سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه

علوم قرآنی و حدیث

سحرگاه


بگو... بسم الله الرحمن الرحیم

تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست...

توصیه ای از استاد

جمعه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۶ ق.ظ

دلایل متعددی وجود دارد که لازم دارد دوستان مشارکت بیشتری در بحث ها داشته باشند یک دلیل آن این است که ما کتابی نداریم که کسی آمده باشد و بحث های انسان شناسی را در حوزه قرآن پیاده کرده باشد که شما بگویید مهم نیست که هر وقت یادمان رفت یا حضور ذهن نداشتیم به این کتاب مراجعه می کنیم و دوباره مطالب یادمان می آید نکته بعدی این است که این بحث بحث میان رشته ای است یعنی شما سابقه چنین بحثی را در درس های دیگرتان نداشتید و در درس های بعدی هم نخواهید داشت بنابراین نمی توانید آن را موکول کنید به این که اگر در این جلسه درست کار نکردیم در کلاس دیگری آن را جبران می کنیم وجه سوم این است که قرار است 3 ترم این بحث را پشت سر هم ادامه دهیم بحث های بعدی مبتنی بر بحث های قبلی است بنابراین اگر بحث های قبلی به اندازه کافی واضح نشده باشد ما نمی توانیم گام های بعدی را به صورت جدی تری برداریم من توصیه ای دارم راجع به کل دوران دانشجویی دوستان نه فقط راجع به این درس، در آن بحث هایی که آدم سر کلاس نشسته فکر می کند که این ها را که فهمیدیم و خوشبختانه ضریب هوشی دوستان هم خوب است و به محض مطرح شدن بحث بحث را می گیرند و وقتی قرار است بحث و گفتگویی صورت گیرد به میدان می آیند و بارها تجربه نشان داده که دوستان از قبل چیزی را آماده نکرده اند اما وقتی به کلاس آمدند سریع چیزی گفته اند و درست هم گفته اند این یک حالت خود فریفتگی به وجود می آورد یعنی آدم احساس می کند که درس را فهمیده در حالی که این طور نیست شخص آلبرت انیشتین اگر در کلاس شرکت کند و از آن کلاس بیرون برود و تا کلاس بعد کار جدی ای انجام ندهد هیچ وقت فیزیکدان نمی شود فقط داشتن هوش و استعداد کافی نیست امروز شما سر کلاس هستید و چشم به هم بزنید به دنبال کار و زندگی رفته اید یک سال بعد یک سؤالی از شما بپرسند می گویید یک باری سر کلاس گفتند ایدیوم، اما یادم نیست در چه رابطه ای بود و این گونه می شود یک مثالی برای شما می زنم که قضیه برای شما جا بیفتد حتماً تا به حال برای شما پیش آمده که خوابیده اید و خواب دیده اید به محض این که از خواب بیدار می شوید خواب را به یاد دارید و می گویید این خواب را باید برای فلان کس تعریف کنم بلند می شوید و یک آبی به دست و صورتتان می زنید یک سوم خواب می رود 2 رکعت نماز صبح می خوانید یک سوم دیگر هم می رود تا لباستان را بپوشید و بیرون بروید اصلاً یادتان می رود که خوابی دیده اید درس هم همین گونه است یعنی آن موقع که سر کلاس نشسته اید و داغ داغ مطلب را می شنوید احساس می کنید که مطلب را کاملاً فهمیده اید و گرفته اید ولی این گونه نیست این کاذب و خیال است می دانید چه چیزی مهم است؟ این مهم است که اگر ده سال بعد از شما سؤال کردند یادتان باشد و الا الآن که درس را داغ داغ شنیده اید معلوم است که یادتان است تازه اگر یادتان باشد چون بارها پیش آمده که وقتی در مورد درس هفته پیش سؤال کرده ایم دوستان چیزی به یاد نداشته اند حال چه برسد به این که 5 سالی هم از آن گذشته باشد و دوستان فارغ التحصیل شده باشند آن موقع برای بنده نوعی این احساس پیش می آید که برای چه خودت را علاف می کنی آدم احساس می کند که وقتش را تلف می کند چون چیزی که برای ما مهم است این است که با روشی آشنا شوید و در آینده بتوانید از این روش استفاده کنید لذا قصد سرزنش ندارم و قصد نشان دادن راه را دارم تنها و تنها و تنها راهی که از زمان حضرت آدم تا امروز در مورد یاد گرفتن علم به اثبات رسیده است این است که باید رفت و با موضوع ور رفت اگر حاشیه ای بر مسأله وجود دارد باید خواند و اگر کتابی معرفی می شود باید خواند و اگر موضوعی معرفی می شود باید رفت و کارکرد اگر مسأله ای پیش آمده که احتیاج به فکر بیشتر دارد باید رفت و فکر کرد. 20 مثال در این جا مطرح شد که خودتان مطرح کردید و از کل این مثال ها 3-2 مورد را من مطرح کردم چرا راجع به مثال هایی که مطرح کردید فکر نکردید؟ تمام مثال هایی که شما زدید من نوشته ام چرا خودتان ننوشته اید و اگر نوشته اید چرا راجع به آن فکر نکرده اید اگر این کار را نکنید –در هر درسی- امکان ندارد یک سال دیگر چیزی یادتان باشد تا چه رسد به این که ده سال دیگر یک موقعی بخواهید چیزی را نقل کنید این که می بینید یک آقایی صحبت می کند و می گوید: بله 30 سال پیش در درس مرحوم فلانی بودیم و فلانی مسأله این گونه مطرح شد و بعد این گونه بیان شد و... مطمئن باشید که او کاری کرده که این مطلب در حافظه او مانده است اگر با این روش باشد چیزی در حافظه انسان باقی نمی ماند من نمی خواهم شما را بترسانم اما 20 سال دیگر می بینید که یک آدمی باهوش و استعداد کافی بسیار تیزهوش و بسیار زرنگ اما به دلیل این که وقت برای یادگرفته های خود نگذاشته است بعد از مدتی احساس می کند که درسی که خوانده انگار نخوانده است چون چیزی یادش نیست نمی دانم تا به حال با افرادی مواجه شده اید که چیزی یادشان نیست درس خوانده و دکترا دارد و از بهترین دانشگاه ها دکترا دارد ولی چیزی به یاد ندارد من چنین مواردی را زیاد دیده ام مثلاً ما استادی داشتیم که در یکی از دانشگاه های بسیار معتبر آلمان درس خوانده بود ولی کلاس او مضحکه بود برای این که اصلاً چیزی بلد نبود درس را خوانده بود و مطمئناً استادان برجسته ای هم دیده بود و تنها چیزی که به یادداشت نام استادانش بود تک تک استادانی که نام می برد آدم های گردن کلفت بودند اما ما که به عنوان دانشجو سر کلاس می نشستیم ماتمان می برد که این آقا از این استادان چه یاد گرفته احتمالاً این استادان درسشان را درست داده اند این آقا درس نخوانده است این پدیده زیاد رخ می دهد من خودم زیاد برخورد کرده ام با آدم هایی که در یک مقطعی درس خوانده اند و تحصیل کرده اند و آدم های خنگی نیستند و درسشان را هم خوب خوانده اند همین که طرف توانسته در بهترین دانشگاه ها دکترا بگیرد که به سادگی به کسی دکترا نمی دهند نشان دهنده این است که آن موقع که آن چیزها را می خوانده این ها را بلد بوده اما به دلیل این که زحمت نکشیده چیزی به یاد ندارد بنده به عنوان یکی از دانشجویان خیلی کوچک باید عرض کنم که بدون اغراق در طول دوره طلبگی و دانشجویی بیش از 40-30 هزار نوشته دارم، مشق، این ها را ننوشته ام برای این که این ها را جایی منتشر کنم که بگویم حیف است و باید چاپ شود نه این ها مشق بوده یعنی با هر موضوعی که مواجه می شدم راجع به آن چیزهایی در می آوردیم و یادداشت می کردیم و این تنها چیزی است که باعث شده مطالب یادمان بماند و الا آن دوستان آن موقع می گفتند این اسم های عجیب و... به هر حال این ها هم بخشی از زندگی ماست چون ما با این ها زندگی کرده ایم مطمئن باشید که اگر مسأله به این صورت بود که فقط سر یک کلاسی یک از یک استادی نام یک فرد را می شنیدیم دیگر بعد از این همه سال چیزی دیگری به یاد نداشتیم تنها راه آن همین است خودم هم دانشجو بوده ام و این ها را درک می کنم 2 چیز بدترین سم برای آدمی است: 1- اعتماد بر حافظه یعنی این که آدم بگوید من که چیزی یادم نمی رود و همه چیز به یادم می ماند 2- و از این سم بدتر اعتماد بر استعداد است آدم هایی که استعداد زیادی دارند اما کم کار می کنند به افرادی تبدیل می شوند که در هر لحظه ای که به یک علمی احتیاج دارند سعی می کنند آن علم را همان لحظه تولید کنند و در این صورت خیلی خطا می کنند چون در همان لحظه می خواهد این را تولید کند یعنی نه پیشینه را می داند و نه نظریات در این زمینه را می داند و در آن همان لحظه از آن هوش و توانایی ذاتی که خداوند متعال داده بلافاصله استفاده می کند و می خواهد یک تولیدی که در طول چند صد سال رخ داده را در 3 دقیقه باز تولید کند و ممکن است در آن کلاس چند به به و چه چه هم بشنود ولی در دراز مدت این روش منطقی ای برای کار علمی کردن نیست یعنی فردی با این روحیه بخواهد به جایی برود و درس دهد و در چند کنفرانس شرکت کند دستش رو می شود یعنی بلافاصله همه متوجه می شوند که این فرد این ها را فی البداهه می سازد و سابقه ای نیست به این حرف ها ندارد لذا از دوستان تقاضا می کنم که این را در نظر داشته باشید که هر توانایی ای که الآن دارید چه از نظر استعداد و چه از نظر حافظه ده سال دیگر یک سوم این خواهد بود و 20 سال دیگر یک دهم این خواهد بود که الآن هست اصلاً به توانایی ای که الآن دارید حسابی باز نکنید و دنبال راهی بگردید که یک سری چیزهایی برای شما بماند لذا با این شیوه درس خواندن که هفته پیش مثال های خوبی مطرح کردید و این به این معناست که استعداد خوب بود اما چون کم کاری در کنار این وجود دارد نتیجه قضیه این خواهد بود که من به شما قول شرف می دهم که 5 سال دیگر چیزی به یاد ندارید یعنی حساب دو دو تا چهار تاست سلول های مغز یکی یکی می میرند و اطلاعات این سلول ها بین سلول های دیگر توزیع می شود و به اطلاعات کم رنگ توزیع شده ای تبدیل می شود که به هر چیزی می رسید می گویید نوک زبانم است و به یاد دارم موقعی این را خوانده ام اما چیزی یادم نمی آید لذا توصیه جدی من این است و فقط یک نسخه برای این کار وجود دارد و هیچ راه میانبری برای آن نیست هر کس ادعا کرد که راه میانبری وجود دارد اشتباه می کند فقط یک نسخه برای آن وجود دارد آن هم ممارست و تمرین و تکرار اگر این راه را نروید نتیجه آن کاملاً واضح و مشخص است با هر درجه استعداد و با هر حافظه ای و با هر هوشی باز هم به عنوان آخرین جمله تکرار می کنم که من زیاد دیدم آدم هایی که موقعی که درس خوانده اند هوششان خوب بوده و درسشان هم خوب خوانده اند اما به دلیل این که کار نکرده اند و فقط درس خوانده اند وقتی چند سال از دوره تحصیلشان می گذرد چیزی به یاد ندارند.

 

 

نظرات (۲)

درود خدا بر شما و استاد پاکتچی
اگر امکان دارد صوتش را هم قرار دهید ممنون می شوم(من باب تنبه)
پاسخ:
ممنون
معذورم بدارید. (در خانه اگر کس است یک متن بس است!، صوت دیگه لازم نیس.)
تلنگر به جا و مفیدی بود. سپاس

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی