحاقی
گاهان مجموعه سرود هایی است که به اعتقاد زردشتیان اینها دقیقا همان کلمات خداوند به بیان زردشت است (مانند قرآن برای مسلمین و توراه برای یهودیان)
سایر قسمتهای اوستا شامل: 1- یثنها (راز و نیاز ها) 2- یشتها (تلفظ دیگر همان یثنها البته متن دیگری دارد). 3- ویسپرد 4- وندیداد (در لغت به معنای قانون ضد دیو)
اوستای فعلی حدود یک سوم اوستا عصر ساسانی است.
مجموعه است به نام خرده اوستا که شخصی در عصر ساسانیان به خلاصهی اوستا می پردازد، لذا از بخشهای مفقوده امروزه خلاصه ای در دست است. (اصل اوستا 21 نسک دارد اما امروزه حدود 7 نسک از آن باقی است).
ترجمههای اوستا
به زبان اوپایی ترجمههای متعدد دارد.
ترجمه به زبان فارسی
1- تمام اوستا به جز وندیداد از جلیل دوست خواه
2- اولین ترجمه از پورداوود که هر قسمت جداگانه ترجمه شده است.
3- وندیداد توسط هاشم رضی ترجمه شده است.
موضوع بندی اوستا
وندیداد: (لغتا قانون ضد دین است) قسمت فقهی اوستا است
اوستا در عصر ساسانیان به سه قسمت تقسیم می شده است:
1- اوستای گاهانی شامل گاهان + قسمتهای تکملهی گاهان (گاهان اوستای فعلی از این قسمت است).
ملحقات اوستا که شامل دو بخش است:
1- اوستای داتیک (دادیک) شامل بحثهای فقهی و قانونی اوستا (قسمت وندیداد از این قسمت است)
2- اوستای هاتک مانسریک شامل آموزههای غیر فقهی، اخلاقی، جهان شناسی، عقاید (قسمتهای ویسپرد، یثنها و یشنها مربوط به این قسمت است).
زبان، زمان و مضمون
زبان:
زبان اوستایی دارد (از شاخههای زبان ایرانی)
ایرانی فعلی، ایرانی غربی است. زبان اوستایی ایرانی شرقی است و بسیار نزدیک به سانسکریت(زبان باستان هند است)
الفبای زبان اوستایی: زبان اوستایی وجود داشته است اما الفبای آن در زمان ساسانیان بوجود آمده است و بعد منتقل شده است. (این الفبا به «دین دبیریه» مشهور است و الفبایی برای نگارش متون دینی بوده و به علت دقت بالای این زبان در قرائات این زبان هیچ اختلافی نیست)
گاهان از نظر زبانی قدیمی تر از سایر بخش هاست و لذا این را می رساند که خود آن نیز قدیمی تر است.
زمان:
گاهان: تقریبا 1000 سال قبل از میلاد مسیح است. سایر بخشهای از حدود 500 قبل از میلاد است، لذا به آن اوستای متأخر است.
مضمون:
از نظر مضمون گاهان دارای خلوص زیادی است . هیچ چیزی که شائبهی نفی توحید و شرک در آن دیده نمی شود.
در مورد اوستای متآخر گاهی شائبهی خدایان دیگر وجود دارد.
خود زردشت کاملا با انواع خدا مقابله کرد. در زمان اوستای متأخر بازگشتی از عقاید شرک آمیز قبل از زردشت به شکل تغییر یافته و اصلاح شده تحت عنوان تعالیم زردشت دیده می شود. مثلا ورود میترا و آناهیتا نه به عوان خدا بلکه به عنوان ملائکه و کارگزان مقرب الهی
تفسیرنویسی
ایرانیان دورهی ساسانی زبان اوستا را نمی فهمیدند (به علت فاصلهی زمانی اوستا تا زمان زردشتیان) لذا متونی بوجود آمد که ترجمهی تفسیری اوستا به فارسی پهلوی (میانهی عصر ساسانی) بود. این ترجمههای زند نام دارد.
این کتب، کتاب هایی است که علمای زردشتی به نگارش آن دست زده اند. لذا حالت تقدسی مانند خود متن مقدس ندارند. اما چون این متون در زمان نوشته شده است که بخشهای مختلف اوستا در اختیار آنان بوده است لذا می توانند حائز اهمیت باشند.
زند بهمن یثن: بهمن یثن از جمله قسمتهای اوستا است که مفقود شده است اما زند آن باقی است که به زبان فارسی میانه نوشته شده است.
کتابی است تحت عنوان دنکرد یا دنکریت که دائره المعارف بزرگ دین زردشتی است. در زمان ساسانیان توسط روحانیون زردشتی مانند آذرباد مهر اسپندان نگاشته شده است.
طبقه بندی متون اوستایی و پهلوی از نظر دکتر پاکتچی در کتاب مایههای فلسفی در ایران باستان
در این کتاب به بررسی باورهای موجود در اوستا و ویژگی آنها و عوامل تمایز آنها می پردازد.
مثلا با برسی تفاوتهای یثنها و یشتها در باب فرمان روایی خداوند بر زمین می توان نتیجه گرفت که این دو به دو دسته تفکر مجزا از هم تعلق دارد و نشان از دو نوع زردشتی گری وجود دارد. گروهی معتقدند فرمان روایی خدا قابل تفویض است و گروهی کاملا این را رد می کنند.
تفاوت دیگر: اهورا مزدا خداوند جهان است و اهریمن مخلوق اوست، در مقابل اهریمن وهومن یا بهمن که از ملائک مقرب است می باشد. تاریکی نماد اهریمن و روشنی نماد وهومن است. در باب ویژگیهای عالم تاریکی و عالم نور دو نوع تفکر وجود دارد. دسته ای معتقدند این دو هیچ تقابل و ارتباطی با هم ندارند چرا که تاریکی عدمی است و امکان آمیزشی وجود نداد و دسته ای معتقدند این دو عالم در عالم دیگری که همین دنیا باشد با هم جدال در گیری دارند و بعد از مرگ انسان هر انسان به یکی از این دو عالم برده می شود. تفاوت این متون نشان از تفاوت عقیده و احیانا فرقه فرقه بودن زردشتیت دارد.
از موضوعات مطرح شده در متون پهلوی دو گروه وجود دارد که دسته ای به جبر و دسته ای معتقدند مانند اشاعره و معتزله.
عدم تمایز میان این گروهها ما را در بررسیها دچار اشکال می کند. مثلا در زمانی که گفته می شود القدریه مجوس هذه الامه اینها فقط یک دسته از زردشتیان هستند.
توحید در متون مقدس
توحید ذاتی در عهد قدیم
بیشترین صحبت از توحید در توراة فعلی در سفر پیدایش که مربوط به خلقت آسمان و زمین است می باشد.
در سفر پیدایش دو نوع متن در مورد خدا وجود دارد:
1- یهودیان شمالی (نزدیک لبنان، همسایهی کنعانیان): به یهودیان سرزمین افرائیم (از فرزندان حضرت یوسف) معروف هستند، خدای این دسته الوهیم elohim
2- یهودیان جنوبی: به یهودیان سرزمین یهودا معروف هستند، خدای این دسته یهوه نام دارد.
- Eloh همان اله است و im پسوند جمع است به معنای خدایان. الوهیم یک واژهی شرک آمیز در میان یهودیان شمالی بوده است که بعد از ایمان آوردنشان تغییر معنا داده است.
- تخلف یهودیان در توحید به حساب دین یهود گذاشته نمی شود و در کل تورات چیزی معارض توحید ذاتی یافت نمی شود چرا که از ویژگیهای بنی اسرائیل علاقه آنان در برگشت به فرهنگ بت پرستی بوده است، لذا یهودیان شمال گاه گاهی به سرزمین و بت خانههای کنعانیان می رفتند، داستان گوسالهی سامری که در تورات نیز آمده است از همین دست است.
- تعبیر استعاری شرک خصوصا در کتب انبیا، تعبیر زنا است، مرد نسبت به زن خود غیرت دارد، یهوه نیز نسبت به بنده اش غیرت دارد و اگر به سراغ خدای دیگری رفت مانند زنی است که سراغ غیر همسر خود برود.
توحید صفاتی در عهد قدیم
توحید صفاتی در تورات دچار خدشه شده است، تجسیم و انسان وارگی خدا.
مثال: سفر پیدایش باب دوازده آیه 7و 8 : خدا بر ابراهیم ظاهر شد و گفت
اخنوخ با خدا قدم می زد
سفر پیدایش آیهی 27: خداوند آدم را به صورت خود آفرید، او را به صورت خدا آفرید.
سفر پیدایش باب 32 آیات 23-33: کشتی گرفتن یعقوب با خدا. به همین خاطر اشرائیل یا اسرائیل خوانده شده، یعنی زمین زنندهی خدا.
سفر پیدایش باب دوم: در روز هفتم از همهی کار خود آرام گرفت و آن را تقدیس نمود چرا که خدا در آن آرام گرفت.
- افرادی که به ترجمهی کتاب مقدس پرداخته اند سعی داشته اند که برخی از عبارات را به گونه ای تلطیف کنند که چنین خدشه هایی وارد نشود. مانند مثال اول که در مادهی عبری می گوید خداوند خود را به ابراهیم نشان داد اما در ترجمه می گوید خدا بر ابراهیم ظاهر شد.
مثال: در اصل عبری آمده است: خداوند آدم را به صلم او آفرید، صلم یعنی آن پیکری که تراشیده شده است، یعنی چیزی مانند بتی که تراشیده شده است. در یونانی تعبیر آیکون یعنی شمائل و قیافه و چیزی که دو بعدی است آمده است. در ترجمهی لاتین تعبیر ایماگینم که ایمیج از این ماده است آمده به معنای صورت ذهنی، تصویر و در ترجمهی اسلاوی تعبیر اُاِ برَزو آمده است به معنای الگو
نکتهی دیگر آن که زمانی که خود واژهی صلم بکار می رود می تواند دو نوع معنا شود: یکی آن که خداوند نوع خاصی از تراش داشته و آدم نیز مانند تراش اوست. یکی آن که خداوند خود، آدم را تراشیده است.
(ترجمههای اروپای شرقی بر اساس ترجمهی اسلاوی است و ترجمههای اروپای غربی بر اساس ترجمهی لاتین است)
(البته تأویل در میان یهودیان نیز وجود دارد و برخی از اینها را قابل تأویل می دانند)
متن مقدس به گونه ای است که گویا دو تکه و متن است که به هم ممزوج شده است. اما در ترجمهها این تکرار و دو تکه بودن را رفع کرده اند. اصل: خداوند آدم را به صورت خود آفرید، او را به صورت خدا آفرید. در یونانی: آفرید خداوند آدم را به آیکون خدا. در اسلاوی: آفرید به الگوی خدا . لاتین: به تصویر او، به تصویر خدا (تکرار و دو تکه بودن وجود دارد).
توحید در عهد جدید
آیات اول انجیل یوحنا: در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود ....
گویی لوگوس یا کلمه همان خداست.
اقانیم ثلاثه: خدا همان پدر ، لوگوس همان پسر و روح القدس که سه موجود ازلی هستند.
خود مسیحیها این را تأویل می کنند. Unity in trinity and trinity in unity
یک خدا داریم که دارای سه اقنوم است .
- رابطهی خداوند با بشر:
در اسلام و مسیحیت رابطهی آفرینش و خالقیت توسط هر دو دسته پذیرفته است اما بعد از خلقت رابطهی بشر با خدا رابطهی عبودیت است و در مسیحیت رابطهی پدر و فرزندی مطرح است، همهی انسانها فرزندان خدا هستیم.
بحث پسر خدا بودن یک بار برای حضرت مسیح (کلمه یا لوگوس) در توحید ذاتی مطرح است به عنوان یکی از اقانیم ثلاثه و یک بار برای همهی انسانها از این حیث که اینها فرزندان خدا هستند در توحید صفاتی.